< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/12/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : رابطه معجزات با نفس قدسی نبی
 معجزات از باب حکومت قانون بر قانون نه نقض قانون
 نکته ای به عنوان تکمیل جلسه قبل در مورد اینکه معجزات و خوارق عادات نقض قانون طبیعی نیستند بلکه حکومت قانونی بر قانون دیگر است، بیان می شود . استاد مطهری در این زمینه ابتدا به بدن انسان مثال می زنند و می فرماید: مطالعات روانشناسی و تحقیقات علمی این نظریه را ثابت کرده و مورد قبول قرار داده که انسان از دو بعد جسم و روان تشکیل شده است.از میان این دو بعد، ‌اراده و روان بر جسم و بدن یک نوع برتری و غلبه دارد و به همین خاطر است که برخی بیماری ها از طریق روحی مداوا می شود . گاهی یک نوع بیماری از نظر جسمی و داروهای مربوط به آن قابل درمان نیست اما از راه روان، درمان پذیر است. در تحلیل این مساله به این نکته می رسیم که نوعی رابطه میان بدن و روان در انسان وجود دارد و روان نقش علی بر بدن دارد به همین جهت از برتری برخوردار است . این نیروهای روحی گاه باعث توقف نیروهای بدنی و گاه باعث تقویت آنها می گردد .
 ایشان سپس این سوال را مطرح می فرماید اگر یکی از نیروهای روحی بر بدن اثر بگذارد آیا قانون طبیعی و بدنی را نقض کرده است یا از باب حکومت قانونی بر قانون دیگر است؟ در پاسخ می فرماید: خیر؛ قوانین طبیعی در اینجا نقض نمی شود زیرا اساسا تاثیر گذاری علل و عوامل طبیعی مشروط به آن است که نیرویی برتر اثر نکند . مثلا آتش برای ایجاد حرارت امری طبیعی است. اما شکی نیست که ایجاد حرارت توسط آتش مشروط به آن است که مانعی در کار نباشد مثل اینکه بادی نوزد که باعث خاموش شدن آن شود . حال اگر نیرویی برتر بر آن غلبه کند،‌ حرارت داشتن آتش نقض نمی شود. در اینجا قانونی، قانون دیگر را نقض نکرده است بلکه عامل قوی تر، آن عامل ضعیف تر را در تسخیر خود در آورده است. به همین خاطر است که اگر قانونی در علم پزشکی ثابت شده باشد و به کرات نتیجه داده باشد در صورتی که در مواردی به صورت استثنا ایجاد شود، آن قانون نقض نخواهد شد و پزشکان بر اساس همان قانون همچنان به مداوا می پردازند .
 مرحوم شهید مطهری بعد از بیان این مثال، می فرماید فرض کنید مطلبی به لحاظ پزشکی پذیرفته شده باشد و علم تجربی تاثیر روح و روان را در آن به رسمیت شناخته باشد حال می خواهیم دیدگاه حکما را بر اساس مسائل علمی تبیین کنیم . آنچه حکما می گویند از قبیل همین تاثیر روح بر بدن است به این صورت که کل جهان طبیعت به منزله بدن انسان است. ‌چگونه بدن انسان روانی دارد و از آن تاثیر می پذیرد ، کل جهان طبیعت نیز روانی دارد که می تواند بر طبیعت تاثیر گذاشته و قوانین آن را به تسخیر خود در آورد. فلاسفه برای جهان چند بعد قائل هستند از جمله بعد ملکوت و ملک است، بعد ملکوت روح و باطن این عالم است. در صورتی که فردی بتواند به این روح تماس برقرار کند می تواند به مقدار این تماس در عالم تصرف نماید . در اینجا نیز نقض قانون طبیعت لازم نمی آید بلکه از باب غلبه قانونی بر قانون دیگر است .
 از آنجا که شهید مطهری این بحث را در جمع پزشکان مطرح نموده است لذا به حداقل آن اکتفا نموده است. در فلسفه علم این بحث مطرح است که فرضیه علمی فرضیه ای است که فعلا مبطلی ندارد و می تواند از تفسیر واقعیت ها بر آید. حال ایشان نیز در باره معجزات می فرماید آنچه من می گوییم حداقل می تواند فرضیه ای بدهم و این فرضیه رخدادهای خارق العاده را توجیه کند.
 پس حاصل سخن شهید مطهری در اینجا این می شود که ایشان ابتدا بحث پذیرفته شده در حوزه علم را مطرح نموده سپس بر اساس آن مساله خوارق عادات را از دیدگاه حکما تبیین می کند و این حداقل هاست و الا عالم ملک و ملکوت و تاثیر گذاری آنها برهانی است .
 اصلاح یک نکته
 در جلسه قبل بیان شده که لازمه نظریه علامه طباطبایی این است که معجزه را نقض قانون طبیعت بدانیم اما این امر هم هست و هم نیست. آیا مانعی دارد که ما در مورد حکومت قانون بر قانون ، قانون حاکم را در نهان گاه طبیعت بدانیم؟ خیر مانعی ندارد؛ آنچه علامه طباطبایی می فرماید نیز از همین قبیل است لذا بر اساس کلام ایشان معجزات، قانون طبیعی را نقض نمی کند. بله اگر بگوییم کلام ایشان بر اساس مشرب فلاسفه نبوده و غیر از آن چیزی است که آنان در باب حکومت قانون بر قانون می گویند، در این صورت نقض خواهد بود زیرا فلاسفه تاثیر را از آن نفس صاحب معجزه می دانند. اما در این صورت دیگر نقد علمی نخواهد بود زیرا چه بسیار نظریاتی که مرحوم علامه بیان فرموده اند اما با دیدگاه حکما مخالف بوده است .
 بررسی دو دلیل عقلی و نقلی مرحوم علامه
 نکته مقدماتی در اینجا اینکه در صورتی که استدلالی ثابت نشود، دلیل بر آن نیست که اصل نظریه مردود است زیرا آن نظریه را رد هم نمی توان کرد و احتمال وقوع آن کما کان باقی است مگر اینکه بر رد آن دلیلی اقامه شود. در اینجا نیز با رد دلیل علامه ، نظریه ایشان در بقعه امکان باقی می ماند .
 نقد استدلال عقلی علامه
 مرحوم علامه دلیلی عقلی می آورند تا اثبات نمایند در همه خوارق عادات اسباب طبیعی ناشناخته دخالت دارد، می فرماید « إذ لا معنى لمعلول طبيعي لا علة طبيعية له مع فرض كون الرابطة طبيعية محفوظة، و بعبارة أخرى إنا لا نعني بالعلة الطبيعية إلا أن تجتمع عدة موجودات طبيعية مع نسب و روابط خاصة فيتكون منها عند ذلك موجود طبيعي جديد حادث متأخر عنها مربوط بها بحيث لو انتقض النظام السابق عليه لم يحدث و لم يتحقق وجوده » [1] دلیلی که ایشان در اینجا اقامه می کنند از باب قضیه تحلیلیه است، می فرماید معنا ندارد چیزی که معلول طبیعی است و رابطه طبیعی دارد ، علت طبیعی نداشته باشد این مانند است که بگوییم مثلثی است اما اضلاع ندارد .
 نقد این سخن آن است که ایشان فرض گرفته اند که رابطه طبیعی محفوظ است در حالی که ما می خواهیم آن را اثبات کنیم و محل بحث ما است. علاوه بر اینکه در امر خارق العاده چنین رابطه ای محفوظ نیست و الا دیگر خارق العاده نخواهد بود . ما می دانیم که حادثه ای در طبیعت رخ داده است مانند اینکه عصا اژدها شده است و نیز می دانیم که اسباب ظاهری شناخته شده ندارد. اما آیا رابطه ناشناخته هم دارد یا نه؟ این امر نیازمند دلیل است و آنچه شما فرموده اید مصادره به مطلوب است یعنی مدعی در دلیل قرار گرفته است. به بیان دیگر بحث در این است که آیا خارق العاده سبب طبیعی ناشناخته دارد یا ندارد؟ بله اگر بر اساس دلیل، امتناع وقوع آن را ثابت می شد سخن شما صحیح بود اما همان طور که قبلا گفتیم بر اساس قانون علیت و نیز قانون سنخیت، عقلا ممکن است که حادثه ای خارق العاده در طبیعت رخ دهد که به اراده بی واسطه الهی واقع شود و یا حادثه ای واقع شود که تنها نفس نبی و ولی به اذن الله آن را ایجاد نماید.
 استاد جوادی نیز در کتاب «علی ابن موسی الرضا (ع) و الفلسفه الاهیه» استدلالی شبیه آنچه علامه فرموداند آورده اند « ان المعجزه اذا کانت امرا مادیا متعلقا بالماده نحو من التعلق فلا بد من له سبب قریب مادی. نعم قد یمکن معرفت ذلک السبب المادی و قد لا یمکن. لا انه قد لایکون لها سبب طبیعی اصلا، اذ کل حادث مادی فهو مسبوق بالماده حامله باستعداده » [2]
 البته این مطلب از ایشان نقل شده است اما اگر صحیح باشد ، استدلالی نادرست است زیرا ماده ای که در این قاعده مطرح شده، ماده فلسفه است نه ماده طبیعی . اینکه «کل حادث مادی فهو مسبوق بالماده » مراد ماده علمی نیست بلکه مراد هیولی و استعداد است و ربطی به بحث ما که ماده طبیعی است ندارد . این قاعده را اشراقیون قبول ندارند و به هیولی معتقد نیستند( آنها هیولی را معقول ثانی می دانند نه معقول اولی ) اما حکمت متعالیه و علامه طباطبایی بیان کرده و پذیرفته اند.
 در بحث آقای سروش یکی از استدلال هایی که وی آورده بود تا قرآن را ساخته پیامبر بداند این بود که چون قرآن در طبیعت رخ می دهد و هر چه در طبیعت رخ می دهد سبب طبیعی دارد. پس قرآن ساخته پیامبر است سپس به این استدلال فلاسفه تمسک کرده که «کل حادث مادی فهو مسبوق بالماده ». نقد کلام ایشان این بود که مراد از ماده در این قاعده ماده فلسفی است نه ماده طبیعی . بر فرض هم که این استدلال در اینجا استفاده شود ماده قابلی را ثابت می کند در حالی که شما بدنبال علت فاعلی هستید .
 بررسی و نقد استدلال نقلی علامه
 مرحوم علامه برای اثبات اینکه در هر خارق العاده ای سبب طبیعی ناشناخته دخالت دارد به آیات قدر تمسک نمودند مانند آیه « وَ إِنْ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم‌» [3] و آیه « إِنَّا كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَر» [4] و آیه « قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدْرا» [5] شاهدی که ایشان در اینجا می آورند کلی است و نمی تواند مورد خاصی که ادعا می نمایند را اثبات نماید. نزاع در این نیست که معجزات قدر و اندازه دارند یا نه بلکه آنچه شما می گویید این است که منشا قدر و اندازه اسباب طبیعی ناشناخته است. آنچه این آیات اثبات می نماید مطلب اول است نه مطلب دوم. این مانند آن است که حوض آبی است که قطعا دارای قدر و اندازه است اما اینکه آب داخل آن از مجرای آمده که گل و لای دارد یا شفاف و خالص است، نیازمند دلیل جداگانه است و قدر و اندازه داشتن آب، این کیفیت را اثبات نمی کند.
 استدلال نقلی مرحوم علامه بر این پیش فرض بنا شده است که هر چیزی که در طبیعت قدر و اندازه دارد لابد از مجرای طبیعی حاصل شده است. اما این پیش فرض ثابت نشده است و آیات در این زمینه عام است .
 جمع بندی بحث این شد که نظر صحیح کما اینکه مرحوم شعرانی فرموده است « بايد دانست كه شرط معجزه نيست بى‌سبب طبيعى باشد بلكه گاه سبب طبيعى دارد و گاه ندارد» [6] قاعده اولیه این است که خوارق عادات سبب ارادی دارد اما در اینجا قاعده ای نداریم که هر معجزه ای دارای منشا طبیعی ناشناخته است .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] المیزان ، ج1 ، ص 76
[2] علی ابن موسی الرضا (ع) و الفلسفه الالهیه ، ص 139
[3] حجر ، 21
[4] قمر ، 49
[5] طلاق ،3
[6] شرح فارسی تجرید ، ص 488

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo