< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: علم و رابطه آن با خوارق عادات به عنوان یک باور دینی
 در جلسه قبل بیان شد بحث نسبت میان معجزات و نظام علیت در عالم، تنها به بحث معجزات انبیاء و اوصیاء الهی اختصاص ندارد بلکه کرامات بزرگان و کارهای خارق العاده مرتاضین و ساحرین نیز داخل بحث است. فرق بین خوارق عاداتی که از انبیاء و اولیاء الهی صادر می شود با آنچه از غیر آنها صادر می شود مربوط به اذن تشریعی الهی است و الا از نظر تکوین، هر دو مستند به اذن تکوینی الهی است. دین واقعیت کارهای مرتاضین و ساحران را پذیرفته اما آن را مذموم شمرده است و به جهت همین اذن تکوینی داشتن آنها، داخل در بحث علم و دین و رابطه معجزه با علم و عقل خواهد بود.
 وجه دیگر تمایز خوارق عادات
 اما آیا امتیاز دیگری غیر از اذن تکوینی و تشریعی میان خوارق عادات انبیاء و اولیاء با خوارق عادات ساحران وجود دارد ؟
 آری تمایز دیگری وجود دارد که مهم تر است و آن بالاتر بودن مرتبه معجزات انبیاء و عنایت خاص و ویژه الهی در مورد آنهاست. معجزات انبیاء به خاطر این ویژگی به گونه ای است که هیچ گاه مغلوب واقع نشده و معارضه پذیر نیست. درست است که هر کاری که از انسان صادر می شود خواه مومن باشد یا کافر به مدد و دست گیری الهی صورت می گیرد . اما این یک معیت عمومی است « وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ » [1] . انبیاء و اولیاء الهی از یک مدد ویژه و پشتوانه خاص الهی برخوردار هستند که کار آنها را معارضه ناپذیر کرده است . قرآن کریم درباره اعجاز خویش می فرماید « قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‌ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً » [2] این امر اختصاصی به قرآن ندارد و هر معجزه ای که عنایت خاص الهی را به همراه داشته باشد چنین است . این امر فارق اساسی میان خوارق عادات انبیاء و اولیاء با آنچه ساحران و مرتاضین انجام می دهد است . ساحران هر چند از مدد عام الهی برخوردارند اما عنایت خاص را به همراه ندارند . خدای متعال نفس انسان را به گونه ای خلق نموده که می تواند در ماده بدن خویش تصرف نماید . انسان با ریاضت می توان قدرت نفس را بالا برده و دایره تصرف آن را از حد بدن افزایش دهد . این امر بر اساس یک نظام علی و معلولی صورت می گیرد و هر کس چنین کند می تواند به این قدرت دست یابد . این امر اگر چه از نظر فلسفی کمال به شمار می رود زیرا خروج از قوه به فعلیت است اما از نظر اخلاقی نشانه کمالی نیست بلکه چه بسا بُعد و دوری برای فرد را به همراه داشته باشد . به بیان دیگر انجام خوارق عادات بر اساس حکمت نظری کمال است زیرا فرد در اثر ریاضت قوه های خود را به فعلیت تبدیل کرده است اما از نظر حکمت عملی کمال به شمار نمی رود .
 تا اینجا دو فرق میان خوارق عادات انبیاء و اولیاء با خوارق عادات ساحران بیان شد :
  1. در خوارق عادات انبیاء و اولیاء، علاوه بر اذن تکوینی ، اذن تشریعی نیز وجود دارد در حالی که اعمال ساحران و مرتاضین تنها از اذن تکوینی برخوردار است .
  2. خوارق عادات انبیاء به عنایت خاص الهی صورت می گیرد به همین خاطر است که قابل معارضه نیست بر خلاف خوارق عادات ساحران و کاهنان که چنین امتیازی ندارد . سِر قابل معارضه نبودن معجزات نیز در همین امر نهفته است .
 مساله علیت در خوارق عادات
 شک و خلافی در میان مومنان و موحدان نیست که آنچه از خوارق عادات رخ می دهد به اذن الهی می باشد اما سخن در این است که آیا خوارق عادات عموما و معجزات و کرامات خصوصا فعل مستقیم الهی است یا با واسطه صورت می گیرد ؟
 فرض اولی که در اینجا قابل طرح است این است که بگوییم این امور فعل مستقیم و بی واسطه الهی بوده و خارج از نظام علی و معلولی رایج است. اینکه می گوییم خارج از نظام علیت است نه به این معناست که هیچ گونه علتی در پیدایش آنها نقش ندارد بلکه مراد این است که علتی غیر از خدای متعال ندارد. این مساله در دیدگاه اشاعره وجود دارد . آنها نیز منکر اصل علیت هستند اما انکار آنها اینگونه نیست که همه امور را از باب صدفه و اتفاق بدانند بلکه می گویند افعالی که در عالم صورت می گیرد تنها یک فاعل و علت دارد و آن ذات اقدس الهی است . و آنچه ما به عنوان علت در این عالم می بینیم در حقیقت همراهی و تعاقب است. اگر حضرت موسی (ع) به عصا به سنگ می زند و آب از آن جاری می شود، اینگونه نیست که نفس و اراده حضرت در این امر تاثیری داشته باشد بلکه تنها اعداد است و اراده الهی به صورت مستقیم تاثیر می گذارد.
 در مقابل اشاعره این سوال مطرح شده که اگر همه چیز فعل مستقیم الهی است پس مساله تکلیف و اعطای بهشت و جهنم بر اساس افعال انسان بی معنا خواهد بود؟ آنان برای حل این سوال و معزل ، نظریه کسب را مطرح کرده و گفته اند: بر اساس آیات قرآن کریم خداوند فاعل و ما کاسب هستیم « لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَت‌ » [3] کسب چیست؟ آن است که مقارن با انجام فعل در انسان قدرتی ایجاد می شود اما این قدرت تاثیری در آن فعل ندارد.
 اشکال عمده نظریه کسب آن است که از این نظریه چیزی در نمی آید و فرضی مهمل خواهد بود. زیرا خاصیت قدرت تاثیر گذاری است و اگر تاثیری در آن نباشد دیگر قدرت معنا نخواهد داشت . نادرستی این سخن تا آنجا روشن است و این آش تا آن جا شور شده که فخر الدین رازی که خود از اشاعره است می گوید به تحقیق دانسته می شود که کسب اسمی بدون مسمی است « و عند هذا التحقيق فيظهر أن الكسب اسم بلا مسمى. » [4]
 در میان متکلمان اهل سنت سه نظریه مطرح شده که از مغلقات و بی معناهای عالم شمرده شده است: یکی نظریه کسب اشعری است و دیگری طفره نظام و حال ابوهاشم است. البته هر چند اینان درد دین داشته و انگیزه آنها مثبت بوده است اما عقلشان کوچک بوده و نتوانسته اند مسائل را به خوبی تحلیل نمایند. نظریه طفره نظام برای توجیه طی الارض صورت گرفته است. وی گفته است در طی الارض متحرک از نقطه ای به نقطه ای دیگر حرکت کرده بدون آنکه اجزاء حرکت را طی کند. در صورتی که حرکت بدون طی مسیر معنا ندارد . آنچه در اینجا صحیح است آن است که گفته شود در طی الارض مسیر به سرعت توسط فرد طی می شود. نظریه حال نیز از این قرار است که ابوهاشم برای توجیه علم الهی به موجودات قبل از خلقت آنها ، قائل شده میان وجود و عدم منزلی است که حال نامیده می شود. اشیاء قبل از خلقت نحوه ثبوتی در آن منزل دارند و خداوند به آنها علم دارند در نتیجه خداوند به موجودات قبل از خلقت آنها علم دارد.
 تا اینجا گفته شد اولین دیدگاهی که درباره معجزات بیان شده این است که معجزات، فعل مستقیم و بلاواسطه خداوند است. برخی از متفکران این دیدگاه را برگزیده اند . فخر رازی در این باره می گوید « فاعل جميع هذه المعجزات هو اللّه تعالى [لأنا بينا في الأصل الأول أنه لا مؤثر و لا موجد و لا مكون إلا اللّه تعالى ... فثبت بالأصل الأول أن خالق كل المعجزات هو اللّه تعالى، » [5]
 سید رشید رضا در کتاب الوحی المحمدی می گوید «المعجزات کلها من الله تعالی لا من کسب الانبیاء » [6] المراغی نیز در تفسیر خویش گفته است «المعجزات کلها من صنع الله مباشراتا » [7]
 در میان متالهان مسیحی آنچه از کتاب «عقل و اعتقاد دینی» بر می آید این است که جمع کثیری از عالمان مسیحی نیز همین دیدگاه را بر گزیده اند . در این کتاب آمده است « غالب مومنان معتقدند که بعضی وقایع ( مانند مستجاب شدن دعا یا شفا یافتن ) وجود دارد که اگر خداوند مستقیما در آنها دخالت نکرده بود، یعنی جلوی نظم همیشگی علت و معلول را نمی گرفت یا آن را تغییر نمی داد این وقایع عینا به این نحوی که رخ داده اند واقع نمی شدند . بنابراین جای تعجب نیست اگر وقایع معجزه آمیز را در زمره افعال مستقیم خداوند تلقی کنیم » [8] . نویسندگان این کتاب در جای دیگر گفته اند «از روزگار دیوید هیوم (1776-1711 م ) به این سو این تعریف از معجزه در حلقه های فلسفی رواج بسیار یافته است، معجزات افعال مستقیم خداوند هستند که ناقض قوانین طبیعی اند » [9] هیوم منکر قانون علیت است و علیت را به عنوان امر ذهنی قبول دارد . وی با اینکه اصل علیت را به خوبی فهمیده است اما با توجه به دیدگاه معرفت شناسی او وجود آن را انکار نموده است . وی معتقد بود کسانی که علیت را تعاقب و توالی پدیده ها می دانند آن را درست نفهمیده اند بلکه مبنای علیت ضرورت شیئی برای شی دیگر است و حکایت یک نوع وابستگی وجودی دارد هیوم از نظر معرفت شناسی تجربه گرا است. آنچه به ابزار تجربه مربوط می شود و از عهده آن بر می آید تنها مشاهده تعاقب پدیده هاست نه کشف رابطه ضروری میان آنها. لذا وی به خاطر چنین دیدگاهی اصل علیت را انکار نموده است. استاد مطهری در این باره می فرماید چرا ایدئولوژی ها مختلف است زیرا جهان بینی ها مختلف است. چرا جهان بینی ها مختلف است زیرا معرفت شناسی ها مختلف است .
 متکلمان عدلیه در این نیز دیدگاه دیگری را بیان کرده که بعدا مورد بررسی قرار می گیرد.
 دلایل قائلین به نقش مستقیم خداوند در معجزات
 اما دلیل اشاعره بر اینکه معجزه فعل مستقیم و بلا واسطه الهی است چیست؟ آنان چند دلیل اقامه نموده که از این قرار است :
 1- اولین دلیل آنها مساله توحید است. آنان گفته اند ما موحد هستیم و اگر بخواهیم برای غیر خدا نقشی قائل شویم اصل توحید که از جمله مهمترین اصول اعتقادی ماست آسیب می بیند .
 اشکال آنها این بوده است که فواعل غیر الهی را در عرض فاعلیت الهی دانسته اند در حالی که همه فاعل ها در طول فاعلیت الهی است. هیچ موجودی غیر از خداوند در این عالم از خود چیزی ندارد، همه آیه و نشانه او هستند. از نظر نقل نیز این سخن اشاعره مردود است زیرا در آیات فراوانی مساله فاعلیت و سببیت بشری و طبیعی را مطرح کرده است . لذا سخن اشاعره عقلا و نقلا باطل است .
 2- دلیل دومی که بر بی واسطه بودن معجزات از طرف خداوند اقامه شده، ظواهر برخی آیات است. خدای متعال درباره معجزه سرد و سلامت شدن آتش بر حضرت ابراهیم (ع) می فرماید « قُلْنا يا نارُ كُوني‌ بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‌ إِبْراهيم‌ » [10] ما به آتشی که می سوزاند گفتیم نسوزان . در این آیه، کار خارق العاده به خداوند نسبت داده شده است . درباره شکافتن دریا برای حضرت موسی (ع) می فرماید « وَ إِذْ فَرَقْنا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْناكُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ » [11] ما دریا را برای حضرت موسی (ع) و پیروان او شکافتیم . درمورد غذاهایی که برای حضرت مریم (س) از آسمان می آمد فرموده است « قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ » [12] ایشان می فرماید این غذاها فعل الله است . و یا درباره انزال من و سلوی از آسمان برای قوم موسی (ع) می فرماید « وَ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى‌ » [13] . درباره نزول قرآن کریم می فرماید « وَ إِنْ كُنْتُمْ في‌ رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‌ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ » [14] .
 اشاعره همچنین به قضیه ترس حضرت موسی (ع) در مورد اژدها شدن عصا استناد کرده اند و گفته اند اگر این معجزه کار خود آن حضرت می بود نباید نسبت به آن ترسی می داشت « وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى‌ لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُون‌ » [15]
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] حدید ، 4
[2] اسراء ، 88
[3] بقره ، 286
[4] المحصل ، فخر الدین رازی ، ص 470
[5] مطالب العالیه ،‌ج 8 ، ص 99 ، شرح مقاصد ، ج 5 ، ص 17
[6] الوحی المحمدی ،‌ ص 195
[7] تفسیر المراغی ، ج 3 ، ص 160 ،‌ذیل آیه 8 سوره آل عمران
[8] عقل و اعتقاد دینی ، ص 287
[9] همان ، ص 288
[10] انبیاء ،
[11] بقره ،
[12] آل عمران ، 37
[13] بقره ، 57
[14] بقره ، 23
[15] نمل ، 10

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo