< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : رابطه معجزات با نفس قدسی نبی
 دیدگاه فلاسفه در فاعلیت نفس نبی در معجزه
 بحث در این بود که از نظر فلاسفه اسلامی معجزاتی که توسط پیامبران الهی واقع شده است،‌فاعل موثر در آنها نفس نبی بوده است و همان طوری که در امور عادی اسباب عادی دخالت دارد در معجزات نیز قاعده علی و معلولی حاکم است . نفس ناطقه ولی خدا قدرت خارق العاده ای دارد که می تواند بدون اسباب عادی پدیده ای را بوجود آورد . فلاسفه در تبیین این مدعا برای نفس نبی سه ویژگی قائل شده اند که دوتای آنها مربوط به جنبه ادراکی و یکی مربوط به جنبه عملی نبی است: ویژگی اول مربوط به قوه عاقله نبی است، نفس نبی از طریق قوه عاقله با عالم عقول ارتباط پیدا کرده و از حقایق غیبی کلی آگاه می شود . ویژگی دوم مربوط به قوه متخیله است ، نبی او از طریق این قوه با عالم مثال مرتبط شده و به صور و ادراکات جزئیه مربوط به عالم طبیعت آگاه می شود . ویژگی سوم نیز مربوط به قوه عملی اوست . نفس او دارای قدرت ویژه ای است که می تواند در عالم تصوف نماید . گویی نفس او بر ماده عالم تعلق و اشراف یافته است و همان طور که نفس انسان در بدن خویش تاثیر می گذارد ، او نیز در عالم تصرف می کند.
 مرحوم سبزواری در این باره می فرماید « و چگونه چنين نباشد و او «يد اللّه» و «قدرة اللّه» است و به زبان حال گويد:
  از وجود خود، چو «نى»، گشتم تهى نيست از غير خدايم، آگهى‌
  فانى از خويشم من، و باقى به حق شُد لباس «هستى» ام، يك باره شق‌
  چنان كه در حديث قدسى آمده كه: «انّ العبد يتقرّب الىّ بالنّوافل حتّى احببته فاذا أحببته كنت سمعه الّذى يبصر به». «1»- الحديث- و از مجرّد تصوّر او، باذن الله تعالى، شى‌ء «وجود» بپذيرد و مادّه «كون» منفعل گردد، چنانكه از هر نفسى، تأثيرات تصوّرات شهويّه و غضبيّه و خوفيّه و فرحيّه و اختجاليه كه موجب وجودات طبيعيّه شوند از حركات گوناگون و اشكال بوقلمون، و «مؤثّرات» از [يك‌] وادى است و «آثار» از وادى ديگر.
 بلى، چنانكه نفس جزئيّه جان، جسم مخصوص محدود است، نفس كليّه الهيّه، جان عالم است، چنانكه در ائمه معصومين عليه السّلام مأثور است كه: «انفسكم فى النّفوس و ارواحكم فى الارواح» » [1]
 حدیث قرب نوافل از احادیث معتبری است که در سه منبع آمده است: کافی، باب الایمان و کفر ، ح 8 و کتاب توحید شیخ صدوق ، ص 400 ، باب 62 و کتاب وسایل ج 3 ، ص 53 باب 17 ،ح 6 . مرحوم شعرانی در حاشیه خویش بر شرح ملا صالح در مورد اعتبار این روایت می گوید: اولا این روایت هم در منابع معتبر شیعه آمده است و هم منابع اهل سنت ثانیا سطح حدیث آن قدر بالاست که جعل آن برای افراد عادی ممکن نیست « قال الشارح: لا بدّ فيه من تأويل و ذلك لان الحديث ليس مما يحتمل فيه الوضع و الجعل‌ لبعد هذه المعانى عن أذهان عامة الناس و لانه مروى باتفاق الفريقين و اسناد مستفيض عن رسول اللّه «ص» و روته العامة فى صحاحهم و أصحابنا فى كتبهم و تكلموا فيه كثيرا،» [2]
 بررسی دیدگاه فلاسفه
 قبل از اینکه به کلام مرحوم علامه طباطبایی که به اثبات این ادعا از طریق قرآن و روایات پرداخته اند، بپردازیم تاملی در مورد کلام فلاسفه داشته باشیم . سوالی که مطرح می شود این است که مقتضای مبانی فلسفی و عقلی در این مساله چیست؟ در اینکه آنچه فلاسفه بیان کرده اند تصویر زیبایی است شکی نیست اما این تصویر نیازمند دلیل است . وقتی به آثار فلاسفه مراجعه می کنیم دلیل روشنی در این زمینه نمی یابیم. در اینجا سه ادعا از طرف فلاسفه برای نبی صورت گرفته که نیازمند دلیل است: ارتباط قوه عاقله نبی با عالم عقول ، ارتباط با عالم مثال و قدسی بودن نفس نبی بگونه ای که می تواند در عالم تصوف کند. دلیل دو ویژگی اول روشن است .
 1- نبی کسی است که می خواهد مردم را در زمینه معارف و احکام الهی راهنمایی نماید لذا علی القاعده باید خود از معارف و احکام الهی آگاه باشد . این آگاهی چگونه برای او حاصل می شود؟ فلاسفه می گویند نفس او با عالم عقول یا ملائکه ارتباط برقرار می کند و چون آنها به اذن الله آگاه هستند از این طریق آگاه می شود .
 2- همچنین نبی برای هدایت مردم، آنها را انذار و تبشیر می کند. انذار و تبشیر آن گاه ممکن است که از وقایع آینده مطلع باشد. فلاسفه می گویند در این مرحله هم نبی با عالم غیب در ارتباط است و از طریق عالم مثال به این حقایق دست می یابد .
 این دو مقوله به علم بر می گردد و هم با استدلال عقلی قابل فهم است و هم با مبنای فلاسفه هماهنگ است .
 اما ویژگی سومی که برای انبیاء ادعا شده چگونه است؟ آنان ادعا نموده اند نفس نبی باید این قدرت را داشته باشد که در عالم ماده تصرف کند و صورت های جدیدی را ایجاد و صورت های موجودی را خلع نماید. سوال می شود آیا کسی که می خواهد مردم را ارشاد کند باید حتما چنین خصوصیتی را داشته باشد؟ دلیل عقلی این مساله چیست؟ به عنوان دلیل وجوهی را می توان در اینجا فرض نمود:
 الف) گفته شود طبق قاعده الواحد، امور خارق العاده و معجزات به صورت بی واسطه از خداوند صادر نمی شود. در نتیجه تحقق آنها با واسطه است . آن واسطه همان نفس نبی است . اما این وجه نمی تواند دلیل مدعای فلاسفه باشد زیرا آن واسطه می تواند اعم از نبی و غیر نبی باشد.
 ب) وجه دیگر اینکه گفته شود پیامبر بالاخره می خواهد نبوت خود را برای مردم ثابت کند و برای این امر راهی جز اقامه خارق العاده نیست. اما این وجه نیز تام نیست و نمی تواند اثبات کند که نفس نبی باید چنین قدرتی داشته باشد زیرا اگر این امر خارق العاده از از عالم بالا صادر شود و بدست او ظهور یابد باز مساله نبوت اثبات خواهد شد . لذا ملازمه ای میان صدور معجزه و ظهور آن نیست .
 ج) وجه سوم این است که کسی بگوید کسی که از نظر علمی اوج گرفته است لاجرم در فعل نیز می تواند منشا افعال عجیبه باشد . به عبارت دیگر یک نوع ملازمه ای میان قدرت عقلی و قدرت عملی وجود دارد . این احتمال جای بررسی دارد و آن را در بوته امکان قرار می دهیم .
 د) وجه چهارم اینکه کسی بگوید شکی نیست که در میان انسان هایی که نبی نیستند، همواره افرادی بوده اند که خوارق عاداتی انجام داده اند . این امور گاه در معالجه بیماران بوده و گاه در امور طبیعی مانند باریدن باران و گاه در امور دیگر. با اضافه کردن این مقدمه که نبی باید افضل باشد می توان گفت که وی نیز صاحب این کرامات است . اما این فرض نیز اثبات نمی کند که معجزه حتما باید از نفس نبی بر خیزد زیرا او می تواند مستجاب الدعوه باشد و از خداوند درخواست نماید و خداوند این فعل را برای او انجام دهد .
 تا اینجا بدست آمد که آنچه فلاسفه در تبیین وقع معجزه بیان کرده اند و آن را به نفس قدسی نبی نسبت داده اند ،‌هر چند تبیین زیبایی می باشد اما دلیلی عقلی بر آن یافت نشد . اینک به بررسی این امر در قرآن و روایات می پردازیم .
 نفس قدسی نبی در قرآن و روایات
 علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بحث مستوفایی درباره معجزه بیان کرده اند . ایشان در ذیل آیه «وَ إِنْ كُنْتُمْ في‌ رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‌ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين‌» [3] به این بحث پرداخته و مقدماتی را بیان نموده اند . از جمله بحثی را با این عنوان باز می کنند « القرآن يثبت تأثيرا في نفوس الأنبياء في الخوارق‌» سپس می فرماید « ثم إنه تعالى قال: «وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ»: المؤمن- 78.
 فأفاد إناطة إتيان أية آية من أي رسول بإذن الله سبحانه فبين أن إتيان الآيات‌ المعجزة من الأنبياء و صدورها عنهم إنما هو لمبدإ مؤثر موجود في نفوسهم الشريفة متوقف في تأثيره على الإذن كما مر في الفصل السابق.
 و قال تعالى: «وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَلى‌ مُلْكِ سُلَيْمانَ وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ وَ لكِنَّ الشَّياطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما يُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ»: البقرة- 102.
 و الآية كما أنها تصدق صحة السحر في الجملة كذلك تدل على أن السحر أيضا كالمعجزة في كونه عن مبدإ نفساني في الساحر لمكان الإذن.
 و بالجملة جميع الأمور الخارقة للعادة سواء سميت معجزة أو سحرا أو غير ذلك ككرامات الأولياء و سائر الخصال المكتسبة بالارتياضات و المجاهدات جميعها مستندة إلى مباد نفسانية و مقتضيات إرادية » [4]
 ایشان می فرماید قرآن در آیه 78 مومن بیان می کند که خدای متعال منوط و مشروط نموده اتیان هر آیه و معجزه ای را از هر نبی ای به اذن الهی . این آیه اثبات می کند که کار خارق العاده از نفوس انبیاء بر می خیزد اما آن قدرت اثر نمی کند مگر به اذن خدای متعال. استاد مطهری در این باره سخنی دارند که گویا است ، ایشان می فرماید اگر کار ، کار خداوند متعال می بود دیگر اذن خداوند در آن معنا نداشت . مرحوم علامه سپس به آیه 102 سوره بقره استشهاد نموده و بیان می دارند که قرآن کریم در این آیه تاثیر سحر را به نفس ساحر نسبت داده است .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] اسرار الحکم ، ص468
[2] شرح کافی ملا صالح ، ج 9 ، ص 402
[3] بقره ، 23
[4] المیزان ، ج 1 ، ص 79 و 80

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo