< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نسبت خيرات و شرور با انسان
تاثير کارهای نيک اولياء الهی در دفع بلايا از ديگران
سخن در رابطه اعمال انسان و حوادث خوب و بد عالم طبيعت در روايات بود. نکته ديگری که در روايات بيان شده اين است که کارهای نيک انسان های پاک در دفع بلايا و گرفتاری ها از ديگران موثر است. در اين زمينه به چند مورد اشاره می شود:
1- حضرت علی (ع) می فرمايند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَرَادَ أَنْ يُصِيبَ أَهْلَ الْأَرْضِ بِعَذَابٍ قَالَ لَوْ لَا الَّذِينَ يَتَحَابُّونَ بِجَلَالِی وَ يَعْمُرُونَ مَسَاجِدِی وَ يَسْتَغْفِرُونَ بِالْأَسْحَارِ لَأَنْزَلْتُ عَذَابِی‌»[1] خدای متعال گاه تصميم می گيرد جامعه ای را به خاطر گناهانشان به عذاب مبتلا کند اما به خاطر کسانی که دلبسته به جلال الهی هستند ( يا کسانی که به جهت جلال و عظمت الهی با ديگران صميمی هستند ) و کسانی که مساجد را آباد می کنند و آنان که در سحرگاهان استغفار می کند، عذاب را بر می دارد.
2- حضرت اميرالمومنين(ع) در روايت ديگری می فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيَهُمُّ بِعَذَابِ أَهْلِ الْأَرْضِ جَمِيعاً حَتَّى لَا يُرِيدُ أَنْ يُحَاشِی مِنْهُمْ أَحَداً إِذَا عَمِلُوا بِالْمَعَاصِی وَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ فَإِذَا نَظَرَ إِلَى الشِّيبِ نَاقِلِی أَقْدَامِهِمْ إِلَى الصَّلَوَاتِ وَ الْوِلْدَانِ يَتَعَلَّمُونَ الْقُرْآنَ رَحِمَهُمْ وَ أَخَّرَ عَنْهُمْ ذَلِك‌»[2] خداوند اراده می كند مردمان روى زمين را عذاب كند، و همه كسانى را كه معصيت و گناه ميكنند هلاك سازد، ولى در آن هنگام مشاهده ميكند گروهى از پيرمردان و كودكان براى نماز و ياد گرفتن قرآن حركت ميكنند در اين جا ترحم ميكند و عذاب را به تاخير می اندازد.
3- امام صادق (ع) در اين زمينه می فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ يَدْفَعُ بِمَنْ يُصَلِّی مِنْ شِيعَتِنَا عَمَّنْ لَا يُصَلِّی مِنْ شِيعَتِنَا وَ لَوْ أَجْمَعُوا عَلَى تَرْكِ الصَّلَاةِ لَهَلَكُوا وَ إِنَّ اللَّهَ يَدْفَعُ بِمَنْ يَصُومُ مِنْهُمْ عَمَّنْ لَا يَصُومُ مِنْ شِيعَتِنَا وَ لَوْ أَجْمَعُوا عَلَى تَرْكِ الصِّيَامِ لَهَلَكُوا وَ إِنَّ اللَّهَ يَدْفَعُ بِمَنْ يُزَكِّی مِنْ شِيعَتِنَا عَمَّنْ لَا يُزَكِّی مِنْهُمْ وَ لَوِ اجْتَمَعُوا عَلَى تَرْكِ الزَّكَاةِ لَهَلَكُوا وَ إِنَّ اللَّهَ لَيَدْفَعُ بِمَنْ يَحُجُّ مِنْ شِيعَتِنَا عَمَّنْ لَا يَحُجُّ مِنْهُمْ وَ لَوِ اجْتَمَعُوا عَلَى تَرْكِ الْحَجِّ لَهَلَكُوا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى ﴿وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ﴾ فَوَ اللَّهِ مَا أُنْزِلَتْ إِلَّا فِيكُمْ وَ لَا عُنِی بِهَا غَيْرُكُم‌ »[3] خداوند بخاطر نمازگزاران شيعيان ما را از شيعيانى كه نماز نميگذارند بلاها را دفع ميكند، و اگر همه نماز را ترك كنند هلاك خواهند شد و هم از كسانى كه روزه نميگيرند بوسيله آنهائى كه روزه ميگيرند گرفتاريها را دور ميسازد، و اگر همه روزه نگيرند نابود مى‌گردند همچنين است كسانى كه حج بجاى مياورند و يا زكاة ميدهند خداوند به خاطر گروهى كه اين اعمال را به جاى مياورند از آنها كه اين كارها را ترك می كنند عذاب را دور ميكند و اين است معنى آيه شريفه ﴿وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ و اين آيه در باره شما فرود آمده است‌.
آن حضرت در اين روايت به آيه 251 سوره بقره استشهاد نموده اند. از اين کلام حضرت می توان فهميد که از ميان مذاهب مختلف و اديان گوناگون تنها اعمال شيعيان صحيح و مورد قبول است و مابقی چون مطابق دستور امام و حجت خدا عمل نمی کنند يا اعمالشان نادرست است و يا بی خاصيت و بی ارزش است. توضيح اينکه ولايت دو نقش را در اعمال ايفا می کند: يکی در صحت عمل از جهت فقهی، به اين معنا که اگر عملی مطابق دستور امام معصوم صورت گيرد صحيح انجام شده است. دوم از جهت مقبوليت باطنی عمل؛ لذا اگر عملی مطابق دستور امام صورت گرفته اما فاعل آن ولايت را قبول نداشته باشد، عملش بی خاصيت و مقبول نيست. چنين عبادتی بی روح بوده و آن عملی که بالا برنده باشد نيست ﴿ إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُه‌ ﴾.[4]
4- در روايت ديگری از امام صادق(ع) آمده است: «مَا عَذَّبَ اللَّهُ قَرْيَةً فِيهَا سَبْعَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِين‌ ».[5] عددی که در اين روايت آمده خصوصيتی ندارد زيرا در بعضی از روايات ديگر عددهای ديگری آمده است . مراد از آن اين است که اگر تعدادی از مومنان در قريه ای زندگی کنند، خدای متعال به خاطر آنها، اهل آن قريه را عذاب نمی کند.
اين مساله برکت وجود مومنين را نشان می دهد. هر چند بسياری توجهی به آنها نداشته و حتی آنان را مورد مسخره و ملامت قرار می دهند اين به خاطر جهل و نادانی آنهاست. حضرت اميرالمومنين(ع) در نهج البلاغه می فرمايند: « النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا »[6] اينها شبيه کسانی هستند که در عين حالی که از نعمت های الهی استفاده می کنند کفر به خداوند می ورزند . يعنی همان خدايی را انکار می کنند که اگر نمی بود آنها نيز نمی بودند. بنده صالح خداوند نيز همين گونه است، گنهکاران به برکت آنها از نعمتها برخوردار و گرفتار بلا نمی شوند.
اين دو روايت اخير در منابع اهل سنت نيز آمده است از جمله در تفسير درالمنثور[7] ذيل آيه 251 بقره به اين روايات اشاره شده است.
نکته ای در مورد روايات اهل سنت
رواياتی که در ميان اهل سنت مطرح است چند گونه است: گاه روايتی از تابعين نقل شده است در اين صورت آن را «روايت مرسل» گويند. و گاه روايت از صحابی نقل شده است؛ چنين رواياتی خود دو گونه است: مرفوعه و موقوفه . «مرفوعه» به روايتی گفته می شود که صحابی آن را از پيامبر اکرم (ص) نقل کرده است. اما اگر چنين نباشد آن را «موقوفه» گويند. برخی از اهل سنت همان طور که روايات مرفوعه را معتبر می دانند، روايات موقوفه را نيز صحيح می دانند مگر در صورتی که صحابی نظر خود را بيان کرده باشد.

بررسی آيه 251 سوره بقره
به مناسبت روايتی که از امام صادق (ع) نقل شد، به بررسی آيه مورد استشهاد امام می پردازيم. طبری در تفسير مجمع البيان[8] در مورد اين آيه ﴿وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمين[9] سه قول را نقل می کند:
1- ابن عباس و مجاهد: «(أحدها) لو لا دفع الله بجنود المسلمين الكفار و معرتهم لغلبوا و خربوا البلاد » مراد از اين آيه اين است که خداوند توسط مسلمانان، شر کفار را دفع می نمايد و اگر اين کار صورت نمی گرفت زمين را فساد می گرفت و از همگان هلاک می شدند.
2- در روايتی از حضرت علی (ع) و نظر قتاده و گروهی از مسلمين: «(و الثانی) معناه‌ يدفع الله بالبر عن الفاجر الهلاك » معنای آيه اين است که خداوند بلا را از عاصين به خاطر نيکوکاران دفع می کند .
3- حسن بصری: «(و الثالث) أن فی معنى قول الحسن ما يزع الله بالسلطان أكثر مما يزع بالقرآن لأن من يمتنع عن الفساد لخوف السلطان أكثر ممن يمتنع منه لأجل الوعد و الوعيد الذی فی القرآن » آنچه خداوند توسط سلطان عادل دفع می کند بيشتر از چيزی است که توسط قرآن دفع می کند . زيرا کسانی که به خاطر ترس از سلطان از کار زشت دست بر می دارند بيشتر از کسانی هستند که به خاطر وعد و وعيدهای قرآن ترک گناه می کنند. [به عنوان نمونه مردم از ترس جريمه و پليس بيشتر قوانين راهنمايی را رعايت می کنند تا اينکه توجه کنند که دو ملک عتيد و رقيب اعمال آنها را ثبت می کنند].
به نظر می رسد اين سه قول قابل جمع است و می توان هر کدام را مصداقی از آيه دانست .
5- پيامبر اکرم(ص) به ابوذر فرمودند: «يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ اللَّهَ يُصْلِحُ بِصَلَاحِ الْعَبْدِ وُلْدَهُ وَ وُلْدَ وُلْدِهِ- وَ يَحْفَظُهُ فِی دُوَيْرَتِهِ وَ الدُّورَ حَوْلَهُ مَا دَامَ فِيهِم‌ »[10] اى اباذر همانا خدا شايسته می كند به شايستگى بنده، فرزند و فرزند فرزندش را و نگهدارى می كند او را در خانه كوچكش و خانه‌هاى اطرافش مادامى كه در آنجاست.
عيب کار ما اهل دنيا اين است که نقش انسان ها را تنها با چشم مادی می بينيم و کسانی که در سفره ما آب و نان می گذارند برای ما جذاب و ارزشمند است در حالی که کسانی که در جامعه برکات فراوان و تاثير بسياری از جهت معنوی می گذارند به چشم نيامده و نامی از آنها نيست. انسان های پاک و خالص که در درگاه الهی آبرو دارند وجودشان برای جامعه خيلی خيلی مقتنم است. اين کار را بايد از طريق هنر و رسانه انجام داد . امروز بدون رسانه ها فرهنگ سازی ممکن نيست . مثلا کمربند ماشين را قبلا خيلی کم می بستند اما وقتی صدا و سيما به ميدان آمد و از ابزار هنر در اين زمينه بهره گرفت، اين امر به صورت فرهنگ در آمده و معمولا افراد هنگام سوار شدن خودرو کمربند خويش را می بندند. اين تاثير عجيب هنر در فرهنگ سازی است. اگر هنر به درستی در خدمت دين و معنويت قرار گيرد غوغا و معجزه می کند. اين امر آنگاه محقق می شود که حوزه و دانشگاه در اين زمينه هماهنگ شده و با عزم ملی وارد صحنه شوند.
جمع بندی: نتيجه بررسی آيات و روايات در اين زمينه اين می شود که بدون ترديد نيت، عقيده و رفتار نيک و بد انسانها در رويدادهای عالم طبيعت موثر است و اين مطلب را می توان از محکمات آيات و روايات دانست .

پيامدهای خوب و بد دنيوی اعمال انسان از نگاه عقل
تا اينجا اين مساله از منظر وحی مورد بررسی قرار گرفت اما آيا عقل نيز در اين مطلب راهی دارد يا نه ؟ آيا از نظر عقلی می توان اين مطلب را ثابت دانست يا نه؟
برای بررسی عقلانی اين مطلب در دو مرحله بايد وارد شد: امکان عقلی و امکان وقوعی آن. از نظر امکان عقلی سه فرضيه وجود دارد:
1- آيا نقش انسان در حوادث طبيعی در عرض حوادث طبيعی است؟ اگر چنين باشد دو حالت دارد: يا اعمال انسان جايگزين علل طبيعی می شود مانند اينکه برای بريدن کاغذ، گاه قيچی به کار می رود و گاه از ابزار ديگری به جای قيچی استفاده می شود.
2- صورت ديگر اين است که علل طبيعی و علل بشری هر کدام جزئی از علت را تشکيل دهند يعنی با مشارکت همديگر کار را انجام دهند مانند اينکه دو نفر با هم وزنه ای را از زمين بلند می کنند .
3- فرض سوم اين است که حوادث در طول اسباب طبيعی قرار گيرند به اين معنا که علل طبيعی در تسخير انسان باشند. مانند اينکه، عمل تکلم در انسان هم علل مادی دارد که زبان باشد و هم اين زبان در تسخير نفس است که عاملی ماوراء طبيعی است زيرا اگر نفسی نباشد از زبان نيز کاری بر نمی آيد.
از نظر عقل همه فرض های ياد شده ممکن است زيرا هيچ يک از آنها مستلزم امتناع ذاتی يا غيری نيست؛ اين فرض ها نه اصل عليت را نقض می کنند و نه مستلزم اجتماع يا ارتفاع نقيضين هستند. اما از نظر شواهد تجربی فرض اول نادرست است، زيرا شواهد تجربی بيان گر آن است که اسباب و علل طبيعی، چه در حوادث ناگوار و چه در حوادث مفيد نقش داشته و ميزان نقش آنها از نظر علم تجربی قابل اندازه گيری است. فرض دوم اگر چه از نظر شواهد تجربی باطل نيست ولی با توجه به برتری جايگاه وجودی انسان نسبت به عوامل طبيعی، پذيرفتنتی نخواهد بود. بنابراين، فرض صحيح در اين باره همان فرض سوم است.




[6] نهج البلاغه، سید رضی، ح175، ص667، ط مشهور.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo