< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرور و اشکالات مربوط به آن
کلام علامه طباطبايی در استناد حسنات و سيئات به خدای متعال
تا کنون دو مطلب از کلام مرحوم علامه طباطبايی درباره حسنات و سيئات بيان شد. مطلب اول ايشان، مفهوم شناسی حسنات و سيئات و مطلب دوم بررسی حسنات و سيئات از نظر قرآن کريم بود.

مطلب سوم: استناد حسنات و سيئات به خدای متعال
در استناد حسنات و خيرات به خدای متعال جای سخنی نيست. اما سيئات و شرور چگونه به ايشان اسناد داده می شود؟ مرحوم علامه می فرمايند: سيئات دارای دو جنبه هستند: وجودی و عدمی. از جنبه وجودی ديگر سيئه نيستند و از همين جنبه، همانند حسنات به خدای متعال استناد داده می شوند. جنبه ديگر آنها عدمی بودن آنهاست که باعث سلب و نيستی در چيزی می شوند. از اين جنبه ديگر جعلی نمی خواهند و به انسان مربوط می شود و از اين جنبه است که شر و سيئه شمرده می شوند. مفاد آيه مورد بحث نيز همين است که می فرمايد: ﴿وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّه‌﴾[1]. يعنی هم حسنات و هم سيئات از جانب خدای متعال است. منتها سيئات از آن جنبه که در نظام عالم، طرح و جايگاهی دارند منسوب به خدای متعال هستند اما از جنبه عدمی خويش که شر و بدی به حساب می آيند عدمی بوده و نيازمند جعل مستقل نيستند.
مرحوم علامه می فرمايد: « فكل نعمة حسنة فی الوجود منسوبة إليه تعالى، و كذلك كل نازلة سيئة إلا أنها فی نفسها أی بحسب أصل النسبة الدائرة بين موجودات المخلوقة منسوبة إليه تعالى و إن كانت بحسب نسبة أخرى سيئة، و هذا هو الذی يفيده قوله تعالى: ﴿وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً﴾: (النساء:- 78) و قوله فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسى‌ وَ مَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ﴾: (الأعراف: 131) إلى غير ذلك من الآيات.»[2] (حسنه و سيئه دو اصطلاح قرآنی است که معادل آنها خيرات و شرور است. و سيئات اعم از شرور طبيعی و اخلاقی است )

مطلب چهارم: سيئات عدم اعطای الهی است نه اعطای بدی
سيئات از جنبه عدمی سيئه هستند و نسبت آنها به خداوند عدم اعطای حسنه و عدم افاضه است. يعنی اعطای چيزی نيست بلکه عدم اعطا است. اما چرا از ناحيه خدای متعال در مواردی افاضه صورت نمی گيرد؟ وجه آن وجود نداشتن قابليت اعطا و افاضه . مرحوم علامه می فرمايد: « و أما جهة السيئة فالقرآن الكريم يسندها فی الإنسان إلى نفس الإنسان بقوله تعالى فی هذه السورة: ﴿ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ:﴾ الآية (النساء: 79) و قوله تعالى ﴿وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ﴾: (الشورى: 30) و قوله تعالى ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ﴾ (الرعد: 11)، و قوله تعالى ﴿ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى‌ قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ﴾: (الأنفال: 53) و غيرها من الآيات.
و توضيح ذلك أن الآيات السابقة كما عرفت تجعل هذه النوازل السيئة كالحسنات أمورا حسنة فی خلقتها فلا يبقى لكونها سيئة إلا أنها لا تلائم طباع بعض الأشياء التی تتضرر بها فيرجع الأمر بالآخرة إلى أن الله لم يجد لهذه الأشياء المبتلاة المتضررة بما تطلبه و تشتاق إليه بحسب طباعها، فإمساك الجود هذا هو الذی يعد بلية سيئة بالنسبة إلى هذه الأشياء المتضررة كما يوضحه كل الإيضاح قوله تعالى: ﴿ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾: (فاطر: 2).
ثم بين تعالى أن إمساك الجود عما أمسك عنه أو الزيادة و النقيصة فی إفاضة رحمته إنما يتبع أو يوافق مقدار ما يسعه ظرفه، و ما يمكنه أن يستوفيه من ذلك، قال تعالى فيما ضربه من المثل: ﴿أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها﴾: (الرعد: 17) و قال: ﴿وَ إِنْ مِنْ شَی‌ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ﴾: (الحجر: 21) فهو تعالى إنما يعطی على قدر ما يستحقه الشی‌ء و على ما يعلم من حاله، قال: ﴿أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾: (الملك: 14). و من المعلوم أن النعمة و النقمة و البلاء و الرخاء بالنسبة إلى كل شی‌ء ما يناسب خصوص حاله كما يبينه قوله تعالى:َ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها﴾ : (البقرة: 148) فإنما يولی كل شی‌ء و يطلب وجهته الخاصة به و غايته التی تناسب حاله.»
قرآن کريم حوادث، بلايا و سيئات را مانند حسنات اموری وجودی و خوب می داند. از اين جنبه آنه سيئه و شر ناميده نمی شوند بلکه سيئه بودن آنها مربوط به جنبه عدمی آنهاست. اين مطلب نيز در نهايت به اين جا می رسد که خدای متعال در اين امور به خاطر نبود قابليت اعطا نفرموده است . قرآن کريم می فرمايد ﴿أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها[3] در اين آيه اصل وجود به مانند آبی فرض شده که از آسمان بر زمين نازل می شود. خدای متعال وقتی وجود ها را در ميان موجودات تقسيم می نمايد، هر کس به مقدار ظرفيت و استعداد خويش از آن بهره مند می شود.

اعطای قابليت و استعداد از ناحيه خدای متعال
در اينجا يک سوال جدی مطرح می شود و آن اينکه: شما می گوييد هر کس به مقدار استعداد و قابليت خويش از وجود بهره مند می شود اما مگر اين گونه نيست که محدوديت ظرفيت ها و اعطای قابليت ها نيز از ناحيه خود خدای متعال است؟ همه چيز را ناحيه خدای متعال است هم اندازه گيری و اعطای ظرفيت و هم اعطای وجود به مقدار آن ظرفيت. پس باز اين اشکال باقی است که چرا اعطای الهی متفاوت صورت گرفته است ؟
پاسخ اين سوال آن است که قابليت ها در عين حالی که به خدای متعال بر می گردند اما امری هستند که غير از آنها ممکن نيست. لذا اينگونه نيست که جابجايی اين تفاوت ها ممکن باشد و خدای متعال به صورت سليقه ای، اندازه ها را تعيين کرده است. اين اندازه ها و تفاوت ها که در علم پيشين الهی وجود دارد، به بهترين و احسن وجه تنظيم شده است. حال خدای متعال به آنها اعطای وجود می نمايد.
در اين جا امر دائر بين دو چيز است: يا بايد اندازه گيری های متفاوت وجود داشته باشد و مخلوقات گوناگون خلق شود و يا چنين گوناگونی شکل نگيرد. امکان ندارد که هم تفاوت وجود داشته باشد و هم ظرفيت ها مختلف نباشد؟ چنين چيزی تناقض آلود است. بنابراين يا بايد موجودات گوناگون خلق نشود و يا اگر خلق شود تفاوت ظرفيت ها در آنها وجود داشته باشد.
خدای متعال کار محال انجام نمی دهد. اگر کسی بگويد چرا خداوند مرا اينگونه خلق کرده است و آن گونه نيافريده است؟ از او می پرسيم. آيا خداوند بايد مخلوقات گوناگون و متفاوت بيافريند يا نه؟ اگر بگويد هم گوناگونی در مخلوقات باشد و هم تفاوت و اختلاف، اين سخن محال است زيرا مستلزم تناقض است . اگر بگويد همه چيز را يکسان بيافريند رد اين صورت لازم می آيد ديگر خداوند ديگر خدا نباشد در حالی که خداوند عين رحمت و فياض وجود است . پس تنها فرض اين است که مخلوقات گوناگون را خلق نمايد و آنچه قابليت اعطا دارد از طرف خدای متعال اعطای وجود شود.
خدای متعال عين رحمت است و حتی کسی که به سوء اختيار خويش خود را در معرض غضب الهی قرار داده است - همان طور که قبلا گفته شد - باز مصداق رحمت الهی می باشد. زيرا خدای متعال به مقتضای جود و رحمت واسعه خويش به هر تقاضا و نيازی پاسخ می دهد منتها افراد عاصی تقاضای عذاب می نمايند لذا به مقتضای رحمت الهی به آنها اعطا می شود.
نکته ای درباره مرحوم علامه: ايشان انس ويژه ای با قرآن کريم داشتند به گونه ای که روزانه يک جزء يا بيش از آن را تلاوت می فرمودند. نقل شده که ايشان در مسيری که سوار ماشين شده بودند، به محض ورود قرآن را باز کرده و خواندند و می گفتند ديشب فرصت نکرده بودم قرآن بخوانم اکنون آن را قضا می نمايم . مقيد بودن به آنچه خدای متعال دوست دارد بسيار سازنده است و اگر عمل خيری در زمان خود انجام نشد مناسب است که قضای آن بجا آورده شود.

خدمت اهل بيت (ع) به معارف
صحيح بخاری که معتبر ترين کتاب اهل سنت است درباره خدای متعال و پيامبر اکرم (ص) مطالبی دارد که انسان از بيان آنها خجالت می کشد. کارهايی را به پيامبر اکرم (ص) نسبت می دهد که حتی از انسانهای معمولی نيز سر نمی زند. برای شناخت تفاوت آنچه در مکتب اهل بيت (ع) بيان شده با آنچه در مکتب ديگران بيان شده می توان کتاب صحيح بخاری را با امثال اصول کافی مقايسه کرد. آنچه در روايات اهل بيت (ع) در اين زمينه آمده همه اش تنزيه خدای متعال است. آيت الله سبحانی می فرمايند: برای اينکه بفهميد اهل بيت (ع) چه خدمتی در معارف کرده اند بايد کتاب توحيد شيخ صدوق را با توحيد ابن خزيمه مقايسه نمود. نويسنده هر دو کتاب در يک قرن بوده و هر دو محدث هستند و کتابشان حديثی و در زمينه توحيد است. اما يکی مکتب اهل بيت (ع) و ديگری مکتب غير اهل بيت (ع) است. توحيد ابن خزيمه پر است از تجسيم و تشبيه خداوند در حالی که توحيد شيخ صدوق همه اش تنزيه خدای متعال است .
اين بحث در جلسه بعد انشاء الله ادامه می يابد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo