< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: رابطه نقش آفرینی خداوند با نظام علی و معلولی طبیعت
 دیدگاه آقای بولتمان بر اساس اسطوره زدایی
 در جلسه قبل دیدگاه آقای بولتمان و چند نقد بر ایشان مطرح شد. دیدگاه وی این بود که در باب تاثیر مشیت الهی در طبیعت و تاریخ نمی توان به تاثیر عینی مشیت و اراده الهی قائل شد. البته این اعتقاد را نیز به صورت کلی نمی توان کنار گذشت بلکه باید آن را تاویل و توجیه نمود. تاویل آن این گونه است که بگوییم نقش اراده الهی، در باور و ایمان افراد و تلقی آنان از جهان است. توضیح اینکه اگر از نگاه علمی به طبیعت و تاریخ نگاه کنیم، آنچه موثر است اسباب و عللی طبیعی و بشری است و از این نگاه دیگر اراده الهی نقش ندارد اما اگر از نگاه ایمان و دین بنگریم، فرد به ایمان به تاثیر مشیت و اراده الهی معتقد است. این نگاه در زندگی روحانی او تاثیر می گذارد بر خلاف انسان بی ایمان که تنها اسباب طبیعی را کار ساز می داند.
 نقدهای وارده بر دیدگاه آقای بولتمان
 نقد اول : پارادکس در گفتار
 در اندیشه آقای بولتمان نوعی پارادکس و تناقض وجود دارد که برای انسان خردمند قابل قبول نیست. از وی سوال می کنیم کسی که برای اراده الهی در طبیعت و تاریخ، تاثیر عینی قائل نیست و تنها معتقد به تاثیر ایمانی مشیت و اراده الهی است چگونه می تواند یک حادثه را نشانه لطف یا قهر الهی بداند ؟ عقل انسان این مطلب را تناقض آلود می داند. از یک طرف حادثه ای که در عالم رخ داده هیچ رابطه ای با خداوند ندارد از طرفی دیگر همین حادثه را نشان مهر یا قهر الهی بدانیم؟ این امر ممکن نیست مگر اینکه برای اراده الهی در عالم نقش واقعی قائل باشیم و حوادث عالم را فعل الهی بدانیم. ایمانی که شما برای انسان مومن توصیه می کنید امری خیالی و وهمی خواهد بود که بر هیچ شالوده عقلی استوار نیست . آیا می پذیرید که ایمان مومنان زاییده وهم و خیال آنها باشد؟ شما در پی آن هستید که با بشر جدید هم سخن شوید در حالی که سخنی می گویید که انسان خردمند از اول آن را پس می زند. مثلا اگر طوفانی عجیبی که اکنون در آمریکا واقع می شود را تنها برخواسته از علل طبیعی بدانیم چگونه آن را قهر الهی معنا می کنیم . قهری که در دل آن مهری نهفته است و باعث بیدار شدن و تنبه به انسان هاست . تنها در صورتی می توانیم چنین تفسیر نماییم که برای مشیت الهی نقشی قائل باشیم و الا امری صرفا خیالی خواهد بود .
 نقد دوم : مغالطه در استدلال
 استدلال وی بر اینکه اراده الهی در حوادث طبیعی نقش ندارد این بود که چون عالم بر اساس نظام اسباب و مسببات به صورت جبری کار می کند، دیگر علل متافیزیکی نمی تواند در آن دخالت کند . اگر علت متافیزیکی را دخیل بدانیم باید نظمی علی عالم را منکر شویم و این خلاف داده های علمی ماست . لذا باید نقش علی خداوند را در عالم منکر شویم .
 اما این استدلال دچار مغالطه اشتراک لفظ است. اینکه شما می گویید جایی برای دخالت مشیت الهی در عالم نیست، به دنبال چگونه جایگاه و نقشی برای آن هستید؟ اگر مراد شما از تاثیر علل متافیزیکی، از جنس تاثیر علل طبیعی است سخن شما درست است و این دو قابل جمع نیستند. به تعبیر فلسفی اگر علل طبیعی و الهی را در عرض هم بدانیم، یعنی یا مشیت الهی را هم سنگ علل طبیعی،‌پایین آوریم و یا علل طبیعی را مانند اراده الهی مستقل و متعالی بدانیم ، در این صورت این دو علت قابل جمع نیستند. اما می توان فرض دیگری را مطرح نمود که مستلزم این امر باطل نباشد و آن اینکه نظام عالم را طولی بدانیم و بگوییم اسباب و علل طبیعی مسخر اراده الهی هستند . پس حوادث طبیعی هم معلول علت الهی است و هم معلول علل طبیعی . اما آیا می شود یک فعل معلول دو علت باشد؟ آری؛ مانند اینکه نوشته روی کاغذ، هم معلول دست است و هم معلول نفس . پیروان توماس اکویناس نیز به نظام طولی معتقد شدند . حاصل اینکه باید گفت در حوادث طبیعی و تاریخی هم اسباب طبیعی و بشری دخالت دارد و هم مافوق اینها اراده الهی دخالت دارد.
 نقد سوم : دو اشکال بر استدلال وی
 گفتند ما اگر بخواهیم برای مشیت الهی نقش عینی در حوادث عالم قائل شویم با تنزیه و غیر مادی تجرد الهی نمی سازد. زیرا فعلی که دارای سه ویژگی زمانی ، مکانی و متغیر است اگر به خداوند نسبت داده شود لازم می آید خداوند نیز مکانی ، زمان مند و متغیر باشد و این محال است . اما بر این استدلال دو اشکال وارد است :
 1- شما می گویید اگر اراده الهی بخواهد هم سنگ اسباب طبیعی تاثیر گذار باشد لازم می آید خدای متعال نیز مادی و متغیر باشد . در صورتی که تاثیر عینی و حسی ، اعم از این است که فاعل آن مادی باشد یا غیر مادی . تاثیر اراده الهی از گونه دوم است یعنی در عین حالی که عینی است، مادی و حسی نیست ؛ اما چگونه؟ دو تصویر می توان ارائه داد :
 الف) اولین تصویر آن نظام طولی است . اراده الهی نمی خواهد بدون واسطه تاثیر گذارد تا مادی بودن آن لازم بیاید. بلکه فرض این است که اراده الهی در اسباب طبیعی اثر کرده و آنها به اذن الله بر حوادث طبیعی اثر می گذارد. پس هم تاثیر می گذارد حقیقتا و عینا و هم با تعالی الهی منافات ندارد .
 ب) اگر فرض کنیم طراحی الهی این گونه بود که همه حوادث طبیعی بدون علل طبیعی رخ دهد، باز امر محالی نخواهد بود. مثل اینکه بارش باران بر اساس علل متافیزیکی صورت گیرد نه علل طبیعی. کما اینکه در بعضی از خوارق عادات اینگونه است که علت متافیزیکی مستقیما اثر می گذارد. مانند تاثیر دعا در شفا . منتها اینها فعلا مستثنی است . خدای متعال نظام عالم را اینگونه طراحی نموده که بر اساس اسباب طبیعی اثر کند.
 کرامت های غیر الهی
 تاثیری که انسان های مرتاض بر حوادث طبیعی می گذارند بر خواسته از اراده قوی آنهاست. زیرا وجود متافیزیکی قاهر بر طبیعت است . وجود، هر قدر از تعلقات طبیعی جدا شود به همان مقدار قوی تر می شود البته اگر سبقه الهی داشته باشد دارای کمال نیز می باشد و الا نه. زیرا اینگونه نیست که هر قدرت روحی سبقه الهی به معنای اراده تشریعی داشته باشد . بله هر قدرت روحی بر خواسته از اراده تکوینی الهی است اما این امر دلیل آن نیست که اراده تشریعی الهی نیز به آن تعلق گرفته باشد زیرا برخی از مسیر ها را خدای متعال نمی پسندد . در روایت نیز آمده است که گاه خدای متعال امری را می خواهد اما نمی پسندد. از امام سوال آیا آنچه حضرت عیسی (ع) انجام می داد و از گل مرده ، پرنده خلق می نمود به اراده الهی بود؟ فرمودند آری . سوال شد آیا گوساله سامری نیز به اراده الهی بود؟ حضرت فرمود آری. سائل تعجب کرد که چگونه دو کار متناقض یکی الهی و یکی شیطانی هر دو به اراده الهی بوده است . امام در جواب فرمودند: اراده و مشیت الهی بر این امور تعلق گرفته است اما به آنها رضایت ندارند یعنی تفکیک بین اراده تشریعی و تکوینی الهی .
 سحره زمان حضرت موسی (ع) نیز چنین بوده اند . ساحر هر کاری را انجام می دهد به اذن الهی است اما اذن تکوینی الهی . حتی وسوسه های شیطان نیز تکوینا به اذن الله است. اما تشریعا مورد رضایت الهی نیست . بنابراین انجام امور خارق العاده و کرامت ها، دلیلی بر رضایت الهی نیست ممکن است امری خارق العاده باشد اما بر اساس اهداف پلید صورت گرفته باشد. سنت الهی این گونه است که هر فردی که کاری انجام می دهد مزد می گیرد زیرا کار کردن در این عالم بدون اثر نیست .
 2- اشکال دوم بر استدلال آقای بولتمان این است که اگر از وی سوال می کنیم دیدگاه شما در باره اصل خلقت چیست؟ آیا اراده الهی در خلق عالم اثر کرده است یا نه ؟ اینجا مرز ماتریالیست و خداپرستی است. قطعا ایشان می گوید اراده الهی تاثیر دارد. اما چگونه؟ زیرا عالم طبیعت دارای سه ویژگی مکانی، زمانی و تغییر است و بر اساس دیدگاه شما اگر بخواهد مستند به اراده الهی باشد، مادی بودن خداوند لازم می آید. بنابراین هر توجیهی شما در خلق عالم نماییم ما نیز در تدبیر و ربوبیت الهی می گوییم .
 ممکن است کسی به عنوان دفاع از وی بگوید فرض دیگری وجود دارد و آن علل میانجی است. اراده الهی اثر می گذارد اما توسط علل متافیزیکی. خداوند موجوداتی مجرد خلق نموده و آنها فعل مستقیم الهی است . آن مجردات عالم طبیعت را با اذن الله خلق می نمایند.
 اما این توجیه درست نیست زیرا نقل کلام می کنیم در همان وسائط . اگر قاعده شما را در اینجا پیاده کنیم لازم می آید آن وسایط نیز مادی و دارای زمان و مکان باشند . خواجه نصیر الدین در تجرید می گوید «وجود العالم بعد عدمه ينفي الإيجاب‌» [1] یعنی خدای متعال مختار است زیرا وجود عالم بعد از عدم است و خدای متعال این عالم را با اختیار خویش خلق نموده است . سپس در ادامه می فرماید «و الواسطه غیر معقوله » اینکه کسی بگوید عالم را واسطه خلق نموده است نه خداوند ، مردود است زیرا آن واسطه نیز خود جزء عالم است؛ عالم یعنی ما سوی الله و واسطه در اینجا معنا ندارد . پس حرف شما که می گویید تاثیر مشیت الهی در حوادث طبیعی مستلزم زمان مند بودن خداوند است صحیح نیست .
 نقد دیدگاه اسطوره زدایی
 اما در مورد بحث اسطوره زدایی آقای بولتمان که امروزه نیز روشنفکران ما می گویند، آیا مطلقا مردود است یا نیازمند تفصیل است؟
 اسطوره زدایی به معنایی که در ادبیات ما مطرح است اگر به معنای تاویل باشد ، فی الجمله و با توجه به معیار خاص خود مورد قبول داریم. یعنی اولا فی الجمله آن را قبول می کنیم نه بالجمله ثانیا آن مقداری که قبول داریم با معیار خاص خود می پذیریم نه شاخصی که آقای بولتمان بیان نموده است. این مانند آن است که معتقد هستیم در قرآن کریم آیات متشابه و محکم وجود دارد و آیات متشابه نیازمند تاویل است و به ظاهر آنها نمی توان اخذ نمود.
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] کشف المراد ، ص 281

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo