< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مساله شرور و برهان نظم
حل شبهه الم و درد در مساله شرور
در جلسه قبل کلام صدرالمتالهین در شرح اصول کافی درباره شرّیت الم و اینکه آن را امری وجودی دانسته اند بیان شد. ایشان در ابتدا دیدگاه مشهور حکما را که شرور را بدون استثناء عدمی می دانند مطرح می کنند. سپس شبهه الم را بیان کرده و همان مطالبی را که در اسفار در این باره فرموده بودند، دوباره طرح می کنند اما بعد از آن تحقیق نهایی را امر دگیر می دانند « و التحقيق عندى انه شر بالذات بل شر متأكد، فان وجود كل معنى هو تأكد ذاته و ماهيته، ففى هذا النوع شر مضاعف، ثم كلما كانت القوة المدركة لفقد كمالها اقوى‌ و الكمال المفقود منها اكثر كان ألمه اشد و شره اعظم.
فافهم ما ذكرناه فانه امر عجيب الشأن انساق إليه البرهان اعنى كون ضرب من الوجود شرا محضا كما يقال: فعلية الهيولى فى حد ذاتها نفس قوتها لقبول كل صورة و صفة، و من هذا القبيل اعنى الشرية الوجودية عذاب الجهل المركب، لكونه مع الادراك، و من قبيل الشر العدمى آفة الجهل البسيط. »[1] می فرماید الم که ادراک امر ناملایم و امر وجودی است شر بذات است و این مطلب عجیبی است که برهان ما را به سمت آن هدایت کرده است. سپس ایشان مصداق دیگری برای شر وجودی بیان می فرمایند و آن عذاب جهل مرکب است. زیرا جهل مرکب غیر از جهل بسیط است که عدم ادراک است. در جهل مرکب ادراکی هست اما آن ادراک غیر منطبق بر خارج است .
ایشان در جمع بندی این بحث می فرماید« و حاصل الكلام: ان الشر قد يقال للامور العدمية كمثل الفقر و الكفر و الموت و الزمانة و العجز و نقصان الخلقة و اشباهها.
و قد يقال للألم و الاذى و الجهل المركب و كل ما لا يخلو عن ادراك من صاحبه، و قد يقال للافعال القبيحة كالقتل و الزناء و اكل مال اليتيم و السرقة و النميمة و غيرها، و قد يقال لمبادى تلك الافعال من الشهوة و الغضب و البخل و المكر و العجب و الجبن و غيرها.
فالقسمان الاولان كلاهما شر بالذات و القسمان الاخيران كلاهما شر بالعرض لا بالذات.» بیان می کنند که شر چند کاربرد دارد که از این قرار است :
1- گاه شر مربوط به امور عدمی است مانند جهل، عجز، موت و غیره. اینها شر بذات هستند که از جنس عدمی می باشند.
2- گاهی شر بر الم و جهل مرکب و هر چه از این قبیل است اطلاق می شود.
3- گاه شر بر افعال قبیحی مانند قتل، سرقت، خیانت و مانند آن اطلاق می شود.
4- و گاه شر بر مبادی و منشاءهای افعال قبیح از قبیل شهوت، غضب، تمایلات نفسانی، حسد، بخل و مانند آن اطلاق می شود. [البته ایشان در اینجا میان مبادی غیر اکتسابی مانند قوه شهوت و غضب و مبادی اکتسابی مانند بخل و حسد فرق نگذاشته اند ]
مرحوم صدرا دو قسم اول را مصداق شر بذات و دو قسم اخیر را مصداق شر بالعرض دانسته اند. همان طور که قبلا گفته شد معیار شر بذات ( خواه عدمی باشد یا وجوی) این است که امری بدون قیاس با غیر نامطلوب باشد. مثلا فقر، جهل ، موت بما هو هو ناگوار هستند. الم نیز از همین قسم است یعنی بما هو امری نامطلوب است. معیار شر بالعرض نیز این است که امری بما هو نامطلوب نیست اما دارای پیامدهایی است که اگر با آن پیامدها سنجیده شود نامطلوب خواهد بود.
شر بالعرض هم از شرور طبیعی می تواند باشد و هم شرور اخلاقی . شرور طبیعی مانند زهر مار « زهر مار، آن مار را باشد حيات ليك آن، مر آدمى را شد ممات‌ » اما شرور اخلاقی چگونه بالعرض است؟ مثلا قتل یا سرقت که از شرور اخلاقی به شمار می رود، فعلی اختیاری هستند و اگر از این نظر مورد توجه قرار گیرند مطلوب و کمال اند. اینکه فرد بتواند دستش را تکان دهد یا شمشیرش را بچرخاند همه کمال است اما ممکن است این فعل اختیاری پیامدهایی بدی را به همراه داشته باشد. در این صورت است که شر بر آن اطلاق می شود . و یا مثلا غیبت امری اختیاری است و از این حیث که گونه ای تکلم است مطلوب است اما همین تکلم گاه برای فرد از حیث دنیوی و اخروی پیامدهای بدی را به همراه دارد در این صورت شر بر آن اطلاق می شود. حاصل اینکه اگر افعال اختیاری را از حیث تکوینی مشاهده کنیم اموری خیر هستند اما به لحاظ تشریع خوبی و قبح در آنها معنا پیدا می کند .
حل شبهه شرور بر اساس فرمول خیر کثیر
بر اساس نظام علیت هر پدیده ای که صادر می شود به خدای متعال باز می گردد. لذا شروری نیز که در عالم اتفاق می افتد بر اساس این نظام، اعم از اینکه بشر در آنها دخالتی نداشته باشد مثل زهر مار، زلزله و مانند آن و یا فعل اکتسابی او باشد، به خدای متعال منتهی می شود. ثنویون می گویند تنها خیرها را می توان به خدا برگرداند و بدی ها به او بر نمی گردد زیرا او منبع خیرات است و هیچ گونه شر و نقصی در او راه ندارد. به همین منظور باید مبدا دیگری را فرض کرد که جاعل شرور باشد.
در بررسی این کلام باید انواع شرور را از هم تفکیک نمود. آنجا که شر عدمی است و یا شر بالعرض است نیاز به جاعل مستقلی ندارد زیرا امور عدم، نیازمند علت نیست، در شرور بالعرض نیز آنچه جعل مستقل می خواهد وجود فی نفسه آنهاست که از آن نظر نیز خیر هستند. لذا یک دستگاه مستقل برای جعل کافی است و همان مبدا خیرات می تواند این شرور را نیز توجیه کند و نیازی به مبدا دیگری نیست.
اما مساله الم و جهل مرکب که شر وجودی و بذات هستند چگونه قابل حل است؟ مرحوم صدرا در حل این بخش فرموده است: جعل این امور نیز بالتبع است زیرا اولا این امور نسبت به خیرات قلیل و کم هستند، ثانیا لازم خیرات هستند و ثالثا خودشان مستلزم خیراتی هستند. نهایتا اینها شر قلیل در مقابل خیر کثیر هستند و اگر جاعل حکیم به خاطر اینکه شر قلیل صورت نگیرد از ایجاد خیر کثیر ممانعت نماید، خودش مصداق شر کثیر خواهد بود که از مبدا خیرات هرگز صادر نمی شود .
این مطلب را اولین بار ارسطو در نقد ثنویون مطرح کرده است. وی در این باره گفته است: وقوع پدیده ها از نظر خیر و شر از 5 قسم خارج نیست: خیر محض، خیر کثیر، شر محض، شر کثیر و خیر و شر مساوی. آنجا که خیر و شر مساوی است، امری تحقق پیدا نمی کند زیرا ترجیح بلا مرجح لازم می آید. شر کثیر نیز از مبدا خیرات صادر نمی شود زیرا ترجیح مرجوح بر راجح است و اگر فاعلی چنین کند و پدیده ای را به وجود آورد که خیرش کم و شرش زیاد است دیگر مبدا خیرات نخواهد بود. (ثنویون نیز خداوند را به اینکه مبدا همه خوبی هاست قبول دارند و اساسا برای اینکه نتوانستند شرها را به او نسبت دهند، ‌فرض مبدا دیگری را مطرح کرده اند).
آنجا که شر محض باشد، حساب پاک است زیرا وقتی صدور شر کثیر از مبدا خیر سزاوار نیست، عدم صدور شر محض روشن است. خیر محض نیز که قطعا از او صادر می شود زیرا او مبدا خیرات است و چیزهایی را خلق می کند که هم برای خودشان خیر است و هم برای دیگران . تنها صورت خیر کثیر باقی می ماند. عالم طبیعت این گونه است به این معنا که خیراتش زیاد و شر آن قلیل است. حال اگر مبدا خیرات به خاطر شر قلیل که ملازم با خیر کثیر است، از خلق خیر کثیر دست بردارند خود مصداق شر کثیر را انجام داده است. این مانند آن است که دولت به جهت اینکه گاز در برخی موارد موجب مرگ خاموش می شود اصل آن را منع کند. در این صورت قطعا از طرف عقلا مورد اعتراض و مذمت قرار می گیرد، زیرا مقتضای حکمت این است که ترک خیر کثیر به خاطر شر قلیل خود مصداق شر کثیر است. ارسطو با این محاسبه عقلی، سخن ثنویون را مطابق همان چیزی که خودشان گفته اند رد می نماید.
البته بحث به اینجا ختم نمی شود و هنوز سوالاتی باقی است مانند اینکه چرا خدای متعال عالم را به گونه ای خلق نکرده که حتی همین شرهای قلیل در آن نباشد؟ کما اینکه در مثال گاز سوال می شود چرا دولت مساله گاز را هوشمند نکرده است تا کسی در اثر گاز دچار مرگ خاموش نشود؟ سوال دیگر اینکه آیا نظام کنونی نظام احسن است یا نه؟ لذا فلاسفه حرف ارسطو را قبول کرده اند اما بر کلام وی تکمله ای را اضافه کرده اند.
خیرات فراوان در دل تلخی ها و رنج ها
فلاسفه در تکمیل سخن ارسطو گفته اند شر قلیلی که در عالم وجود دارد هر چند خودش امری تلخ است اما اگر درست مدیریت شود می تواند خیرات فراوانی اعم از مادی و معنوی را به همراه داشته باشد. خیرات مادی مثل رشد و شکوفایی و پیشرفت و خیرات معنوی مانند پاداش های اخروی در اثر تحمل سختی ها و رنج ها. مرحوم صدرا در این باره می فرماید « ثم نقول: ان الموجودات الممكنة تحتمل عند العقل خمسة اقسام: الخير المحض و الشر المحض و الّذي يغلب خيره على شره و الّذي يعكس ذلك و الّذي يتساوى فيه الامران. لكن الصادر عنه تعالى بالذات اما خير محض كالجواهر العقلية او خير كثير يلزمه شر قليل كالنفوس و الاجرام الفلكية و غيرها و اما الثلاثة الاخيرة فغير صادرة عنه تعالى الا على سبيل التبع و اللزوم، لانها اما عدميات محضة فهى غير منسوبة الى سبب و جاعل. و اما شرور وجودية فهى قليلة العدد و البقاء و هى مع ذلك لازمة للخيرات الكثيرة و نافعة فى حصول خيرات كثيرة كما يظهر بالتصفح و التدبر فيها.» [2]
حاجی سبزواری نیز در اینجا کلامی دارند که انشاء الله در جلسه بعد بیان و این مساله جمع بندی می شود .


[1] شرح أصول الكافي، صدر المتألهين، ج‌1، ص414 و 415، ط: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
[2] شرح أصول الكافي، صدر المتألهين، ج‌1، ص 415، ط: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo