< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: نقد و بررسی شبهات برهان نظم
 اشکال اول هیوم بر برهان نظم
 در جلسه قبل یکی از اشکالاتی که آقای هیوم بر برهان نظم وارد کرده بیان شد. این اشکال متوجه یکی از تقریرهای برهان نظم بود که پدیده های طبیعی را به مصنوعات بشری تشبیه کرده است. در تقریر برهان بر اساس تشبیه گفته شده: پدیده ای طبیعی در این جهت که دارای نظمی میان اجزاء و ارتباط آنها غایات آنها است همانند مصنوعات بشری است. این مشابهت در معلول ها، برای عقل مبنای می شود که برای علت ها نیز حکم یکسان نماید و بگوید چون علت مصنوعات بشری دارای علم و آگاهی است پس علت پدیده های طبیعی نیز باید همین گونه باشد. اما آقای هیوم در اشکال خویش گفته این تشبیه نادرست و مع الفارق است زیرا در مصنوعات بشری علاوه بر نظم و اتقان فعل، این صفت را می بینیم که ساخته دست بشر است. تجربه ما در طول زندگی این بوده که مصنوعات بشری را برگرفته از انسانهایی دارای علم و آگاهی می دانیم اما این ویژگی در پدیده های طبیعی ثابت نشده و معلوم نیست، لذا تشبیه در برهان نظم مع الفارق بوده و نمی تواند حکم یکسانی را به اثبات برساند.
 حقیقت تشبیه و کارکرد آن
 برای بررسی این اشکال ابتدا باید حقیقت تشبیه و کارکرد آن را در حوزه معارف مورد بازنگری قرار دهیم.
 چیستی تشبیه: تشبیه عبارت از آن است که مطلبی را درباره شیئی می دانیم، سپس چیزی را مشابه آن می یابیم که حکم را نمی دانیم اما به جهت مشابهتی که میان آنها برقرار است آن حکم را به دیگری نیز سرایت می دهیم. شئ اول «مشبه به» و شئ دوم «مشبه» نام دارد و وجه شباهت جامع و پل ارتباطی است که حکم را از یکی به دیگری سرایت می دهد. این سیر فکر برای کشف مجهول از معلوم، سیر از جزئی به جزئی است. به عنوان نمونه می دانیم که پرتقال دارای چه خواص غذایی است اما این اطلاع را در مورد نارنگی نداریم ولی می بینیم که مشابهت های زیادی با پرتقال دارد. بر اساس این تشبیه حکم می کنیم که نارنگی نیز آن خواص غذایی را دارد . و یا دو نفر را می بینیم که با هم مباحثه کرده و هم درس هستند و می بینیم که یکی از آنها مجتهد شده است. بر اساس مشابهت میان آنها حکم می کنیم که پس دیگری نیز باید به درجه اجتهاد رسیده باشد.
 ماهیت تشبیه سیر از جزئی به جزئی است نه اینکه در اثر تکرار تجربه های مکرر، ملاک و معیاری را کشف کرده باشیم که در این صورت قیاس و سیر از کلی به جزئی خواهد بود .
 کاربردهای تشبیه: تشبیه و تمثیل در حوزه معرفت دارای دو کاربرد است:
  1. گاه از تشبیه در حوزه استنباط و استدلال استفاده کرده و توسط آن چیزی را اثبات و مجهولی را معلوم می کنیم و معرفت جدیدی بدست می آوریم. مثالهای که بیان شد از این قسم است .
  2. اما گاه تشبیه به عنوان تنبه به ذهن و تصویر نمودن مطلب به کار می رود. در این جا خود مطلب به دلایل دیگری مبرهن شده است و از تشبیه برای هضم بهتر آن برای مخاطب استفاده می شود. در این قسم دیگر تشبیه کاربرد اثباتی ندارد بلکه کاربرد آن تسهیلی است.
 در قرآن کریم از کاربرد دوم تشبیه فراوان استفاده شده است. البته طبق دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی همه قرآن تمثیل است نه این که تنها در آن تمثیل به کار رفته باشد. وی فرموده است: در قرآن کریم معارف عالی مجرد در قالب الفاظ عربی و در چهارچوب مفاهیم ریخته شده است یعنی معقول در لباس محسوس جای گرفته است. معارف قرآنی که از عقل قدسی نشات می گیرد و برای عقل ناسوتی و خاکی بیان می شود همه اش تمثیل گونه است. اما فارغ از این مطلب در قرآن از مثال های فراوانی استفاده شده است که به موارد ذیل می توان اشاره کرد:
 1- «وَ مَثَلُ الَّذينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ إِلاَّ دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُون‌» [1]
 2- «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في‌ سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في‌ كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ » [2]
 3- «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِيا» [3]
 4- «مَثَلُ الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً » [4]
 در روایات نیز این امر فراوان به کار رفته است، به عنوان نمونه شناخت خدای متعال به شناخت انسان تشبیه شده است: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه‌» [5] . از این باب که نفس انسان مکانی نیست و یا تدبیر او به کاری، او را از تدبیر کار دیگر باز نمی دارد و مانند آن. همه این معارف مبرهن است اما برای تسهیل فهم و تصویر سازی آنها از تمثیل استفاده شده است.
 دو گونه تشبیه در مقام استدلال
 اما تشبیه گونه اول که در مقام اثبات و استدلال به کار می رود خود نیز بر دو گونه است: گاه وجه شبهی که بر آن تکیه می شود و به استناد آن حکم به مشبه سرایت می کند، علت حکم است و گاه نقش علیت ندارد. مثلا در مورد دو هم بحثی که مثالش بیان شد بلند بودن قد و یا سیادت و مانند آن دخالتی در اجتهاد آن دو ندارد. این گونه تشبیه که وجه شبه نقش علیت ندارد از نظر منطقی هیچ ارزشی ندارد.
 آنجا که وجه شبه جنبه علیت دارد نیز دو گونه است: گاه نقش علیت ناقصه و گاه نقش علیت تامه را دارد . گونه اول نیز نتیجه ای ظنی به دست می دهد مانند اینکه در مثال گفته شده هر دو در درس تلاش و کوشش می نمایند. اما در صورتی که علیت آن تامه باشد، حکم بر اساس آن، یقینی و دارای ارزش منطقی خواهد بود. مانند اینکه بتوانیم کشف کنیم که این دو نفر علاوه بر اشتراک در امور اعدادی، مشمول عنایت الهی نیز قرار دارند در این صورت حکم به مجتهد بودن «مشبه» قطعی و یقینی خواهد بود، زیرا قابلیت در هر دو تام و فاعلیت نیز تام می باشد.
 مثال دیگر در مورد علیت تامه آنجاست که کسی بگوید: زید را اکرام کن زیرا فرد عالم و با تقوایی است. در اینجا یقین داریم که علت اکرام زید، علم و تقوای اوست . حال اگر عمرو نیز شبیه زید در علم و تقوا باشد، حکم اکرام نیز برای او ثابت خواهد بود، زیرا با آمدن علت تامه حکم نیز به همراه آن خواهد آمد.
 خلاصه اینکه اگر وجه شبه اصلا علیت ندارد حکم بر اساس تشبیه بسیار ضعیف است و اگر علت ناقصه باشد حکم آن ظنی خواهد بود اما در صورتی که علت تامه باشد، حکم بر پایه تشبیه یقینی و ارزشمند خواهد بود.
 بررسی تمثیل در برهان نظم
 بعد از بیان حقیقت تمثیل و کاربردهای آن به سراغ تمثیل در برهان نظم می رویم. آیا تمثیل در این برهان از قسم اول یعنی برای استنباط حکم و یا از قسم دوم یعنی برای تسهیل و تنبه به ذهن است؟ وقتی به سخن متکلمان اسلامی مراجعه می کنیم معلوم می شود که تشبیه از گونه دوم به کار رفته است زیرا همان طور که گفته شد از نظر آنان، ملازمه میان احکام و اتقان و وجود فاعل دانا و مختار حکم بدیهی عقل است لذا مثالهایی که در کلام آنها بکار رفته از باب تقریب به ذهن است.
 حال فرض کنیم کسی بخواهد از تمثیل برای اثبات حکم ملازمه استفاده کند آیا تمثیل او بر پایه علیت است یا نه؟ اساسا ویژگی ساعت و مصنوعات بشری چیست که وجه شبه قرار می گیرد؟ این ویژگی عبارت است از تالیف و ترکیب منظم اجزاء و هدفمند و غایتمند بودن آنها. حال این سوال پیش می آید که آیا در حکم عقل به صانع عالم داشتن ساعت، بشر بودن فاعل نیز دخالت دارد یا نه ؟ هیوم می گوید انسان به عنوان علت ناقصه در کنار نظم و اتقان، علت تامه را می سازد اما ما می گوییم وجود انسان دخالتی در این حکم نداشته و ملاک و معیار، اتقان و احکام داشتن است. این جامع است که وجه شبه استدلال قرار گرفته و همین ملاک است که در عالم طبیعت نیز وجود داشته بلکه اولی است .
 خواستگاه این حکم عقلی، محسوسات است اما چگونه می توان اثبات کرد که وجود انسان در این حکم دخالتی ندارد بلکه ملاک و معیار، اتقان و احکام است؟ دو راه برای اثبات آن وجود دارد:
 1- یکی اینکه بتوان مواردی را نام برد که در آن پدیده ای دارای نظم و احکام بوجود آمده اما انسان در پیدایش آن نقشی نداشته است. شاید بتوان به اهرام مصر مثال زد زیرا برخی گفته اند با توجه به امکانات و علمی که بشر به تدریج به دست آورده وقوع این اهرام توسط انسان ممکن نیست.
 2- نکته دوم اینکه این فرض را مطرح می کنیم که آیا امکان ندارد موجودی غیر انسان، مصنوعی که مانند مصنوعات بشری دارای نظم و احکام است را به وجود آورد باشد؟ روشن است که این فرض ممکن است. حال اگر فرض کنیم مصنوعی جدید پیدا شود که کسی از افراد بشر به عنوان سازنده آن پیدا نشود، عقل در اینجا چه حکمی می کند؟ آیا عقل حکم نمی کند که این مصنوع قطعا از روی علم و اختیار بوجود آمده است؟ آری. عقل در اینجا حکم می کند و لو اینکه نداند فاعل آن بشری است یا نه. همین امر گویای آن است که بشر بودن در حکم عقل دخالتی ندارد زیرا اگر بشر بودن در حکم عقل دخالت می داشت، باید اصل حکم نیز مردد می بود. پس حال که چنین نیست روشن می شود که بشر بودن در این حکم دخالتی نداشته است .


[1] بقره/سوره2، آیه171
[2] بقره/سوره2، آیه261
[3] رعد/سوره13، آیه17
[4] عنکبوت/سوره29، آیه41
[5] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج2، ص 32، ط نشر اسلامیه

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo