< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : رابطه معجزات با نفس قدسی نبی
 جمع بندی مباحث در قالب چند پرسش
 از مباحث مختلفی که درباره معجزه و کیفیت تحقق و وقوع آن بیان شد، پاسخ چند پرسش مهم در باب معجزه روشن شد :
 1- پرسش اول: آیا ممکن است معجزات بدون واسطه از جانب خداوند صادر شود یا حتما باید اسبابی به عنوان علل میانی دخالت کند؟ از نظر عقلی این امر ممکن است و هیچ گونه محظوری ندارد که نقش وسایط در وقوع معجزه را لازم بدانیم .
 اما آیا اصل و قاعده ای در این جا وجود دارد که بگوییم معجزات بی واسطه یا با واسطه هستند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود؟ خیر به لحاظ عقلی و نقلی چنین اصلی نداریم و تشخیص بی واسطه یا واسطه بودن معجزه به دلیل آن باز می گردد . گاه دلیل گویای بی واسطه بودن معجزه است مثلا در جریان سرد شدن آتش برای حضرت ابراهیم (ع) ظاهر آیات دلالت بر بی واسطه بودن آن دارد « قُلْنا يا نارُ كُوني‌ بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‌ إِبْراهيم‌» [1] . یا در جریان آمدن رزق الهی برای حضرت مریم (س) ظاهر آیه گویای صدور بی واسطه آن از خدای متعال دارد « كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ » [2] و نیز به نظر می رسد نزول دفعی قرآن کریم نیز بدون واسطه بوده است. در برخی روایات آمده است که پیامبر اکرم (ص) ‌فرمودند « لى مع اللَّه وقت لا يسعنى فيه نبىّ مرسل و لا ملك مقرّب.» [3] وجود آن حضرت از نظر مقام قرب به جایگاهی رسیده است که حتی ملک مقرب نیز به آن راهی ندارد .
 2- پرسش دوم: آیا معجزات در جایی که واسطه دارد، واسطه آن ماوراء طبیعی است یا نه؟ پاسخ آن است که ممکن است در مواردی معجزه به واسطه موجود ماوراء طبیعی باشد. یعنی موجودی که از جنس ملائکه یا عالم عقول است.
 آیا در اینجا قاعده اولیه ای داریم؟ خیر؛ به لحاظ عقلی و نقلی چنین قاعده ای نداریم تا بدان تمسک کنیم بلکه باید از ادله معجزه گونه آن را پیدا نمود . مثلا در مورد جریان تولد حضرت عیسی(ع)، ظاهر آیه گویای آن است که فرشته الهی در خلقت آن حضرت دخالت داشته است « فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا » [4] ما روح الامین را فرستادیم و برای او به صورت بشری تمثل یافت. « قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِيًّا» [5] ظاهر این آیه گویای آن است که حضرت عیسی (ع) به واسطه روح الامین به اذن الله ایجاد شده است . و یا نزول تدریجی قرآن نیز بواسطه ملک وحی انجام گرفته است .
 نکته :
 اینکه می گوییم وقوع معجزه بی واسطه صورت گرفته است منافاتی ندارد که نظام عالم را دارای مراتب وجودی بدانیم. زیرا درست است که آنچه در طبیعت است از نظر رتبه، متاخر از عالم مثال و عقل است اما اینکه مرتبه وجودی آن چیست مطلبی است و اینکه نحوه وجود آن چگونه است مطلب دیگری است . نظام عالم قطعا این گونه است که میان مخلوقات، مخلوقی که از نظر رتبه مقدم است دارای کمالات وجودی بالاتری است است و فیض الهی اگر بخواهد به موجودات برست برسد از مجرا این مراتب صورت می گیرد، اما همان طور که گفته شد این دو مطلب با هم منافاتی ندارد.
 3- پرسش سوم : آیا می شود معجزه بواسطه نفس و اراده صاحب معجزه انجام گیرد؟ به لحاظ عقلی ممکن است که نفس انسان به اراده خدای متعال منشا پیدایش پدیده ای شود. اما آیا قاعده اولیه نیز در اینجا داریم؟ آری می توان گفت: هر معجزه و کرامتی که صورت می گیرد از نفس صاحب آن صادر می شود مگر اینکه خلاف آن ثابت شود . البته ادله عقلی در اینجا این قاعده را نتیجه نمی دهد بلکه این اصل از ادله نقلی، خصوصا آیه « وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ » [6] استفاده می شود .
 4- پرسش چهارم: آیا امکان دارد که معجزه و خوارق عادات دارای سبب طبیعی ناشناخته باشد؟ از نظر عقلی این امر ممکن است و فرض آن محال نیست. اما آیا از ادله، قاعده ای در این زمینه بدست می آید؟ خیر قاعده ای نداریم که بر اساس آن بگوییم هر امر خارق العاده ای دارای منشا طبیعی ناشناخته است . استدلالی نیز که مرحوم علامه بیان فرمودند همان طور که در جلسات قبل بیان شد نمی تواند این مطلب را اثبات نماید.
 معجزات استثنایی بر قوانین طبیعی
 مرحوم شهید مطهری در کتاب نبوت نظریه ای را در مورد معجره نقل می کند. آن نظریه چنین است: خدای متعال برای مصالح موجودات قوانین طبیعی را قرار داده است. از آنجا که این قوانین ناشی از حکمت الهی است، هر گاه حکمت الهی اقتضا کند که آن قانون را استثنا کند، چنین می کند و هیچ دلیلی بر منع آن وجود ندارد. استاد مطهری این نظریه را از آقای شریعتی که در کتاب وحی و نبوت [7] آمده است بیان نموده و می فرماید ریشه این نظریه به دیدگاه اشاعره باز می گردد .
 « نظريه دوم درست نقطه مقابل اين نظريه است يعنى اساسا كوچكترين تفاوتى از نظر اهميت ميان معجزه و غير معجزه قائل نيست كه ما بخواهيم معجزه را توجيه و تفسير كنيم. اين نظريه ريشه‌اش از علماى اشعرى است ولى بعضى از فضلا و اكابر خودمان هم آن را قبول كرده‌اند و آن اين است كه مى‌گويند: معجزه يك پيغمبر يعنى آيتى كه از طرف خداوند به وسيله آن پيغمبر و به دست او پيدا مى‌شود. شما مى‌گوييد پيغمبرى مرده‌اى را زنده مى‌كند يعنى خداوند براى اينكه بر مردم ثابت كند كه گفته اين پيغمبر بر حق است مرده‌اى را زنده مى‌كند. اينجا اين كار، كار پيغمبر نيست، كار خداست و هر چه در عالم هست معجزه است و آيت خداست، آنچه كه معجزه نيست آن را شما به ما نشان بدهيد. هر چه در عالم واقع مى‌شود معجزه است يعنى كار خداست و خداوند هم هر چه را كه در عالم واقع است آيت مى‌داند، منتها آيت و نشانه‌اى براى قدرت و حكمت پروردگار.
 معجزه‌هاى پيغمبران كه به صورت استثنائى صورت مى‌گيرند اينها هم آيت خدا هستند ولى آيتى از طرف خداوند براى صدق نبوت پيغمبران.
 مشيت خداوند بر اين قرار گرفته است كه نظام عالم را اين طور قرار بدهد كه داده.» [8]
 شهید مطهری می فرماید: قائلین به این نظریه می گویند از آنجا که همه چیز در عالم، آیه و نشانه الهی است، معجزه هم همین گونه است با این فرق که معجزه آیه خاصی است که تصدیق گر صدق مدعی نبوت است . قوانین اولیه ای که خدای متعال به طور معمولی ایجاد نموده است در وقوع معجزه استثنا می خورد. تغییر این قوانین برای ما ممکن نیست زیرا این قوانین را ما وضع نکرده ایم اما خداوند که چنین قوانینی را وضع نموده می توانند آنها را تغییر داده و بر آنها تبصره بزند. مثلا اگر ما وارد کشوری شویم که در آن بر اساس قوانین راهنمایی باید از سمت راست حرکت کنیم ، ما تابع آن قانون هستیم و نمی توانیم آن را تغییر دهیم . اما مسئولین آن کشور می توانند بر این تبصره ای زده یا بالکل آن را عوض نمایند . و یا مانند قانون ممنوعیت عبور از چراغ قرمز است . این قانون ثابت است مگر برای آمبولانس . عبور آمبولانس استثنایی بر آن قانون است و اصل قانون را تغییر نمی دهد .
 شهید مطهری در ادامه می فرماید اینها در مقابل این سوال قرار می گیرند که پس نظام علم بشر چه می شود؟ در پاسخ می گویند: این مساله کاری به علم ندارد زیرا اگر از اهل علم سوال کنید شما راجع به قوانین طبیعی چه می گویید؟ آیا آنها را قطعی و تخلف ناپذیر می دانید؟ آیا آنها را از قضایایی ضروریه می دانید که هرگز تغییر نمی کنند یا از قضیه وجودیه که امرشان دائر مدار مصلحت است؟ می گویند ما تا کنون این گونه دیده ایم بله گاه استثناهایی نیز رخ می دهد اما این استثناها قانون را تغییر نمی دهد. مثلا دیده شده هر کسی از ارتفاع بلندی بیافتد می میرد اما در واقعه ای ، کودکی از بام می افتد و مادر او مضطرب می شود. در میان جمعیت کارگری اهل دل وجود دارد . او به کودک اشاره کرده و می گوید بایست. کودک سالم بر زمین قرار می گیرد . وقتی از وی می پرسند آیا تو نبی خدا هستی؟ می گوید نه. من بنده ای هستم که عمری حرف خدا را گوش کردم و اکنون از خداوند چیزی خواستم و او حرف مرا گوش نمود .
 اساسا علم به جهت محدودیت ابزار خویش نمی تواند حکم ضروری صادر کند . این کار بر عهده فلسفه است . شهید مطهری سپس این نظریه را تکمیل می کند و می فرماید: میان قوانین ریاضی و فلسفی با قوانین طبیعی فرق است ( ایشان اصل مطلب را از هگل نقل می کنند و در کتاب آشنایی با قرآن در ذیل آیه 23 سوره بقره به تفصیل به آن می پردازند) قوانین ریاضی و فلسفی نقض ناپذیر هستند مانند اینکه زوایای مثلث برابر دو قائمه است و یا جمع نقیضین محال است و مانند آن . اما قوانین طبیعی وجودی هستند نه ضروری . منشا قوانین طبیعی مشیت الهی است و مشیت الهی بر اساس حکمت است. لذا اگر حکمت و مصلحت الهی اقتضا کند آن را تغییر دهد، چنین می کند . اما آیا این امر با علم مخالف است ؟ خیر زیرا قوانین را عالمان تجربی از طریق حس و تجربه بدست می آورند و حس و تجربه نمی تواند به ضرورت برسد . ضرورت از مفاهیم ثانیه فلسفی که تنها از طریق فلسفه قابل دستیابی است.
 طرفداران این نظریه به عنوان شاهد بر نظریه خود می گویند: آنچه ما گفتیم در خود طبیعت نیز وجود دارد مثلا هر چیزی در اثر انجماد حجمش کم می شود در حالی که آب برعکس عمل می کند.
 نقد شهید مطهری بر این نظریه
 مرحوم شهید مطهری این نظریه را قبول نمی کند و می فرماید: اگر کسی این نظریه را قبول کند، معجزه را از راز آلود بودن انداخته و آن را مانند قوانین عادی دانسته است که به مشیت الهی صورت می گیرد. همین اشکال در مورد نظریه تاویل نیز هست. تاویل گرایان اصل معجزه را انکار می کنند و می گویند ما اصلا چیزی به نام معجزه نداریم همه چیز به اراده الهی صورت می گیرد.
 استاد مطهری می فرماید: آنچه در مورد معجزه مهم است و ما باید بدنبال آن باشیم، حل رابطه میان معجزه و علم نیست بلکه کشف رابطه معجزه با فلسفه است . زیرا قوانین علمی به حد ضرورت نمی رسد تا بگوییم: مگر می شوند ضروری استثنا شود . بله اگر برای قوانین علمی ضرورت قائل شویم مورد بحث خواهد شد اما در این صورت چون مساله ضروری یعنی، رابطه علی و معلولی در نتیجه دیگر بحثی علمی نخواهد بود بلکه بحثی فلسفی خواهد بود.
 اگر از آقای مطهری سوال شود: آیا فلسفه می تواند به میدان طبیعیات آمده و در مورد قوانین طبیعی حکم به ضرورت کند؟ می فرماید آری زیرا فلسفه وقتی از علیت بحث می کند فقط سخنش در مورد تعاقب و تقارن نیست بلکه بحثش بر وجود یک رابطه تکوینی است که بر اساس سنخیت خاص میان دو پدیده وجود دارد . اگر چنین رابطه ای هست و پدیده با علت خود سنخیت دارد در این صورت دیگر معنا ندارد از علت دیگری صادر شود .
 چه بسا شما نقض کنید که حرارت هم از آتش، هم از خورشید و هم از حرکت ایجاد می شود در حالی که آتش و خورشید جوهر است اما حرکت عرض است. فلاسفه می گویند آتش بما هو و خورشید به ما هو و حرکت بما هو علت نیستند بلکه یک خاصیت مشترک در آنها وجود دارد که علت بوده و منشا گرما است. آنچه ما مشاهده می کنیم تنها رویه و ظاهر است و الا همه اینها باطنی دارد که آن باطن علت حقیقی است. اگر سنخیت هست معنا ندارد پدیده ای از چیزی که نامتناجس است صادر شود. در اینجا می گویند گویا معجزه از غیر علت خودش صادر شده است به همین خاطر است که می گوییم این یک امر فلسفی است .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] انبیاء ، 69
[2] آل عمران ، 37
[3] منهاج النجاح ، ص 274
[4] مریم ، 17
[5] مریم ، 19
[6] مومن ، 78
[7] وحی و نبوت ، ص 217 232 کتاب فروشی امیر کبیر
[8] مجموعه‌ آثار استاد شهيد مطهرى، ج‌4، ص: 365 و 366

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo