< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/02/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: نظریه تکامل انواع و رابطه آن با آموزه های دینی
 استدلال به آیه 33 سوره آل عمران بر فرضیه تکامل انواع
 موضوع بحث بررسی آیاتی بود که بر فرضیه تکامل انواع به آنها استدلال شده است. از جمله این آیات، آیه 33 سوره آل عمران است . قرآن کریم می فرماید « إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‌ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ » خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد.
 وجه استدلال این است که گفته شده کلمه «اصطفی» به معنای برگزیدن چیزی از میان چیزهای دیگر و یا فردی از میان افراد دیگر است . در آیه شریفه با توجه به اینکه پس از اصطفای حضرت آدم (ع)، اصطفای حضرت نوح (ع) و آل ابراهیم (ع) و آل عمران بیان شده است و در عصر آنها انسانهایی موجود بوده است که از میان آنها، این افراد برگزیده شده اند ، در مورد حضرت آدم (ع) نیز همین گونه بوده است. یعنی در عصر حضرت آدم (ع) نیز انسانهایی بوده است که آن حضرت از میان آنها برگزیده شده است . البته آن انسان ها از نظر ظاهر شبیه انسان بودند اما فاقد قوه تفکر و تعقل بودند . این انسان ها بر اساس فرضیه تکامل همان نئوآندرتال ها یا انسان های قبل از حضرت آدم (ع) بوده اند. این موجودات انسان نما بر اساس فرضیه تکامل آخرین حلقه ای هستند که به انسان می رسد. عمده سخن این استدلال، بر اساس قرینه سیاق و فهم عرفی از کلمه اصطفی است. [1]
 سه نقد مرحوم علامه طباطبایی بر این استدلال
 مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ، به این استدلال اشاره فرموده و سه نقد بر آن وارد نموده اند که از این قرار است:
 1- کلمه «العالمین » در این آیه جمع است که با الف و لام آمده است و افاده عموم می کند لذا مفاد آیه این است که نام بردگان در آیه بر همه انسان های تاریخ برتری دارند .
 ایشان در جای دیگر فرموده است: عالمین در قرآن چند کاربرد دارد: گاه بر همه ما سوی الله اطلاق می شود؛ گاه بر ذوی العقول، گاه بر جن و انس و گاه در خصوص انسان به کار رفته است. ایشان همچنین در ذیل آیه 33 آل عمران فرموده اند: کلمه «اصطفی» در قرآن دو کاربرد دارد:
 الف) به معنای انتخاب و گزینش بهترین برای خود. خدای متعال از میان انسان ها افرادی را برای خود برگزیده است. این افراد همه وجودشان عطف به خدای متعال است و هیچ توجه ای به غیر ندارند. تعبیر دیگری که در این زمینه در قرآن بکار رفته است عبارت « أَخْلَصْناهُم‌» [2] است. این افراد دارای مقام ولایت هستند . آنان از درجه بالای تسلیم برخوردار هستند بگونه ای که نقل شده «المومن کالمیت بین یدی الغسال» یا همان مقامی که عرفاء آن را مقام فناء می دانند . آنچه در این آیه مراد است ،‌ این معنا نیست زیرا در این صورت فرموده بود «من العالمین ».
 ب) معنای دیگر اصطفی ، بیان یکسری مزیت های نسبی است که بر افراد دیگر بشر دارند. معنای مورد نظر در آیه 33 آل عمران نیز همین معنا می باشد. برخی از ویژگی هایی که حضرت آدم (ع) داشتند و کس دیگری با او در آنها شریک نبود از این قرار است : ایشان اولین خلیفه خداوند بر زمین بود، یا ایشان اولین کسی است که به مقام توبه نائل شد و نیز اولین کسی است که دین بر او تشریع شده است. حضرت نوع (ع) نیز ویژگی هایی دارد که هیچ کس دیگری ندارد مثل اینکه اولین پیامبر اولی العزم بود، و یا اولین پیامبر صاحب کتاب بود و یا ابو الثانی بشر است زیرا در جریان طوفان، انسان ها منقرض شدند. مزیت دیگر ایشان این بود که تنها کسی است که خدای متعال در عالمین بر او سلام نموده است. « سَلامٌ عَلى‌ نُوحٍ فِي الْعالَمينَ » [3]
 با توجه به آنچه گفته شد معنای آیه مذکور این است که حضرت آدم (ع) بر افراد بشر تا قیامت مزایایی داشت که دیگران نداشتند. اینکه شما معنای «العالمین» را خاص افراد عصر ایشان دانسته اید بر خلاف ظاهر آیه و نیازمند دلیل جداگانه است .
 2- اگر بپذیریم که مقصود از اصطفی ، انتخاب در میان افراد موجود عصر آن حضرت بوده است ( العالمین فی عصرهم ) باز دلیل بر فرضیه شما نخواهد بود زیرا وقتی آن حضرت وجود داشتند فرزندان ایشان نیز بودند و آن حضرت بر آنها برتری داشتند. در آیه که نفرموده است از بدو خلقت برتری داشته است لذا نیازی نیست برای درست کردن معنای اصطفی، انسان هایی را از قبل تصور کنیم .
 3- نکته سوم این است که ملاک اصطفی و برگزیدن حضرت آدم (ع) چیست؟ ایشان چه ویژگی داشتند که بر دیگران برتری داشتند ؟ آقای سحابی گفته اند آن ملاک، قوه تعقل و تفکر است. اما اگر چنین باشد، دیگر برتری نخواهد داشت زیرا بقیه انسان ها نیز از این قوه برخوردار هستند . این ملاک عام است و شامل بقیه نیز می شود. آن گاه ملاک شما می تواند منحصر در ایشان باشد که یکی از ویژگی های ممتاز آن حضرت را ممتاز بیان کرده باشد. [4]
 پاسخ های آقای دکتر سحابی به ایرادات علامه
 آقای سحابی در انتهای کتاب خویش به این ایرادات پرداخته و پاسخ های داده است که از این قرار است [5] :
 1- اگر کلمه «العالمین» را عام بگیریم که شامل همه انسان ها شود در این صورت لازمه ای دارد که باطل خواهد بود. در این صورت تالی این استدلال باطل است پس مقدم نیز مانند آن نادرست است. آن ملازمه این است که وقتی چند نفر در کنار هم قرار گرفته و بر دیگران برتری داده شود گویای آن است که بین خود آنها مزیتی نیست. در حالی که مسلم و روشن است که میان حضرت آدم (ع) و حضرت نوح (ع) و آل ابراهیم و آل عمران تفاوت ها و مزیت بوده است . قرآن کریم نیز به آن مزایا اشاره نموده است « وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى‌ بَعْض‌» [6] پس چون این ملازمه نادرست است مراد از کلمه العالمین، افراد عصر آن پیامبر بوده است .
 نقد : ملازمه ای که ایشان بیان کرده اند نه عقلی و نه شرعی و نه عرفی است. اگر چند نفر مثلا برای انتخابات ریاست جمهوری از طرف شورای نگهبان انتخاب و بر دیگران برتری داده شوند، آیا دلیل بر آن است که دیگر هیچ مزیتی بین آنها نیست؟ روشن است که پاسخ منفی است به همین جهت است که در میان آنها باید دست به تشخیص اصلح زد. و یا اگر در مدرسه، چند دانش آموز بر بقیه برتری داده شوند و جوائز دریافت کنند دلیل بر آن است که دیگر میان آنها تفاوتی و مزیتی نیست؟ بنابراین درست است که میان این پیامبران، وجه اشتراک در برتری بر سایرین وجود دارد اما ما به الامتیازاتی نیز هست .
 2- گفته اند مگر وقتی حضرت نوح (ع) برگزیده شد بر فرزندان خود برگزیده شده است تا گفته شود حضرت آدم (ع) نیز بر فرزندان خود برتری داده شده است؟ خیر مراد از برتری ، برتری بر فرزندان نیست بلکه بر افراد دیگر است .
 نقد : این سخن نیز نادرست است زیرا اولاد در این برگزیدگی خصوصیتی ندارد. مراد افراد بشر است خواه فرزندان باشد یا غیر ایشان .
 3- گفته اند: علامه طباطبایی گفته است اگر ملاک عقل و تفکر آدم باشد، دیگر خصوصیتی ندارد. در حالی که میان عقلی که حضرت آدم (ع) داشتند با عقلی که دیگران دارند مزیت و برتری است و آن اینکه آن حضرت ابتدا از طرف خداوند علم کسب نمودند و بعد عقل یافتند اما فرزندان ایشان ابتدا عقل می یابند و سپس به کسب علم می پردازند . قرآن کریم می فرماید « وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها» [7]
 نقد : این سخن نیز نادرست است زیرا آن حضرت ابتدا به مرتبه عقل بار یافتند تا توانستند ظرف دریافت علم گردند . مگر قرار گرفتن علم بدون جایگاه مناسب آن ممکن است؟ این مانند آن است که انباری را آماده کنیم و سپس بخواهیم آن را پر از علم کنیم. بنابراین باید گفت خدای متعال ابتدا در ایشان عقل را آفریدن و سپس ، تعلیم اسماء به ایشان نمودند . این مساله در روایات نیز بیان شده است . اصبغ ابن نباته از امام علی (ع) نقل نموده اند که آن حضرت فرمودند: « هَبَطَ جَبْرَئِيلُ عَلَى آدَمَ ع فَقَالَ يَا آدَمُ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أُخَيِّرَكَ وَاحِدَةً مِنْ ثَلَاثٍ فَاخْتَرْهَا وَ دَعِ اثْنَتَيْنِ فَقَالَ لَهُ آدَمُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَا الثَّلَاثُ فَقَالَ الْعَقْلُ وَ الْحَيَاءُ وَ الدِّينُ فَقَالَ آدَمُ إِنِّي قَدِ اخْتَرْتُ الْعَقْلَ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ لِلْحَيَاءِ وَ الدِّينِ انْصَرِفَا وَ دَعَاهُ- فَقَالا يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ نَكُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَيْثُ كَانَ قَالَ فَشَأْنَكُمَا وَ عَرَج‌» [8] جبرئيل بر آدم نازل شد و گفت: اى آدم من مأمور شده‌ام كه ترا در انتخاب يكى از سه چيز مخير سازم پس يكى را برگزين و دوتا را واگذار. آدم گفت چيست آن سه چيز؟ گفت: عقل و حياء و دين آدم گفت عقل را برگزيدم، جبرئيل بحياء و دين گفت شما بازگرديد و او را واگذاريد، آن دو گفتند اى جبرئيل ما مأموريم هرجا كه عقل باشد با او باشيم. گفت خود دانيد و بالا رفت.
 و یا در روایت دیگر پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: « لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّتِه‌» [9] خدای متعال پیامبر و رسولى برنگزید مگر اینکه عقل او را كامل نمود و عقل او برتر از عقل همه امّتش بوده است . ‌
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] قرآن مجید ، تکامل و خلقت انواع ، دکتر یدالله سحابی ، ص 167 و 254 و 255
[2] ص/38/46.
[3] صافات /37/79.
[4] المیزان فی تفسیر القرآن ، ج 16 ، ص 259 ، ط : جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
[5] قرآن مجید ، تکامل و خلقت انسان ، ص 255-253
[6] اسراء /17/55.
[7] بقره /2/31.
[8] الکافی ، شیخ کلینی ، ج1 ، ص 11و10 ط : نشر اسلامیه
[9] همان ، ج1 ، ص 13

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo