< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : مباحث مقدماتی علم و دین
 بیان چند نکته مقدماتی:
  • مقام ثبوت و مقام اثبات در مساله علم و دین
 اگر مراد ما از علم و دین در مقام ثبوت و نفس الامر باشد یعنی مراد از دین ، آموزه های وحیانی که از طرف خدای متعال نازل شده است و مراد از علم قضایایی باشد که مطابق با واقع است ، در این صورت میان علم و دین هماهنگی کامل برقرار بوده و دیگر ناسازگاری نخواهد بود. زیرا یکی سخن از تکوین الهی و دیگری سخن از تشریع الهی دارد و میان نظام تکوین و تشریع الهی هماهنگی کامل برقرار است. اما این مطلب از محل بحث فلاسفه دین و متکلمان در این حوزه خارج است. محل نزاع آنها علم و دین به معنای مقام اثبات است. بر اساس این معنا، درک و فهم بشری نیز وارد میدان شده و عنصر اختیار و اراده انسان به میان می آید و در نتیجه مساله خطا مطرح خواهد شد .
  • کاربرد عام و خاص علم
 در باب علم به لحاظ مقام اثبات دو کاربرد وجود دارد :
 الف) کاربرد عام که هرگونه شناختی را شامل می شود خواه آن شناخت از راه نقل حاصل شده باشد یا از راه مکاشفه و شهود و یا از راه عقل حاصل شده باشد یا از راه حس و مشاهده . آنچه در بحث علم و دین مورد نظر است این کاربرد از علم نمی باشد . متعارف کتبی نیز که در این زمینه نگارش یافته است ، این حوزه از علم نیست.
 ب) کاربرد خاص. مقصود از آن علومی است که از راه حس و تجربه بدست آمده باشد . این علم را علم تجربی می گویند .
 علم تجربی نیز خود بر دو گونه است : علم تجربی طبیعی و علم تجربی انسانی . زیرا متعلق تجربه گاه ماده ، حالات و خواص آن است و گاه متعلق آن انسان است. علوم انسانی از نظر پیدایش متاخر از علوم طبیعی می باشد و معمولا به قرون 19 باز می گردد . در مباحثی که پیرامون رابطه علم و دین در میان فلاسفه دین مطرح است، علم به معنای علوم طبیعی مد نظر است .
 آقای ایان باربور در کتاب علم و دین می گوید : «مراد از علم در این اثر ، علوم طبیعی است و جز در اظهار نظر های گذرا ، بحثی از علوم اجتماعی به میان نیامده است » [1]
 در فرهنگ آکسفورد وقتی واژه ساینس یعنی علم تعریف شده است به دو جنبه طبیعی و اجتماعی آن نظر داشته است . این کتاب در تعریف علم گفته است : « ساینس یعنی مطالعه درباره ساختار و رفتار پدیده های فیزیکی و طبیعی و جامعه به ویژه از منظر مشاهده و تجربه »
 بر اساس این تعریف کلمه ساینس هر بر مطالعه درباره علوم طبیعی اطلاق می شود و هم بر علوم اجتماعی . لذا به لحاظ تعبیر ، علوم اجتماعی مانند علم جامعه شناسی هم شامل عنوان ساینس است .
  • توجه به علوم طبیعی از دو منظر
 علوم طبیعی از دو منظر ممکن است مورد بررسی قرار گیرد:
 الف) طرح نظریه های علمی در حوزه طبیعت فارغ از کارکردهای آن . این گونه شناخت علوم را اصطلاحا علوم محض گویند مانند فیزیک و شیمی محض .
 ب) گاه یک دانش و گزاره های آن از منظر کارکردهای آن در زندگی انسان مورد نظر قرار می گیرد مانند علم مهندسی .
 آنچه در مباحث و علم و دین مورد نظر است منظر و نگاه اول است . آقای ایان بار بور در این باره می گوید « ما علم به عنوان یک نوع دانش در تماس و تاثیری که بر اندیشه انسانی دارد در نظر می آوریم و نه به عنوان تکنولوژی با تاثیری که بر جامعه انسانی دارد » [2] بنابراین علم و دین دارای جنبه نظری و عملی است و در اینجا به جنبه نظری آن نظر دارد .
  • ادیان توحیدی مقصود از دین در بحث علم و دین
 کلمه دین دارای کاربردهای مختلفی است . آنچه مقصود محققین این علم از دین است، دین توحیدی و وحیانی است . یعنی دینی که اولا به خالق جهان عقیده دارد بر خلاف برخی از شاخه های مذهب بودا که به خداوند اعتقادی ندارد . ثانیا به آموزه های وحیانی معتقد است. اینجاست که بحث نسبت میان علم و دین و رابطه آنها مطرح می شود . جهان دارای آفریدگاری است و دستوراتی که او برای بشر فرستاده است ممکن است با علوم بشری در تعارض و تزاحم باشد . مانند اینکه در دین مساله معجزه و خوارق عادات مطرح است اما آیا علم نیز این گونه امور را می پذیرد؟ و یا دین به شرافت و کرامت انسان معتقد است اما آیا علم جدید در انسان شناسی با این دیدگاه سازگار است ؟
 سه دین را معمولا در این مبحث وارد می دانند که عبارتند باشد از ادیان توحیدی ، یعنی اسلام ، مسیحیت و یهودیت . البته این تقسیم تسامحی است زیرا ادیانی مانند مسیحیت به تثلیث معتقد هستند که با توحید ناسازگار است .
 موضع ما در اینجا عمدتا دین اسلام است اما موضوع آقای ایان باربور دین مسیحیت است . در اینجا می توان به بحث تطبیقی پرداخت تا قوت و ضعف ها به خوبی روشن شود . یکی از ویژگی های استاد مطهری که ایشان را ممتاز نموده بود و باعث جذابیت کلام و نوشته های او شده است، همین بحث تطبیقی بوده است .
  • شیوه های بحث در مساله علم و دین
 برای بررسی نسبت میان علم و دین به چهار شیوه می توان بحث نمود :
 یکی از این شیوه ها ،‌ رویکرد و رهیافت تاریخی است . یعنی به بررسی مساله علم و دین در طول اعصار مختلف و نظریات و چالش هایی که در این زمینه اتفاق افتاده است بپردازیم . بدنبال این مساله باشیم که علل این تعامل ها و تعارض ها چیست ؟ نقش عالمان در این زمینه چه بوده است ؟
 کتاب علم و دین ایان باربور در بخش اول خود به این مطلب پرداخته که شیوه خوبی است . سرگذشت مساله را مطرح نمودن باعث بالا رفتن بصیرت و آگاهی نسبت به مساله و در نتیجه فهم و شناخت بهتر آن مساله است . یکی از شیوه های استاد مطهری نیز همین امر بوده است . وی قبل از ورود به بحث ابتدا پیشیه بحث و سیر تاریخی آن را مطرح می نماید و سپس بحث را آغاز می کند.
 بررسی بخش اول کتاب ایان باربور
 وی بخش اول کتاب را که دین و تاریخ علم نام دارد در چهار فصل تدوین نموده است :
  • فیزیک و متافیزیک در قرن هفدهم
 در دوران قرون وسطی فیزیکی که پذیرفته شده بود ، فیزیک ارسطویی بود . عالمان کلیسا آموزه های این علم را به اشتباه جزء دین نموده و مقدس و خطا ناپذیر می شمردند . لذا با آمدن نظریات جدید در این حوزه با چالش های مختلفی مواجه شدند . در این قرن افرادی چون گالیله و نیوتن قرار دارند که نظریات تاثیر گذاری را در علم مطرح نموده اند.
 فیزیک ارسطو معتقد است حرکت اجسام و افتادن آنها از بالا به پایین به خاطر ثقل خود اشیاء و تمایلی است که در بازگشت به جایگاه اصلی خود دارند. ارسطو معتقد بود باید همیشه در کنار محرک بیرونی محرکی وجود داشته باشد . اما در فیزیک جدید این آموزه ها رد شده و گفته اند برای استمرار حرکت، نیازی به محرک نیست بلکه جسمی که به حرکت افتاده است تا بی نهایت به حرکت خود ادامه می دهد مگر اینکه مانعی بر سر راه او وجود داشته باشد .
 دو نکته :
 الف) برخی از عالمان بنام دوران قرون وسطی مانند توماس اکویناس در میان عالمان جدید نیز جایگاهی داشته و سخنشان مطرح است. این در حالی است که برخی از روشنفکران داخلی که غربی می اندیشند می گویند باید بسیاری از افراد را چون گذشته و قدیمی شده اند کنار گذاشت. در حالی که خود غربی ها چنین نکردند و توماس اکویناس را با اینکه مربوط به دوران قرون وسطی است و این دوران چهره بدی در میان مردم دارد با این حال وی را رها نکردند . آنان با نگاهی نو به این شخصیت وی را احیا نموده و تفکر نو تومایی را مطرح نموده اند . علاوه بر این که سخنانی که از اکویناس مورد توجه قرار گرفته است به خاطر تاثیری بوده که وی از ابن سینا گرفته است . پس چرا ما باید افرادی مانند خواجه نصیر الدین طوسی و ابن سینا را به جهت قدیمی بودن کنار بگزاریم ؟
  ب) نکته دیگر مورد توجه در اینجا، اشتباه مهمی است که کلیسا مرتکب شده است. آنان نظریات علمی را جزء دین دانسته و با مخالفان برخورد می کردند . عالمان اسلامی نباید مرتکب چنین اشتباه جبران ناپذیری شوند و به عنوان نمونه فلسفه ابن سینا، را همان سخن دین بدانند . بله سخنان ابن سینا فی الجمله بر خواسته از دین و مطابق با آن است نه بالجمله .
  • خداوند و طبیعت در قرن هجدهم
 علت نام گذاری این فصل آن است که برخی از فلاسفه غربی نقش خداوند در جهان را کاهش داده و در عرض سایر علل دانسته بودند . آنان معتقد بودند خداوند همچون ساعت سازی است که عالم را خلق کرده و کوک نموده است و به حال خود رها کرده است و این ساعت به حرکت ماشین وار خود ادامه می دهد . این در حالی است که اهل دین معتقد هستند خداوند نقشی همواره و پویا در عالم دارد .
 نیوتن و گالیله که هر دو فردی متدین و دین دار بودند برای اینکه بتوانند در کنار نظریات علمی خویش جایی برای خداوند تصویر کنند گفتند در حرکات سیارات نوساناتی وجود دارد که باعث می شود سیارات از مدار خود خارج شوند . نیرویی که جلوی این اشکالات را گرفته و آنان را حفظ می کند خداوند است . اینان نقش خداوند را در عرض سایر علل می دانند . اینان اصطلاحا [نعوذ بالله ]می گویند خدای رخنه پوش . یعنی خداوند عالم را به گونه ای ساخته که به صورت خودکار عمل می کند منتهی گهگاهی رخنه هایی در آن ایجاد می شود و خداوند آنها را می پوشاند .کمی جلوتر که می رویم لاپلاس می گوید این نوسانات را می توان با قوانین حرکت توجیه نمود وی کتابی نوشت و نام آن را «گردش آسمان ها »گذاشت و در آن هیچ سخنی از خداوند به میان نیاورد . وقتی ناپلئون از وی پرسید چرا در کتاب خویش نامی از خدا نبردی ، گفت نیازی به خداوند نبود.
 ایان باربور در اینجا سخن زیبایی دارد. وی می گوید لازم نیست نقش خداوند را در عرض سایر علل بدانیم تا با کشف علل ، جایگاه خداوند در عالم تنگ تر شود . بلکه نقش خداوند در طول سایر علل است و کارهایی که در عالم صورت می گیرد همه تجلی قدرت خدای متعال است .
  • زیست شناسی و الهیات در قرن نوزدهم
 در این دوران نظریه معروف داروین مطرح شده است . این نظریه در عالم غرب غوغا نمود و کم کم به جهان اسلام نیز راه یافت . قبل از انقلاب اسلامی نیز در ایران مباحث فراوانی در این زمینه صورت گرفت. ایشان در کتاب علم و دین به زیبایی به این بحث پرداخته اند .
  • علم و دین در قرن بیستم
 در این قرن دو پدیده رخ داده که در عالم علم تحولاتی ایجاد نموده است یکی نظریه نسبیت انیشتین در مقابل نظریه جاذبه نیوتن است و نظریه کوانتوم می باشد . بر اساس فیزیک کوانتوم نور دارای حقیقتی موجی است. و دیگری نظریه عدم تعین اتم هاست . بر اساس این نظریه حرکت الکترونها تحت محاسبه در نمی آید و نظام علم و معلولی در میان آنها جاری نیست . از نظر معرفت شناسی نیز در این عصر تفکر پوزیتویسم منطقی و فلسفه تحلیل زبانی مطرح شده است که با برخی از آموزه های دینی در تعارض است .
 آنچه برای ما در این مباحث حائز اهمیت است این است که در همه این حوزه ها دیدگاه اسلام را مورد بررسی و کنکاش قرار دهیم .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] علم و دین ، ص 9
[2] علم و دین ، ص 9

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo