< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/02/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عدل الهی و مساله شرور
پاسخ اجمالی به شبهه تبعيض
در جلسات گذشته پاسخ اجمالی به شبهه تبعيض بر اساس آنچه شهيد مطهری فرموده بودند بيان شد. حاصل آن اين بود که بر اساس روش لمی وارد اين مساله شده و ابتدا علت را بشناسيم و سپس از طريق آن به ويژگی های معلول پی ببريم. به عبارت ديگر جهان را در آينه خداوند ببينيم و بشناسيم. اين پاسخ اجمالی در عين اجمالی بودن، دارای استحکام و اتقان بوده و می تواند تکيه گاه خوبی برای مباحث خداشناسی باشد. نتيجه ای که از اين راه بدست می آيد اين است که نظام خلقت، بهترين نظام و احسن بوده و از هرگونه نقصی دور است و هر فرض ديگری غير از اين، صرف تخيل و توهم خواهد بود .
در اين پاسخ عمده مطلبی که بايد مورد توجه قرار گيرد، چگونگی شناخت علت يعنی آفريدگار است. برای اثبات اين مطلب از براهين فلسفی و عقلی استفاده می شود که مهمترين آنها برهانی صديقين است. اين برهان را ابتدا ابن سيا مطرح کرده و شيوه آن اثبات واجب الوجود از راه معرفت وجود است. در گام بعدی اين مطلب اثبات می شود که واجب الوجود بالذات، واجب الوجود من جميع الجهات است و هر کمال وجودی را که فرض کنيم، ايشان بالذات دارد. بعد از برداشتن اين دو گام، به موجودی پی برده ايم که هيچ گونه نقصی در ساحت او راه ندارد و در نتيجه برای صدور نقص و ظلم از او وجهی باقی نمی ماند زيرا اگر علت، تام و کمال مطلق باشد، معلول او نيز از هر جهت کامل خواهد بود.
در همين جا در نکته ای گفته شد اگر بر فرض نتوانيم گام دوم اين پاسخ را اثبات کنيم باز می توانی از طريق محکمات وحی که مفيد يقين است به اين مطلب رسيد. و اين خود طريقی عقلی و منطقی است.
برخی اين سوال را مطرح کردند که اگر می خواهيم از طريق وحی به اثبات اين مطلب بپردازيم، ديگر چه لزومی دارد از استدلال عقلی بهره گيريم، خود وحی نيز اين مطلب - که در نظام عالم هيچ نقصی وجود ندارد - را بيان کرده است. اما گفته شد استفاده از اين روش مشکلی نداشته و به عنوان راهی عقلی در کنار راه نقلی قرار دارد. علاوه بر اينکه آنچه در نقل در اين باره آمده همچون آيه ﴿أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيد﴾[1]کلی نبوده و تنها در مورد انسان ها بيان شده است .

برهان تفصيلی
شهيد مطهری در پاسخ ديگری که به شبهه تبعيض می دهند، پاسخی تفصيلی را نيز بيان می فرمايند. حاصل کلام ايشان اين است که در اين شبهه بين تبعيض و تفاوت خلط شده است. آنچه در عالم وجود دارد تفاوت است نه تبعيض و آنچه با عدالت سازگاری ندارد تبعيض است نه تفاوت. تفاوت امری است که به قابليت ها باز می گردد اما تبعيض جايی است که معلول ها يکسان باشد در عين حال اعطای مختلفی نسبت به آنها صورت گيرد. پس اگر فيض الهی به مخلوقات يکسان صورت گيرد اما مخلوقات از نظر قابليت ها متفاوت باشند، تبعيضی صورت نگرفته است.
ايشان سپس مثالی می زنند: معلمی تعليم دروس را به دانش آموزان به صورت يکسان انجام می دهد و سوالات امتحانی را نيز يکسان طرح می کند؛ وی همچنين در موقع تصحيح اوراق به همه يکسان نگاه می کند. يعنی او در سه مقام يکسان به دانش آموزان نگريسته است. حال اگر دانش آموزان به لحاظ استعداد، تلاش و کوشش و ساير عوامل تاثير گذار، متفاوت باشند، نمرات مختلفی را کسب می کنند. در اينجا هر چند بهره دانش آموزان از نمره ای که از معلم می گيرند متفاوت است اما منشا آن به معلم باز نمی گردد و او هيچ گونه تبعيضی روا نداشته است بلکه تفاوت به قابل ها باز می گردد. ايشان می فرمايند: وضع جهان خلقت نيز همين گونه است. خدای متعال در ارتباط با موجودات به صورت يکسان عمل نموده است اما چون موجودات از نظر قابليت ها متفاوت هستند فيض های مختلفی دريافت می کنند.
شهيد مطهری سپس اشکالی را مطرح کرده و پاسخ می دهند. و آن اينکه ممکن است گفته شود مثالی که بيان شد مع الفارق است زيرا تفاوت قابليت دانش آموزان ربطی به معلم ندارد اما در جهان خلقت، قابليت ها نيز از ناحيه خداوند طراحی شده است. به اين معنا که خداوند متعال در دو مرحله عالم را خلق نموده است: در مرحله اول ظرفيت های مختلف را اندازه گيری و قرار داده است و در مرحله دوم طبق آن طراح پيشين، آنها را از وجود بهره مند نموده است. لذا اين سوال کما کان باقی است که چرا خداوند نسبت به موجودات، متفاوت عمل کرده است ؟
شهيد مطهری در پاسخ می فرمايد: « آنچه را كه دلائل دندان شكن عقلى و براهين قاطع فلسفى اثبات مى‌كند و شواهدى از قرآن كريم نيز بر درستى آن هست، نظريه دوم است. به موجب اين نظريّه، همه جهان، از آغاز تا انجام، با يك اراده الهى بوجود مى‌آيد، يعنى بى‌نهايت چيز بوجود مى‌آيد و همه با اراده خدا بوجود مى‌آيد ولى نه با اراده‌هاى جدا جدا، بلكه فقط با يك اراده، آن هم يك اراده بسيط، چنانكه قرآن كريم مى‌فرمايد: ﴿انّا كلّ شى‌ء خلقناه بقدر و ما امرنا الّا واحدة كلمح بالبصر﴾[2] ما همه چيز را با اندازه و قدر مشخّص آفريده‌ايم و كار ما جز يكى نيست، همچون چشم برهم زدن.»[3] ايشان می فرمايند گويا شما از خداوند می خواهيد که کار محال انجام دهد در حالی که قدرت الهی به محالات تعلق نمی گيرد. اين درخواست همانند همان درخواست معروفی است که فردی از حضرت اميرالمومنين (ع) نمود و پرسيد: « هَلْ يَقْدِرُ رَبُّكَ أَنْ يُدْخِلَ الدُّنْيَا فِی بَيْضَةٍ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُصَغِّرَ الدُّنْيَا أَوْ يُكَبِّرَ الْبَيْضَة» امام در پاسخ وی فرموند: « َ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُنْسَبُ إِلَى الْعَجْزِ وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا يَكُون‌».[4] اين مانند آن است که از کسی خواسته شود مثلثی را در عين حالی که مثلث است مربع نمايد. روشن است که چنين چيزی محال و نشد است.
نکته:
شهيد مطهری در اينجا می فرمايد خداوند جهان را با يک اراده واحد خلق نموده نه اراده های جدا جدا اما اين امر چگونه ممکن است؟ زيرا در مورد خلقت اشيا، اراده های تک تک صورت می گيرد. در قرآن کريم نيز آمده است: ﴿إِنَّما قَوْلُنا لِشَی‌ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون[5] وقتى چيزى را اراده مى‌كنيم، فقط به آن مى‌گوييم: «موجود باش!» بلافاصله موجود مى‌شود. اين آيه گويای اراده های جدا نسبت به اشياء مختلف است. بنابراين چگونه اين دو مطلب با هم قابل جمع است؟
پاسخ اين است که خدای متعال دو گونه اراده دارد: اراده ای در مقام ذات که همان علم بسيط و واحد الهی است. در اين مقام نقشه و طرح عالم وجود دارد که بسيط بوده و هيچ گونه تغييری در آن رخ نمی دهد. فلاسفه و جمعی از متکلمين اراده را به علم الهی به نظام احسن برگردانده اند که عين ذات و بسيط است. گونه ديگر اراده الهی در مقام فعل است که نسبت به اشيای مختلف، اراده های جداگانه صورت گرفته است.
علم الهی نيز دو گونه است: علم فعلی و علم انفعالی؛ علم انفعالی پس از معلوم و متاثر از آن است اما علم فعلی قبل از فعل و منشا ايجاد اشياء است .
شهيد مطهری وجود ظرفيت های مختلف در عالم را امر اجتناب ناپذير دانسته که غير از اين ممکن نبود. اگر می گوييد برای اينکه اين تفاوت ها شکل نگيرد خداوند نظام را بر می داشت. اما اين سخن به اين معناست که خداوند عالم را خلق نکرده و سفره آن را ايجاد نکند. و اگر می گوييد نظام عالم باشد اما تفاوتی در آن نباشد. اين سخن نيز نشد است و مانند آن می ماند که به کسی بگويند مثلث را ترسيم اما با مربع هيچ تفاوتی نداشته باشد .
شهيد مطهری سپس می فرمايند « به موجب اين عقيده، براى آفرينش، نظام خاص و قانون و ترتيب معيّنى است و اراده خدا به وجود اشياء، عين اراده نظام است. از همينجا است كه قانون علّت و معلول و يا «نظام اسباب و مسبّبات» بوجود مى‌آيد. معناى «نظام اسباب و مسبّبات» اين است كه هر معلولى علت خاص، و هر علتى معلول مخصوص دارد؛ نه يك معلول مشخص ممكن است از هر علتى بدون واسطه صدور يابد و موجود گردد و نه يك علت معيّن مى‌تواند هر معلولى را بى‌واسطه ايجاد كند. در حقيقت، هر موجود و هر شيئى در نظام علت و معلول، جاى مشخّص و مقام معلومى دارد، يعنى آن معلول، معلول شى‌ء معيّنى است و علّت شى‌ء معيّن، و اين همان مفهوم دقيق ﴿انّا كلّ شى‌ء خلقناه بقدر است.»[6]

خاطره ای از شهيد مطهری درباره ورود به حوزه
شهيد مطهری در قالب خاطره ای اين سوال را مطرح می کند که اگر به حوزه علميه نمی آمدم چه چيزی را از دست می دادم. ابتدا پاسخ می دهند که شايد اهل عبادت و راز و نياز و اخلاق نمی شدم. بعد می فرمايند اين علت برای اين منظور صحيح نيست زيرا فراوان هستند کسانی که جزو حوزويان نيستند اما دارای مقامات بالا معنوی در اخلاق هستند. در آخر اين مطلب را بيان می کنند که اگر حوزه نمی آمده برخی از معارف را که اکنون فهميده ام نمی فهميدم. « در آن روزها با همين مسأله كه آن ايّام با مقدّمات كامل آموخته بودم آشنا شده بودم، قاعده معروف «الواحد لا يصدر منه الّا الواحد» را آن طور كه يك حكيم درك مى‌كند درك كرده بودم (لااقل به خيال خودم)، نظام قطعى و لا يتخلّف جهان را با ديده عقل مى‌ديدم، فكر مى‌كردم كه چگونه سؤالاتم و چون و چراهايم يكمرتبه نقش بر آب شد؟ و چگونه مى‌فهمم كه ميان اين قاعده قطعى كه اشياء را در يك نظام قطعى قرار مى‌دهد، و ميان اصل «لا مؤثّر فى الوجود الّا اللّه» منافاتى نديده آنها را در كنار هم و در آغوش هم جا مى‌دهم، معنى اين جمله را مى‌فهميدم كه «الفعل فعل اللّه و هو فعلنا» و ميان دو قسمت اين جمله تناقضى نمى‌ديدم، «امر بين الامرين» برايم حل شده بود، بيان خاصّ صدر المتألّهين در نحوه ارتباط معلول با علت و مخصوصاً استفاده از همين مطلب براى اثبات قاعده «الواحد لا يصدر منه الّا الواحد» فوق العاده مرا تحت تأثير قرار داده و به وجد آورده بود؛ خلاصه يك طرح اساسى در فكرم ريخته شده بود كه زمينه حلّ مشكلاتم در يك جهان‌بينى گسترده بود؛ در اثر درك اين مطلب و يك سلسله مطالب ديگر از اين قبيل، به اصالت معارف اسلامى اعتقاد پيدا كرده بودم، معارف توحيدى‌ قرآن و نهج البلاغه و پاره‌اى از احاديث و ادعيّه پيغمبر اكرم و اهل بيت اطهار را در يك اوج عالى احساس مى‌كردم. »[7]



[3] مجموعه آثار، شهید مطهری، ج1، ص127 ط انتشارات صدرا.
[6] مجموعه آثار، شهید مطهری، ج1، ص127-128 ط انتشارات صدرا.
[7] مجموعه آثار، شهید مطهری، ج1، ص124-125 ط انتشارات صدرا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo