< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/11/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : رابطه خوارق عادات به عنوان یک باور دینی با علم
 دیدگاه علامه طباطبایی در مورد فاعلیت قریب خداوند برای همه چیز
  در جلسه قبل مطلبی از مرحوم علامه طباطبایی درباره نحوه انتساب حوادث و افعال طبیعی یا غیر طبیعی به علل از یک سو و به ذات خدای متعال از سوی دیگر بیان کردیم . ایشان فرمودند با نگاه دقیق این حقیقت روشن می شود که علل در نظام هستی ، چه علل متافیزیکی مانند عقول مفارقه و چه علل بشری و چه علت های طبیعی در همه ساحت ها، معدات هستند و نقش فاعلی به گونه ای که در وجود فعل موثر باشند ندارند. علل و اسباب صرفا اموری هستند که زمینه را برای افاضه وجود از مبدا فیض آماده می کنند . خدای متعال همان طور که علل را ایجاد می کند، معالیل را نیز ایجاد می کند. مثلا صادر دوم در واقع فعل مستقیم خدای متعال است منتهی شرط افاضه فیض به او این است که قبل از او صادر اول از ناحیه خداوند صادر شده باشد. پس نقش صادر اول نسبت به صادر دوم فاعلیت با اذن الله نیست بلکه بستر را برای فیض الهی آماده می کند.
 صادر اول زمینه ساز ایجاد سه چیز است: صادر دوم، جسم فلک و نفس فلک. این سلسله علل به عقل عاشر یا عقل مفارق منتهی می شود. عقل مفارق نیز با توجه به آنچه گفته شد تنها بستر را برای فیض الهی در عالم مثال و سپس عالم طبیعت فراهم می کند. همه این امور مستقیما از خدای متعال صادر می شود منتهی صدور آنها شروطی دارد که با آمدن آنها انجام می شود . نمونه دیگر در مورد نفس ناطقه انسان است . نفس انسان دارای افعال جوارحی و جوانحی است با توجه به آنچه علامه فرمودند در نگاه بدوی این افعال منسوب به انسان است و الا در نگاه دقیق همه آنها صادر من الله است . خداوند ابتدا نفس را ایجاد می کند و سپس فعل نفس را ایجاد می کند .
 وجه بیان دیدگاه علامه در مساله معجزات
 علت بیان این سخن علامه در اینجا به این خاطر بود که ببینیم آیا این سخن می تواند شاهدی باشد بر وقوع پاره ای از معجزات و خوارق عادات به صورت مستقیم از خداوند متعال یا نه ؟ در مورد این بحث ابتدا ربط ثابت و متغیر مطرح شد که جواب داده شد ، سپس مساله سنخیت و اینکه چگونه میان پدیده های مادی و خدای متعال سنخیت برقرار می شود بیان و پاسخ داده شد . سوم گفته شد شاید کسی بگوید مدعای شما با قاعده الواحد نمی سازد. این مطلب را نیز توضیح دادیم که خلق عالم توسط خدای متعال از مصادیق این قاعده نیست. سپس به عنوان شاهد به کلام علامه رجوع کردیم . ایشان در این تحقیق فرمودند همه افعال به صورت مستقیم از ناحیه خدای متعال صادر می شود. بررسی شد که اگر این کلام را بپذیریم، ایجاد بعضی از افعال که معجزات باشد به طریق اولی می تواند از خداوند به صورت مستقیم صادر شود .
 اما آیا این دیدگاه مرحوم علامه به این وسعت قابل پذیرش است؟ چگونه می توان همه علت ها را اعم از ماوراء الطبیعی، بشری و طبیعی تنها معد بدانیم و برای آنها هیچ گونه تاثیری قائل نباشیم ؟ با همه احترامی که برای ایشان قائل هستیم و خود را جیره خوار خرمن معرفتی ایشان می دانیم اما این گونه نیست که سخنان این بزرگان را به صورت دربست و چشم بسته قبول کنیم . آنچه عزیز تر است خود حق است «أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ » [1]
 دیدگاه استاد جوادی در مورد فاعلیت غیر خداوند
 حضرت استاد جوادی نیز همین دیدگاه مرحوم علامه را پذیرفته و اسناد افعال به علل های غیر خداوند را مجازی دانسته است. ایشان در کتاب رحیق مختوم ابتدا قاعده الواحد را به صورت مفصل بیان کرده و سپس به این مساله پرداخته است که قاعده الواحد با توحید افعالی ناسازگاری ندارد زیرا چه بسا گفته شود به مقتضای قاعده الواحد تنها یک فعل از خداوند صادر می شود و بقیه را دیگران انجام می دهند در حالی که توحید افعالی به این معناست که همه چیز به خداوند مستند است. ایشان می فرماید این گونه نیست و چنین منافاتی وجود ندارد « وساطت غیر واجب در صدور موجودات به دو نحو می تواند باشد: اول وساطت حقیقی به این معنا که هر یک از آنها علت حقیقی برای صدور معلول بعد از خود باشد. دوم وساطت مجازی و غیر حقیقی [ به این معنا که واسطه بودن آنها حقیقی نیست و این گونه نیست که فعل واقعا از سوی آنها صادر شود بلکه ظاهر امر این گونه است ] به این معنا که هر یک از آنها به نحو اعداد، شرط و رفع مانع در صدور دخیل باشد. توحید افعالی که مفاد قاعده لا موثر فی الوجود الا الله است با وساطت حقیقی اشیاء منافات دارد » [2] مثلا نفس ناطقه ما وقتی سخن می گوید ظاهر امر این است که نفس ما چنین کاری انجام می دهد در حالی که تکلم را خداوند ایجاد می کند بله تحقق این امر نیازمند بستر سازی و مهیا شدن شروطی است که خلق انسان و وضع او از این شروط است . یا وقتی می گوییم آتش آب را گرم نمود در نگاه ظاهری آتش این کار را ایجاد می کند اما در نگاه دقیق آتش شرط تحقق و بستر ساز افاضه فاعل حقیقی است.
 بررسی و نقد دیدگاه علامه و استاد جوادی
 در صورتی که بخواهیم توحید افعالی را اینگونه معنا کنیم و هیچ گونه تاثیری و لو بدون استقلال برای اشیاء قائل نباشیم با خیلی امور دیگر سازگاری ندارد. در ادامه نمونه هایی از این ناسازگاری ها را بیان می کنیم:
 1- اینکه گفته اند عقل اول منشا صدور سه چیز است: صادر دوم ، نفس فلک و جسم فلک باید گفت چنین چیزی مجازی است و حقیقتی ندارد. هیچ تاثیری عقل اول در پیدایش عقل دوم ندارد بلکه عقل دوم را نیز خداوند ایجاد می کند منتهی شرط آن این است که عقل اول قبل از آن ایجاد شده باشد .
 2- علامه در بحث اثبات عالم مثال و عقل، یکی از ادله ای که بکار برده است مساله علم است. می فرماید: ما وقتی به نفس مراجعه می کنیم می بینیم دو نوع علم داریم: صور علمی کلی و صور علمی جزئی . مثلا یک ادراک از حقیقت انسان داریم و یک ادراک به یک شخص جزئی. طبق قاعده علیت که هر علتی معلول می خواهد، علت ایجاد این صور چیست؟ خود نفس که نمی تواند علت آنها باشد زیرا نفس قابل است و نمی تواند فاعل هم باشد زیرا وحدت قابل و فاعل محال است . موجود مادی نیز نمی تواند علت این صور باشد زیرا علت باید اقوی از معلول باشد و موجود مادی پایین تر از صور علمی مجرد است. پس فاعل این صور علمیه موجودی مجرد است. از طرف دیگر چون علوم کلی موجود مجردی می خواهد که همه کلیات را به نحو بالفعل داشته باشد، پس عالم عقل وجود دارد زیرا در غیر این صورت صور علمی کلی ما بدون علت خواهد بود. در مورد صور جزئی نیز عالم مثال مفیض آنهاست.
 در اینجا به مرحوم علامه می گوییم شما فاعل موجد را عالم عقل و مثال دانسته اند در حالی که طبق سخنی که از ایشان بیان شد باید فاعل را تنها خداوند دانست است و این امور را تنها شرط و زمینه ساز فعل الهی دانست. اما در تعابیر ایشان افاضه صور علمیه به عقل نسبت داده شده است . ایشان در اینجا که به زبان بدوی سخن نگفته اند. اگر سخن ایشان در اینجا پذیرفته شود دیگر این استدلال دلیلی بر وجود عالم عقل و مثال نخواهد بود .
 3- مرحوم علامه و سایر فلاسفه در بحث علت و معلول ، فاعل را هشت صنف دانسته اند: فاعل بالطبع ، فاعل بالقسر ، فاعل بالجبر ، فاعل بالرضا ، فاعل بالعنایه ، فاعل بالتجلی و فاعل بالتسخیر . بعد فرموده اند تمام این اصناف هشت گانه در نفس ما وجود دارد (نفس انسان اعجوبه ای است، انسان عالم اصغر است). ایشان برای این نقش ها در انسان مثالهایی زده اند : نفس در مرتبه قوای طبیعی فاعل بالطبع است مثل شامه که بو می کند. این انسان است که می شنود و می چشد منتهی در مرتبه طبیعت خود ( النفس فی وحدتها کل القوی ) . فاعل بالقسر آنجا که بر خلاف طبیعت عمل می کند مثل کارهایی که نفس در حال بیماری انجام می دهد. فاعل بالقصد مثل اکثر کارهایی که با قصد انجام می دهد. فاعل بالجبر مانند کاری که از خوف نفس و به اجبار انجام می دهد. فاعل های بعدی نیز همین گونه است. عالی ترین مصداق فاعل ، فاعل بالتجلی است. در فاعل بالتجلی علم ذاتی در صدور فعل کافی است و نیاز به قصد ندارد. همان علم پیشین منشا صدور فعل است منتهی آن علم و لو اجمالی است اما در عین کشف تفصیلی است.
 در اینجا نیز می گوییم شما چگونه در مباحث نفس شناسی برای نفس فاعلیت و تاثیر قائل هستید در حالی که در اینجا فاعلیت و تاثیر را تنها از آن خداوند دانسته و هیچ گونه اثری برای غیر و لو بدون استقلال قائل نشده اید؟
 4- در مباحث قبلی مرحوم علامه فرمودند: معجزات حقیقتا از نفس صاحب معجزه صادر می شود و سخن کسانی چون اشاعره که می گویند نفس نبی در معجزه هیچ کاره است را مردود و سخیف دانسته اند. مرحوم علامه در این زمینه معتقد هستند نفس نبی باذن الله آن قدر قوی شده است که می تواند خلق نماید . در این زمینه به آیه « وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّه‌» [3] استناد شده است . ایشان گفته اند این آیه دلیل بر آن است که صدور معجزه از نفس نبی صورت می گیرد زیرا در غیر این صورت به اذن الله معنا نخواهد داشت . ایشان در این زمینه در کتاب المیزان فرمودند « و بالجملة جميع الأمور الخارقة للعادة سواء سميت معجزة أو سحرا أو غير ذلك ككرامات الأولياء و سائر الخصال المكتسبة بالارتياضات و المجاهدات جميعها مستندة إلى مباد نفسانية و مقتضيات إرادية على ما يشير إليه كلامه سبحانه إلا أن كلامه ينص على أن المبدأ الموجود عند الأنبياء و الرسل و المؤمنين هو الفائق الغالب على كل سبب و في كل حال‌» [4] همچنین در مورد آیه « فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ » [5] فرموده اند در مورد کاری که ساحر انجام می دهد نفس او اثر دارد البته به اذن الله . در مورد چشم زخم نیز فرموده اند چشم واقعا اثر دارد و گاه اصلا اختیاری نیست .
 نقد ما در اینجا نیز آن است که طبق کلام ایشان در مورد فاعلیت قریب خداوند ، باید گفت نفس نبی در معجزه فاعلیتی ندارد و صرفا شرط و بستر را آماده می کند و فاعل مستقیم معجزات خدای متعال است .
 5- در صورتی که سخن علامه را در اینجا بپذیریم مساله اختیار انسان چگونه خواهد بود؟ دیدگاه صحیح در مورد اختیار انسان امر بین الامرین است . خدای متعال در آیه « وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‌» [6] نسبت رمی را به پیامبر اکرم (ص) در ابتدا داده است و سپس فرموده است اما بالاستقلال تو رمی نمی کنی . خدای متعال فعل رمی را به صورت کلی محو ننموده اند. اینکه نقش انسان را به صورت کلی محو نماییم کما اینکه از این ادبیات فلسفی که بیان شده بدست می آید، با اختیار انسان سازگاری ندارد . خداوند در این آیه شریفه می فرماید تیر را هم تو پرتاب کردی و هم نکردی ، پرتاب کردی اما بدون استقلال و پرتاب نکردی بالاستقلال. اما اینکه بگوییم رمی صورت نگرفته و تنها کار خداوند است سخنی نادرست است .
 یا مثلا خواندن نماز کار نفس ماست یا فعل مستقیم الهی؟ اگر خداوند فاعل قریب است «ایاک نعبد و ایاک نستعین » چه معنایی خواهد داشت؟ اینکه فرموده اند در برابر خداوند تسلیم باشید ، اگر تسلیم فعل نفس ما نباشد چگونه این امر محقق خواهد شد ؟
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] یونس ، 35
[2] رحیق مختوم ، ج 8 ، ص 425
[3] مومن ، 78
[4] المیزان ، ج 1 ، ص 80
[5] بقره ، 102
[6] انفال ،

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo