< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/01/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: راز گشای معجزات و رابطه آن با قوانین طبیعی و فلسفی
 سه دیدگاه در مورد نسبت معجزات با قوانین طبیعی
 درباب معجزات و نسبت آنها با قوانین حاکم بر جهان بویژه قوانین طبیعی سه دیدگاه مطرح شده است :
 1- این دیدگاه از آنجا که معتقد به قوانین علی و معلولی در جهان نیست، لذا در زمینه رابطه معجزه با قوانین معزلی برای او پیش نمی آید زیرا قوانینی را از اصل معتقد نیستند تا گفته شود معجزات این قوانین را رد می کند یا نه . اشاعره در جهان اسلام این دیدگاه را برگزیده اند.
 نادرست این دیدگاه روشن است زیرا علاوه بر وجود دلایل عقلی بر نظام علی و معلولی با نصوص آیات و روایات نیز مخالف است زیرا قرآن و روایات، نیز اصل علیت را به رسمیت شناخته است.
 2- دیدگاه دیگر قوانین طبیعی و نظام علی و معلولی را به رسمیت شناخته و در عین حال معتقد است معجزات اصطکاکی با اصل علیت ندارد . این دیدگاه ، همان است که در جلسات گذشته بررسی و تایید شد . حاصل این دیدگاه آن است که هیچ گونه معارضه ای میان باور به معجزات و قوانین طبیعی نیست زیرا قوانین طبیعی مشروط هستند نه مطلق. و شرط آنها این است که با مانعی مواجه نشود. اگر سبب طبیعی با مانعی مواجه شود در حقیقت قانون، نقض نشده است بلکه علت تامه محقق نشده است. مثلا قانون جاذبه کار خود را انجام می دهد اما مشروط به آن است که مانعی سر راه این جاذبه نباشد لذا اگر کسی با دست خود جلوی سنگی که از بالا می افتد را بگیرد قانون جاذبه را نقض نکرده است بلکه این قانون از ابتدا مشروط بوده است .
 در مورد این مانع نیز فرقی نمی کند علت طبیعی ناشناخته باشد یا علت غیر مادی . در مورد علت غیر مادی نیز فرقی نمی کند اراده و نفس نبی باشد یا فرشتگان الهی و یا خدای متعال خود مستقیما اراده آن را نموده باشد. هیچ کدام از این صور از نظر عقلی ناممکن نیست البته برای تشخیص مصادیق آن باید به ادله آنها مراجعه نمود . گاه از آیه و روایت استفاده می شود که سبب معجزه اراده مستقیم الهی است مانند : « قُلْنا يا نارُ كُوني‌ بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‌ إِبْراهيمَ » [1] یا سبب معجزه ملک و فرشته است « قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِيًّا » [2] و یا نفس نبی می باشد « أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‌ بِإِذْنِ اللَّه‌ » [3] . در مورد مانع شدن عامل طبیعی ناشناخته نیز فرض آن عقلا ممکن است اما در مورد مصداق آن، دلیلی بر آن یافت نشده است .
 3- دیدگاه سوم دیدگاه تاویل گرایان است . اینان برای حل مساله معجزات و رابطه آنها با قوانین علمی و طبیعی ، دست به تاویل معجزات زده اند و آنها را به اسباب طبیعی بازگردانده اند . آنان قبول نمی کنند که این امور، اسبابی خارق العاده داشته باشد. این دیدگاه را «تاویل گرایی علمی» گویند.
 تاویل گرایی علمی و تاویل گرایی عرفانی
 در کنار تاویل گرایی علمی ، برخی نیز معجزات را تاویل عرفانی نموده اند. فرق این دو تاویل این است که در تاویل عرفانی، ‌معجزات انکار نمی شود بلکه برای آنها علاوه بر معنای ظاهری ، معنای باطنی نیز بیان می شود . مثلا اینکه حضرت موسی (ع) عصا را به دریا می زند و شکافته می شود و یا از دل کوه به اعجاز حضرت صالح (ع)، ناقه ای خارج می شود و مانند آن مورد قبول است اما در کنار این امر ظاهری، باطنی نیز وجود. لذا عرفاء تمام معجزاتی را که در قرآن و روایات معتبر آمده به رسمیت می شناسند. اما تاویل گرایان علمی این امور را به عنوان خارق العاده منکر هستند .
 نمونه هایی از این تاویل های عرفانی در تفسیر ابن عربی آمده است . درباره اینکه این تفسیر، نوشته ابن عربی باشد ، اختلاف است و برخی این نسبت را نپذیرفته اند. حضرت استاد جوادی در کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی می فرماید « در میان کتابهای مشتمل بر تاویل عرفانی ، شاید شاخص ترین آنها کتاب تفسیر منسوب به محی الدین عربی است که گاه تاویلات تند و تیزی دارد . اما در واقع این کتاب تالیف ملا عبد الرزاق کاشانی است که به اشتباه به ابن عربی نسبت داده شده است . ملا عبد الرزاق در مواردی از کتاب فصوص خود می گوید : ما این مطلب را در تاویلات گفتیم که معلوم می شود این کتاب تاویلات، نوشته اوست. همچنین جناب شیخ بهایی در کشکول خود یک صفحه از عبارات تفسیر سوره یس این کتاب را ذکر می کند و می گوید «روی العارف الربانی مولانا عبد الرزاق القاسانی فی تاویلاته عن الصادق جعفربن محمد (ع) ... » [4] » [5]
 تفسیر ابن عربی در موارد متعددی ، معجزات را تاویل نموده است که در اینجا به دو نموده از آن اشاره می کنیم . وی در ذیل آیه 73 سوره اعراف « وَ إِلى‌ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوها تَأْكُلْ في‌ أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ أَليمٌ » [6] می گوید « الناقة لصالح عليه السلام كالعصا لموسى عليه السلام و الحمار لعيسى و البراق لمحمد عليهما السلام، فإنّ لكل أحد من الأنبياء و غيرهم مركبا هو نفسه الحيوانية الحاملة لحقيقته التي هي النفس الإنسانية و تنتسب بالصفة الغالبة إلى ما يتّصف بتلك الصفة من الحيوانات فيطلق عليه اسمه، فمن كانت نفسه مطواعة منقادة من غاية اللين حمولة قوية متذللة فمركبه ناقة و نسبتها إلى اللّه لكونها مأمورة بأمره مختصة به في طاعته و قربه. و ما قيل: إنّ الماء قسم بينها و بينهم، لها شرب يوم و لهم شرب يوم، إشارة إلى أنّ مشربهم من القوة العاقلة العملية، و مشربها من العاقلة النظرية. و ما روي أنها يوم شربها كانت تتفحج فيحلب منها اللبن حتى ملؤوا أوانيهم، إشارة إلى أنّ نفسه تستخرج بالفكر من علومه الكلية الفطرية العلوم النافعة للناقصين من علوم الأخلاق و الشرائع و الآداب. و خروجها من الجبل:
 ظهورها من بدن صالح عليه السلام.» [7]
 وی بعد از بیان این نمونه می گوید: هر چند آنچه گفته شد تاویل قرآن است اما اقرار به ظاهر آن واجب است. ظهور معجزات و خوارق عادات حق است و ما آن را انکار نمی کنیم اما آنچه ما در معنای آیه بیان کردیم معنای باطنی آیه است . سپس ایشان شاهدی نیز از روایات بر تایید شیوه خود در تاویل می آورد « هذا هو التأويل مع أن الإقرار بظاهرها واجب، فإن ظهور المعجزات و خوارق العادات حق لا ننكر شيئا منها. و ما يؤيد التأويل تسوية النبي عليه الصلاة و السلام عاقرها بقاتل عليّ عليه السلام، حيث‌
 قال: «يا علي، أ تدري من أشقى الأوّلين؟» قال: اللّه و رسوله أعلم. قال صلى اللّه عليه و سلم: «عاقر ناقة صالح»، ثم قال صلى اللّه عليه و سلم: «أ تدري من أشقى الآخرين؟»، قال: اللّه و رسوله أعلم. قال صلى اللّه عليه و سلم: «قاتلك» »
 نمونه ای دیگری که در تفسیر ابن عربی آمده جریان شکافته شدن دریا توسط حضرت موسی (ع) است . وی می گوید «وَ إِذْ فَرَقْنا بوجودكم الْبَحْرَ أي البحر الأسود الزعاق الذي هو المادة الجسمانية لانفلاقها بوجودكم انفلاق الأرض من النبات فَأَنْجَيْناكُمْ بالتجرّد منها وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ أي: القوى النفسانية فيها بملازمتها إياها و هلاكها بفسادها، وَ أَنْتُمْ تشاهدون ذلك. و على هذا يمكن أن يؤوّل بنو إسرائيل في أوّل الخطاب بتلك القوى الروحانية و النعمة التي أنعم بها عليهم هي التهدي إلى قبول الأنوار الفائضة عليها من عالم الروح و تلقي المعارف و الحكم، و إيفاؤهم بالعهد » [8]
 این که این تاویل ها درست است یا نه بحث دیگری است که بیان می کنیم . اما سخن در این است که عرفاء معجزات را انکار نمی کنند بلکه می گویند وراء این معنای ظاهری، معنای باطنی نیز وجود دارد . زیرا قرآن کریم علاوه بر ظاهر ، لایه های باطنی متعددی نیز دارد .
 پذیرش یا عدم پذیرش تاویل های عرفانی
 در تاویل گاه ما معنای ظاهری را کنار می زنیم مانند معنایی که در مورد صفات خبریه می شود. اما در مورد تاویلی که اهل عرفان می کنند، ظاهر به قوت خویش باقی است اما معنایی عمیق دیگری علاوه بر ظاهر بیان می شود . مثلا آنان در مورد آیه «اذْهَبْ إِلى‌ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‌ » [9] می گویند معنای باطنی آیه این است که اذهب الی نفسک الاماره . این معنا غیر از مصادیق آیه است . توضیح اینکه گاه آیه دارای یک معنای کلی است که بر مصادیق متعددی صدق می کند اما گاه معنای آیه کلی نیست اما علاوه بر معنای ظاهری، معانی دیگری بر آیه منطبق است که از بطن آن بدست می آید . مثلا در مورد آیه «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‌ طَعامِهِ » [10] معنای ظاهری آیه توجه انسان به خوراک خود است . اما در روایت یک سطح دیگر از معنا بیان شده است. د حدیثی از امام صادق (ع)‌ آمده است « فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‌ طَعامِهِ‌ قَالَ قُلْتُ مَا طَعَامُهُ قَالَ عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ عَمَّنْ يَأْخُذُه‌» [11] و یا مواردی از آیات قرآن که بر اهل بیت (ع) تطبیق شده است .
 حضرت استاد جوادی بحثی دارند در اینجا درباره اهل تفکیک. اینها می گویند باید برای فهم قرآن و روایات، ذهن خود را از علوم دیگری مانند فلسفه و کلام تخلیه نمود تا وقتی وارد تفسیر قرآن می شویم، ‌تفسیر به رای نکنیم . استاد جوادی می فرماید اینکه نباید فکر خود را بر قرآن تحمیل کرد سخن صحیحی است اما گاه مساله ربطی به مفاهیم ندارد بلکه مربوط به فهم باطنی آیات است . در این صورت هر کس به مقدار قدرت روحی و معرفتی خویش از آیات می فهمد. لذا مقوله این امر با معنای ظاهری فرق می کند. و الا اگر بخواهیم مانند آنچه شما می گویید معتقد شویم در این صورت در فهم معنایی بسیاری از روایات می مانیم . « برای نمونه [مرحوم] صدوق (ره) نقل می کند که شخصی حضور مبارک امام رضا (ع) شرفیاب شد و عرضه داشت «ابولقاسم » (کنیه رسول اکرم (ص)) یعنی چه؟ آن حضرت پاسخ داد: کنیه پیامبر (ص) است که فرزندی به نام قاسم داشت و چون کنیه و القاب ایشان بار معرفتی خاصی دارد سائل خواهان توضیح بیشتری شد و حضرت صادق (ع) مطالبی فرمود که خلاصه اش با توضیح کوتاه این است: مگر نه آن است که علی ابن ابیطالب (ع) شاگرد پیامبر (ص) بود و رابطه استاد و شاگرد رابطه پدری و فرزندی است؟ بعد فرمود : چون علی ابن ابیطالب(ع) «قاسم الجنه و النار» است پس پیامبر (ص) ابوالقاسم می شود. [12] » [13]
 بنابراین اهل عرفان که معجزات را تاویل عرفانی می کنند ، منکر معنای ظاهری نیستند . مثلا در مورد آیه «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوى‌» [14] یک معنای ظاهری وجود دارد که روشن است و یک معنای باطنی . اما آیا این معانی باطنی که صورت گرفت است قابل قبول است و می توان به خداوند نسبت داد ؟ پاسخ این است که آنچه از ائمه اطهار (ع) با سند صحیح رسیده است بلا شک صحیح است . اما داوری در مورد تاویلاتی که از غیر معصومین رسیده است و تصدیق و تکذیب آنها هر کدام نیازمند دلیل است. این امر مطابق احتیاط دینی و علمی است. بله اگر کسی ظاهر را کنار زند و معنای دیگری را قرار دهد قطعا مورد انکار قرار می گیرد زیرا اصل مسلم ظهور آیات را کنار زده است. اما اگر چنین نباشد، انکار آن مشکل است .
 در اینجا اگر سه چیز در نظر گرفته شود روشن می شود که احتیاطی که گفته شد جا دارد و به راحتی نمی توان معنایی که برخی مفسرین شاخص در مورد آیات کرده اند را انکار نمود :
  1. درست بودن مطلبی که فرد می گوید در جای خود .
  2. در روایات بیان شده که قرآن دارای بطن بلکه بطون متعدد است .
  3. و نیز بیان شده که قرآن کریم تبیان کل شی است .
 بنابراین در مورد معنای باطنی که برای آیه از طرف غیر معصومین بیان شده سه کار می توان کرد : اگر خود فرد به آن دست یابد و آن را ذوق نماید برای خودش حجت است. اگر آنچه گفته شده از طرف فرد مورد اطمینانی از نظر جایگاه و شخصیت صورت گرفته، در این صورت نیز مورد قبول قرار می گیرد. اما اگر تحت در حد این دو امر نیست در این صورت نه قابل تایید است و نه قابل انکار بلکه [همان طور که ابن سینا گفته است]« كل ما قرع سمعك من الغرائب فضعه في بقعة الإمكان ما لم يزدك عنه قاطع البرهان» .
  * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] انبیاء ، 69
[2] مریم ، 19
[3] آل عمران ،
[4] الکشکول ، شیخ بهایی ص 625
[5] منزلت عقل در هندسه معرفت دینی ، ص 224
[6] اعراف ، 73
[7] تفسیر ابن عربی ، ج1 ، ص 238
[8] همان ، ص33
[9] طه ، 24
[10] عبس ،
[11] کافی ، ج1 ، ص 50
[12] معانی الاخبار ، ص52
[13] منزلت عقل در هندسه معرفت دینی ، ص 226 و 227
[14] طه ، 12

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo