< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: برهان نظم و اتقان صنع در خداشناسی
 در جلسات گذشته جایگاه برهان نظم در الهیات اسلامی و الهیات مسیحی بیان شد. اکنون به تدریج وارد اصل بحث می شویم . اولین مطلبی که باید پیگیری شود، مفهوم شناسی و تبیین واژه نظم و معادل های آن از قبیل احکام و اتقان است. اینکه مقصود از نظمی که در برهان نظم مطرح است چیست و مبادی تصوریه آن کدام است؟
 صغرای این برهان بیان می دارد که در عالم، نظم حاکم است و ما آن را ادراک می کنیم. از این مقدمه می خواهیم به این نتیجه برسیم که جهان دارای یک فاعل ماوراء الطبیعی است. بنابراین ابتدا باید مساله نظم در عالم و نحوه آن روشن شود .
 مفهوم شناسی نظم
 در این باره دیدگاه چند نفر از متفکران بیان می شود:
 1- شهید مطهری معنای نظم و نظام داشتن خلقت را به این معنا دانسته که عالم به صورت تصادفی بوجود نیامده است. تصادف به معنای ایجاد بودن علت و نظم در مقابل آن قرار دارد . پس وقتی می گوییم عالم دارای نظم است یعنی بدون علت ایجاد نشده است « معنى نظم و نظامى كه مى‌گوييم در خلقت هست، چيست؟ نظم و نظام در خلقت يعنى اين عالم كه به وجود آمده است و اين كه هست، با تصادف به وجود نيامده و ناشى از تصادف نيست. «ناشى از تصادف نيست» در مقابلِ دو جور حرف گفته مى‌شود. تصادف يعنى بى‌علت، اما «بى‌علت» گاهى به معنى نداشتن علت فاعلى است و گاهى به معنى نداشتن علت غايى.» [1] ایشان می فرماید در برهان نظم علت فاعلی مراد نیست بلکه علت غایی مورد نظر است.
  2- آیت الله جوادی آملی در کتاب «تبیین براهین اثبات خدا» می فرماید: « نظم، ناظر به هماهنگی بین چند عنصر یا عضو است و هماهنگی که در مقابل هرج و مرج است مفهومی آشکار دارد . هماهنگی همواره بین چند امر در ارتباط با یک هدف و غرض است. » [2] ایشان نیز همان طور که شهید مطهری فرمودند، برهان نظم را در مورد علت غایی جاری دانسته اند نه علت فاعلی. بعدا بیان خواهد شد که اساسا برهان نظم نمی تواند علت فاعلی را اثبات نماید.
 3- آیت الله سبحانی نیز در این باره فرموده است «نظم یک نوع رابطه هماهنگ میان اجزای یک مجموعه برای تحقق یافتن هدف مشخصی است به گونه ای که هر جزئی از اجزاء مجموعه مکمل دیگری بوده و فقدان هر یک سبب می شود که مجموعه هدف خاص و اثر مطلوب را از دست بدهد. » [3]
 4- در کتاب خدا در فلسفه، که مقالاتی از دایره المعارف فلسفه پل ادوارد است چنین آمده است « به صور کلی اگر بگوییم گروهی از عناصر به نحو خاصی منظم شده اند به این معناست که چنان با هم ربط متقابل دارند که انگاره یا الگوی معینی را می سازد. این الگوی معین گونه های متفاوتی می تواند داشته باشد . 1- هنگامی که عناصر مختلف ، الگویی می سازد که ما از درک آن لذت می بریم می توان از نظم زیبایی شناختی یا استحسان سخن به میان آوریم . 2- هنگامی که در نحوه رخداد بعضی عناصر در مجاورت زمانی مکانی، انتظام های مشخصی باشد [مثلا اکسیژن و نیتروژن که با هم ترکیب شوند آب بوجود می آید . این امر در زمان ها و مکان های مختلف یکسان عمل می کند و گویای نظم ویژه ای است ] از نظم علی سخن گفته ایم [ مراد از نظم علی همان علت فاعلی است که شهید مطهری مطرح نمودند]. مشخصه عمده نظم هدفمند [غایی] این است که مفهوم روندها و ساختارهایی را که به نحوی با هم تناسب یافته اند که نتیجه خاصی را به بار می آورند این مفهوم را پیش می کشد. » [4]
 با توجه به آنچه این اندیشمند غربی گفته یکی از اشکالات مربوطه به برهان نظم که جان هاسپرس مطرح کرده پاسخ داده می شود. جان هاسپرس گفته است « مفهوم نظم، مفهوم روشنی نیست و انسان ها برداشت های یکسانی از آن ندارند. پدیده ای که برای کسی منظم به نظر می رسد برای دیگری غیر آن است مثلا تابلویی که برای مشاهده کننده ای منظم نشان می دهد برای دیگری نامنظم است » [5] . پاسخ این نقد آن است که می گوییم آری در صورتی که مراد شما از نظم، زیباشناختی باشد سخن شما درست است زیرا مساله زیبایی مربوط به احساسات و ذوق ها است و خیلی نظام مند نیست. اما در مورد نظم فاعلی و غایی دیگر مساله سلیقه در کار نیست . مثلا وقتی گفته شود دستگاه چشم دارای نظم است، دیگر به سلیقه افراد ربطی ندارد . از طرف دیگر نیز باید توجه داشت که مساله نظم زیبایی شناختی نیز در پرتو نظم علی شکل می گیرد. در حقیقت نظم زیبایی یک امر اعتباری در کنار نظم علی و معلولی است و هرگز نمی تواند به صورت مستقل شکل بگیرد.
 بررسی تعریف نظم در کتب فلسفی و کلامی
 در مورد تعریف نظم به کتب فلسفی مراجعه شد اما چیز قابل توجهی در این زمینه یافت نشد اما در کتب کلامی با عنوان احکام و اتقان از آن سخن به میان آمده است. این برهان چند نام دارد که از این قرار است : برهان نظم ، برهان احکام ، برهان اتقان صنع و برهان علت غایی.
 :: شیخ طوسی می فرماید «بديع الصنعة، و منافع الاعضاء، و تعديل الأمزجة، و تركيبها على وجه يصح معه ان يكون حيا لا يقدر عليه إلا من «2» هو عالم بما يريد فعله، لأنه لو لم يكن عالما لما وقع على هذا الوجه من الاحكام و النظام، و لاختلف في بعض الاحوال و لما كان ذلك واقعا على حد واحد، و نظام واحد، و اتساق واحد، دل على ان صانعه عالم.» [6]
 :: مرحوم لاهیجی در تعریف نظم گفته است: « اشتمال موجودات بر حكم و مصالح و منافع» [7]
 :: شارح مواقف در این باره گفته است «ان فعله تعالى متقن) أى محكم خال عن وجوه الخلل و مشتمل على حكم و مصالح متكثرة » [8]
 :: فخر الدین رازی می گوید: «المراد بالاحكام هو الترتيب العجيب و التأليف اللطيف‌» [9]
 :: شارح مقاصد نیز گفته است: « المراد اشتمال الآثار و الأفعال على لطائف الصنع و هما الترتيب و حسن الملاءمة للمنافع، و المطابقة للمصالح على وجه الكمال، و إن استمل بالغرض على نوع من الخلل‌» [10]
 :: قاضی عبد الجبار معتزلی نیز می گوید « الفعل المحكم، و صحة الفعل المحكم دلالة كونه عالما. فإن قيل: و ما المحكم من الأفعال؟ قلنا: كل فعل واقع من فاعل على وجه لا يتأتى من سائر القادرين،» [11] وی می گوید اگر دو نفر موجود توانا باشند که یکی می داند اما دیگری نمی داند، فعل محکم فعلی است که از طرف موجود دانا رخ می دهد. وی فعل محکم را با علم پیوند داده است.
 :: فاضل مقداد نیز درباره مفهوم نظم گفته اند « المراد بالاحكام هو الترتيب العجيب و التأليف اللطيف المستجمع لخواص كثيرة، المشتمل على منافع «2» عظيمة» [12]
 ایشان در کتاب اللوامع الالهیه نیز مشابه همین سخن را آورده اند .
 :: سدید الدین حمصی نیز می گوید «المراد بالفعل المحكم، فهو الذي يترتّب ترتّبا مطابقا للمنفعة، كالكتابة و النساجة و غيرهما.» [13]
 ان شاء الله در جلسه بعد با توجه به تعاریفی که در مورد نظم بیان شده ارکان این برهان را بیان می کنیم .


[1] مجموعه آثار، شهید مطهری، ج4 ، ص62، ط صدار.
[2] تبیین براهین اثبات خدا، آیت الله جوادی، ص227 ، ط اسراء.
[3] مدخل مسائل جدید در علم کلام، آیت الله سبحانی، ج1، ص73، ط موسسه امام صادق (ع).
[4] خدا در فلسفه، پل ادوارد، ص79 و 80.
[5] فلسفه دین، جان هاسپرس، ص98.
[6] الاقتصاد فی ما یتعلق بالاعتقاد، شیخ طوسی، ‌ص54، ط دارالاضواء.
[7] گوهر مراد، حکیم لاهیجی، ص258، ط نشر سایه.
[8] شرح مواقف، میر سید شریف ایجی، ج8، ص65، ط الشریف الرضی.
[9] المحصل، فخر الدین رازی، ص 242.
[10] شرح المقاصد، سعد الدین تفتازانی، ج4، ص 111، ط الشریف الرضی .
[11] شرح اصول خمسه، عبد الجبار معتزلی، ص101، ط دار احیاء التراث العربی.
[12] ارشاد الطالبین، فاضل مقداد، ص195، ط انتشارات آیت الله مرعشی (ره).
[13] المنقد من التقلید، سدید الدین حمصی، ج1، ص39، ط النشر الاسلامی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo