< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: مباحث مقدماتی برهان نظم و اتقان صنع
 برهان نظم بر اساس عقل سلیم عرفی و حساب احتمالات
 سخن درباره برهان نظم و اثبات مقدمه دوم برهان یعنی ملازمه ما بین نظم پدیده و علم و آگاهی و انتخاب بود. این ملازمه را بر اساس عقل سلیم عرفی و آنچه به عنوان حساب احتمالات مطرح شده تقریر نمودیم . حاصل بحث این شد که احتمال وقوع تصادفی بودن نظم طبیعی،‌ احتمالی است که از نظر فلسفی و ریاضی به درجه صفر نمی رسد اما به قدری ضعیف است که عقل عادی بشر آن را ممتنع می داند. این عقل نیز خود مرتبه ای از عقل و در یک درجه پایین تر از عقل فلسفی قرار دارد. به همین خاطر است که می توان بر اساس آن به یقین دست یافت. در مباحث اعتقادات دینی نیز یقینی که مطلوب است همین یقین است و یقین فلسفی کمال به شمار می رود. آیات قرآن نیز که انسان را به معرفت سوق می دهد خطاب به عموم عقلا است. می فرماید « وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا » [1] مراد از علم، همان یقین سلیم عرفی است.
 پس یقین دارای مراتب است و آن یقینی که از عموم انسانها خواسته شده، یقین دقیق فلسفی نیست بلکه مراد طمانینه نفس است و اگر کسی بتواند درجه بالاتر آن را بدست آورد کمال محسوب می شود. این یقین پایه و کف آن چیزی است که در ایمان لازم است. و چون منشا آن عقلی است معتبر می باشد و این برخلاف یقین روانشناسی است که منشا آن احساسات و هیجانات است.
 نکته: در یکی از اشکالات بر برهان نظم چنین آمده بود که تحقق بهترین نظام با بدترین نظام از نظر احتمال مساوی و برابر است. این مطلب به لحاظ کمی درست است اما چنانچه بخواهیم به لحاظ کیفیت آن را مورد بررسی قرار دهیم، درست نخواهد بود. مثلا نمره بیست یک نمره از نمره هاست و به لحاظ کمی با نمره پنج فرقی نمی کند. حال بهترین نظم که نمره بیست را دارد با بدترین نظم که نمره یک را دارد از نظر عدد یکسان است. اما از نظر کیفیت بسیار با هم متفاوت است. در مورد عالم نیز اگر بنا باشد ترکیب ضعیف از روی تصادف رخ دهد احتمالش خیلی قوی است. اما اگر برای این ترکیب شروطی گذاشته باشیم کار سخت شده و احتمال تصادفی آن خیلی ضعیف می شود. به عنوان مثال ده مهره را در نظر بگیرد که بر روی هر کدام عددی از یک تا ده نوشته شده است. اگر بخواهید یک شماره بدون ترتیب را در آورید احتمالش زیاد است اما اگر بخواهید یک ساختار خاص در بیاید مانند اینکه اول مهره شماره یک و بعد مهره شماره دو و به همین ترتیب تا مهره شماره ده به ترتیب خارج شود احتمالش آن یک ده میلیاردم خواهد بود. یعنی ده میلیارد احتمال است که در نیاید و یک احتمال است که در بیاید.
 حاصل اینکه مقدار احتمالات به لحاظ کمی هر چند برابر است و در این صورت فرقی میان بهترین ترکیب و بدترین ترکیب نیست اما وقتی به جنبه کیفی آنها توجه شود تفاوت بسیاری مشاهده می شود.
 برهان نظم و مساله قاعده سنخیت
 یکی از مباحثی که در مورد برهان نظم مطرح است این است که آیا این برهان می تواند مبتنی بر قاعده سنخیت باشد یا نه؟ در صورتی که این امر ممکن باشد از آنجا که قاعده سنخیت قاعده ای فلسفی است، حاصل این استدلال ، امری یقینی از جنس یقین فلسفی خواهد بود.
 شهید مطهری در دو کتاب و آیت الله سبحانی به این مساله پرداخته اند. شهید مطهری در کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم » می فرماید :
 « مسلّماً براى عامّه مردم بهترين راه شناساندن خداوند همين راه است. اكنون مى‌خواهيم ببينيم كه چگونه است كه تشكيلات و نظامات ساختمان موجودات بر وجود خداوند عليم و حكيم دلالت مى‌كند.
 جواب اين پرسش روشن است. همان طورى كه اصل پيدايش يك اثر بر وجود نيروى مؤثر دلالت مى‌كند، صفات و خصوصيات آن اثر نيز مى‌تواند تا حدود زيادى آئينه و نشان دهنده صفات مؤثر بوده باشد. مثالى ذكر كنيم:
 ما افراد انسان مستقيماً از محتويات ضمير و افكار و انديشه‌ها و ملكات اخلاقى و روحى يكديگر آگاه نيستيم و نمى‌توانيم آگاه باشيم. بديهى است كه نه من مى‌توانم مستقيماً ضمير شما را بخوانم و بلاواسطه از نيت و صفات اخلاقى شما آگاه گردم و نه شما مى‌توانيد مستقيماً از ضمير من آگاه شويد، ولى در عين حال تا حد زيادى به محتويات ضمير يكديگر پى مى‌بريم بدون آنكه كوچكترين ترديدى به خود راه دهيم.
 ما درباره شخص معيّنى اعتقاد علمى پيدا مى‌كنيم و او را به عنوان عالم مى‌شناسيم، به چه دليل؟ به دليل آثار قولى و كتبى كه از او ديده‌ايم. ما يكى را فقيه، ديگرى را حكيم، سومى را رياضى‌دان، چهارمى را اديب مى‌دانيم، چرا؟ براى اينكه از اولى سخنان و نوشته‌هاى فقهى و از دومى سخنان و نوشته‌هاى حكمى و از سومى رياضى و از چهارمى ادبى شنيده و ديده‌ايم. به حكم سنخيتى كه لازم است ميان اثر و مؤثر بوده باشد امكان ندارد كه از فاقد علم سخنان علمى، و يا از كسى كه فقط فقيه است سخنان منظم فلسفى و رياضى و ادبى، و يا از كسى كه فقط حكيم است آثار فقهى يا رياضى صادر شود. مثلًا هيچيك از ما كه صاحب جواهر را مى‌شناسيم شك‌ نداريم كه او فقيه بزرگى بوده است و حال آنكه او را نديده‌ايم، و اگر هم مى‌ديديم نمى‌توانستيم مستقيماً از ضمير او آگاه شويم. اما كتاب جواهر او دليل قاطعى است بر اينكه مؤلف آن فقيه بزرگى بوده است.
 ممكن است كسى بگويد قطع و علمى كه ما در اين گونه مسائل داريم به اين معنى نيست كه هيچ گونه احتمال خلافى در كار نيست بلكه به اين معنى است كه احتمال خلاف در حساب احتمالات آنقدر ضعيف است كه هيچ عقل سليمى آن را به حساب نمى‌آورد. احتمال خلافى كه در كار است احتمال تصادف و اتفاق است. مثلًا در مورد كتاب جواهر، ما قاطع هستيم كه مؤلف آن فقيه بزرگى بوده اما نه به اين معنى كه هيچ‌گونه احتمال اينكه او فقيه نبوده و اين نوشته‌ها از روى تصادف و اتفاق تنظيم شده باشد ندهيم؛ خير، احتمال اينكه مؤلف جواهر فقيه نبوده و نوشته‌ها تصادفا تنظيم شده است وجود دارد ولى به قدرى آن احتمال ضعيف است كه قابل به حساب آمدن نيست و لهذا مى‌گوييم قطع و علم داريم كه صاحب جواهر فقيه بزرگى بوده نه ظنّ و گمان. » [2]
 ایشان در کتاب توحید نیز می فرماید « روى اصولى كه علماى قديم بيان مى‌كنند، طور ديگرى مى‌شود اين مطلب را ذكر كرد و آن اين است: معلول همان طورى كه از اصل وجود علت حكايت مى‌كند (يعنى حكايت مى‌كند كه من علتى دارم)، از صفات و خصوصيات علت هم تا حدودى حكايت مى‌كند. مثلا معلول، عظمت علت را نشان مى‌دهد؛ عظمت معلول دليل بر عظمت علت است، چون علت كوچك و حقير و ناتوان و ضعيف نمى‌تواند معلول عظيم به وجود آورد. يكى از شؤون علت كه معلول، آيت و جلوه او مى‌شود علمِ علت است؛ معلول مى‌تواند اين صفت را از آيينه خودش منعكس كند و نشان بدهد؛ يعنى علم علت در آيينه وجود معلول منعكس مى‌شود» [3] . در اینجا شهید مطهری اسمی از عنوان سنخیت نبرده است اما مفاد کلامشان بیان همان قاعده سنخیت است. سنخیت به این معناست که میان معلول و علت از نظر کمال وجودی یک نوع هماهنگی وجود دارد به گونه ای که علت کمال معلول را در مرتبه بالاتری دارا است.
 بررسی
 اما آیا اصل سنخیت راهی مستقل و در عرض راه حساب احتمالات است و یا عبارت الاخری همان راه به شمار می آید؟ با چند نکته به این بحث می پردازیم:
 1- اصل سنخیت چیست؟ این اصل خصوصا در مورد علت و معلول فاعلی به این معناست که علت کمالات معلول را در مرتبه ای بالاتری دارا است. معلول و علت از نظر کمال وجودی دارای یک نوع هماهنگی هستند. کمال معلول را علت در مرتبه ضعیف دارد و کمال علت را معلول در مرتبه قوی دارد . اگر معلولی علم دارد علتی که ایجاد کننده آن معلول است به طریق اولی دارای علم است. این مساله در مورد علت فاعلی امری بدیهی است. بنابراین اگر علت را ندیدیم بلکه تنها معلول را دیدیم می توان از کمالاتی که معلول دارد حکم کرد که علت قطعا آن کمالات را دارد.
 2- اما نظم چیست؟ همان طور که گفته شد « ارتباط هماهنگ بر اساس اصل علیت » را نظم گویند. نظم به ساختار دقیق و قانون مند اطلاق می شود. حال سوال می شود وقتی پدیده منظم و دقیق مشاهده شد آیا می توان از این ساختار کشف کرد که علت نیز دارای ساختار منظم و ساختار مند است؟ مسلم است که این مساله درست نیست و ما در مساله سنخیت بدنبال این امر نیستیم . زیرا اگر کسی در مورد نظام عالم چنین نتیجه ای بگیرد در مورد خداوند متعال قائل به اجزاء، ترکیب و تجسیم شده است. پس باید از این مرحله عبور کرد و از نظم به آگاهانه بودن آن رسید. اگر ثابت کنیم که نظم مستلزم آگاهی و اختیار است در این صورت بر اساس قاعده سنخیت حکم می کنیم که فاعل آن نیز آگاه و مختار است. اما نکته در همین جا است که سخن ما در کشف ملازم بودن نظم با آگاهی و اختیار است. اگر توسط برهان نظم به اینجا برسیم دیگر مطلوب ما ثابت شده و نیازی به قاعده سنخیت نخواهد بود.
 بنابراین قاعده سنخیت در اینجا جاری نیست زیرا اگر بخواهیم از نظم و ساختار دقیق به ساختار منظم در ناظم برسیم که صحیح نیست و اگر بخواهیم از آگاهانه بودن آن به آگاهی ناظم برسیم در این صورت مطلوب بدست آمده و دیگر نیازی به قاعده سنخیت نیست .


[1] اسراء/سوره17، آیه36
[2] مجموعه ‌آثار، استاد شهيد مطهرى، ج‌6، ص941 و 942، ط انتشارات صدرا
[3] مجموعه ‌آثار، استاد شهيد مطهرى، ج‌4، ص83، ط انتشارات صدرا

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo