< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : بررسی دیدگاه افراطی درباره نقش عقل در کشف احکام شرعی
 مبانی و ادله این نظریه
 موضوع بحث، بررسی ادله و مبانی نظریه ای است که مقاصد شریعت را محور در اجتهاد قرار داده و قالب ها و اشکال احکام اجتماعی را تاریخی و مقطعی می داند. این دیدگاه معتقد است فرم ها و قالب ها را نمی توان ابدی و فراتاریخی دانست بلکه متناسب با عرف زمانه تغییر می کند. مبانی و ادله ای که برای تبیین این نظریه بیان شده از این قرار است :
 1- احکام دینی به دو قسم ذاتیات و عرضیات تقسیم می شود . ذاتیات دین ثابت و عرضیات آن تغییر پذیر است . احکام اجتماعی اسلام نیز جزء عرضیات و در نتیجه تغییر پذیر است . این مبنا مورد نقل و نقد قرار گرفت .
 2- مبنای دیگر این نظریه بحث امضایی بودن احکام اجتماعی اسلام است . این امضایی بودن به معنای تایید عرف آن عصر است و چون آن عرف کامل ترین عرف ها نمی باشد نمی توان برای اعصار دیگر مورد قبول قرار گیرد . این مبنا نیز مورد نقد و بررسی قرار گرفت .
 مواجهه مصلحان اجتماعی با چهار محدودیت
 3- سومین مبنایی که برای این نظریه طرح شده این است که گفته اند در حوزه احکام احتماعی، هر گاه مصلحی بخواهد به اصلاح وضع موجود جامعه خود بپردازد خواه پیامبر باشد و خواه غیر پیامبر، با محدودیت هایی مواجه است که گریزی از آنها ندارد . این محدودیت ها باعث می شود او نتواند شکلی را ارائه دهد که در همه جوامع بشری قابل اجرا باشد و چنین چیزی ممکن نیست . لذا نگاه فرا تاریخی به احکام اجتماعی اسلام نگاهی ناصواب است . در هر دوره و جامعه ای چهار محدودیت وجود دارد :
  1. قابلیت های افراد و جامعه محدود است .
  2. فعلیت ها و واقعیت های هر جامعه ای محدودیت دارد .
  3. ضرورت هایی که برای جامعه در نظر گرفته می شود محدود است .
  4. محدودیت امکانات .
 بنابراین اساسا ایجاد قوانینی فرا تاریخی ممکن نیست و هر چند مصلح اجتماعی بخواهد اما کششی در این زمنیه وجود ندارد . پیامبر اکرم (ص) نیز در برهه ای از تاریخ ظهور کردند و مسائل اجتماعی ، اخلاقی ، عبادی و اعتقادی را وضع نمودند. در مسائل عبادی ، اخلاقی و اعتقادی سخنی نیست اما در برنامه ریزی برای جامعه و سامان دادن به روابط اجتماعی، ایشان نیز با این چهار محدودیت مواجه است . این محدودیت ها منجر به وضع قوانین و برنامه های اجتماعی در قالب های خاص بوده است . پس اینها نمی تواند ثابت باشد . آنچه می تواند فرا تاریخی باشد آرمان ها و مقاصد است . مانند اینکه مقصد این است که جامعه بشری عدالت محور باشد . این مساله می تواند امری فرا تاریخی باشد و یا هدف اجرای امنیت رد جامعه است . امنیت نیز از مقاصد کلان است و می تواند فرا تاریخی باشد اما فرم امنیت نمی تواند فراتاریخی باشد . اینکه در جامعه مهر و محبت حاکم باشد و روابطی مانند گذشت و ایثار حاکم باشد، آرمانی فراتاریخی است اما شکل و شیوه ای که برای نیل به این مقاصد وضع می شود ثابت نیست . در این امور باید واقع بین بود . آرمانی فکر کردن در مقاصد خوب است اما در برنامه ریزی باید واقع بین بود.
 بر این اساس گفته اند روش فقها در اجتهاد در مسائل اجتماعی که قبل از هر چیز به سراغ آیات و روایات می روند، اشتباه است . این روش فرا تاریخی نگاه کردن به چیزهایی است که تاریخی است . باید آرمان ها را دید و ساختار ها و شکل ها را در هم شکست و قالب هایی نو بنا نمود . این قالب ها را نیز باید از عرف گرفت . تنها در این صورت است که اجتهاد پویا شکل گرفته است
 در دیدگاه در کتاب ایمان و آزادی ، نوشته محمد مجتهد شبستری ( متولد 1315ش) مطرح شده است . آنچه در پی می آید عباراتی از آن است . (کتاب ایمان و آزادی ، انتشارات طرح نو ، تهران ، چاپ چهارم ، 1382)
 عبارت کتاب ایمان و آزادی
 « مباحث گذشته این پرسش را نیز مطرح می کند که برای سازگار کردن بافت اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی جامعه مومنان با اصول و شکوفایی تجربه ایمانی آنان در هر عصر یعنی فراهم آوردن آزادی بیرونی به منظور رسیدن به آزادی درونی [ می خواهیم بافت فرهنگی و سیاسی بیرونی چامعه را با آزادی درونی که گوهر آن همان تجربه دینی است هماهنگ کنیم ] تا چه اندازه دست مومنان باز است؟ سنت و قاعده و قانون های دینی را تا چه حد می توان برای این مقصود تغییر داد؟ پاسخ این سوال را در تحلیل زیر می یابیم که در آن ضرورت حفظ ارتباط تجربه توحیدی زنده و پویا با قوانین و قواعد شریعت را توضیح داده اند . دانش و تجربه سلوک معنوی، دانش و تجربه توحید است . توحید به معنای سلوک معنوی برای غلبه بر رنج چهار حجاب اصلی در جهان بودن، حجاب تاریخ ، حجاب تن ، حجاب زمان و حجاب جامعه و حجاب های دیگری که بنابر تجربه های عارفان موجود است . کتاب و سنت مجموعه وحیانی نشان دهنده، بیان کننده و تامین کننده فرایند و اهداف سلوک توحیدی انسان است . این مجموعه به پرسش هایی پاسخ می دهد که به این سلوک مربوط است . کتاب و سنت تنها در ارتباط با مرکز معنای این مجموعه، یعنی نشان دادن ، بیان کردن و تحریک فرایند سلوک توحیدی انسان معنا پیدا می کند . این روایات و آیات را چنین پیش فهمی و علاقه و انتظاری و متناسب با آن باید تغییر کرد.
 1- بررسی تاریخی به وضوح نشان می دهد که پیش از بعثت حضرت ختمی مرتبت (ص) در حجاز روابط خانواده و اجتماعی در چهار چوب های معینی مشخص شده بود . شکل ابتدایی و ساده ای نیز از حکومت و قضاوت و مجازات و مانند آن وجود داشت. این چهار چوب ها و شکل ها که بستر زندگی اجتماعی مردم حجاز بود از مبانی و منابع متعدد و متفاوت فراهم آمده بود. و پس از ظهور اسلام نیز قسمت عمده آنها باقی ماند [ این همان بحث امضائیات است و بیان شد که این سخنان ادعایی بیش نیست و اولا برخی از احکام چنین است ثانیا در میان آنها نیز اسلام تغییرات زیادی ایجاد نموده است ]
 2- مداخلات کتاب و سنت در روابط خانواده، اجتماع ، حکومت ، قضاوت و مانند آنها که در حجاز بوده است از این خواستگاه نبود که برای آن مردم در این زمینه ها قانون وضع کند زیرا این قوانین گر چه به صورت غیر موضوع، موجود بود و مردم با آن زندگی می کردند، آن مداخلات از این خواستگاه بود که آنچه بر خلاف کرامت انسانی و عدالت محسوب می شد و مانع هایی بر سر راه سلوک توحیدی بود بر طرف می کرد [ یعنی در مقام وضع قانون نبود بلکه می خواست موانع را بر دارد ] منطق کتاب و سنت این بود که سلوک معنوی با هر گونه عمل و اخلاق و هر گونه ساختار و نظام اجتماعی نمی سازد [ این سخن درستی است و همه سخن ما نیز اکنون همین است. رفتارهای بشر اگر بخواهد در مسیر توحید باشد با هر اخلاق و رفتاری نمی سازد ] قوانین ، عادات و نهادهای موجود در یک جامعه معین می تواند سلوک معنوی افراد آن جامعه را تسهیل یا دشوار کند . بی تردید در مواردی نیز کتاب و سنت پاره ای از خلا های قانونی را از همین خواستگاه پر می کرد [تا آنجا که قوانین بود اصلاح می کرد و هر جا نبود قانون جعل می کرد ]
 نقد و بررسی
 قسمتی از این کلام درست است اما اینگونه نیست کتاب و سنت در مقام جعل قانون تنها در مواردی جعل قانون می نموده که خلا بوده است بلکه قوانین ابداعی فراوانی وجود دارد . همین برنامه در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز صورت گرفت . برخی از این قوانین ابتکاری است مانند اصل ولایت فقیه و آنجایی نیز که ابتکاری نیست اصلاحات متناسب با اهداف صورت گرفته است . ملاک در وضع قوانین و اصلاح آنها نیز عرف جامعه نبوده است بلکه ملاک و معیار اراده و خواست الهی است .
 قسمت اصلی نظریه ایشان در این بخش سوم است وی می گوید :
 3- « این اصلاحات و تعدیلات مانند هر تغییر اجتماعی دیگر در چهار محدودیت قرار داشت : 1- واقعیات که به صورت داده ها موجود بوده است 2- قابلیت ها که می توانسته به داده ها تبدیل شود . 3- ضرورت ها که این تبدیل شدن ها را محدود می سازد [ به عنوان مثال ، در زمان پیامبر اسلام (ص) جنگ که صورت می گرفت ، اسیران را به عنوان برده می گرفتند . حضرت نیز با این واقعیت رو به رو بود و نمی توانست چشم بر آن ببندد لذا احکامی برای آنها وضع شده است ] 4- امکانات [ مردم آن عصر از نظر اقتصادی و نیروی علمی و انسانی مگر چقدر امکانات داشتند؟ ]
  مطابق این اصل مداخلات کتاب و سنت با محدودیت هایی مواجه بوده است . پیامبر اسلام (ص) در حوزه این مداخلات چونان یک مصلح معنوی که هدف اصلاحی دارد ولی عمل اصلاحی او با چهار تنگنا محدود بوده است . غیر از این نه قابل تصور بود و نه قابل قبول [ پیامبر اکرم (ص) می خواهد جامعه حجاز را عوض کند اما چگونه الگویی که ارائه می دهد می تواند برای جامعه اروپای امروز نیز مثلا راهگشا باشد ] . معنای امضای احکام قبلی از سوی شارع نیز همین است.
 از مقدمات فوق چنین می توان نتیجه گرفت که آنچه درباره روابط خانوادگی، حکومت ، قضاوت ، مجازات و مانند اینها به صورت امضائات بی تصرف یا امضائات همراه با اصلاح و تعدیل در کتاب و سنت وجود دارد، ابداعات کتاب و سنت به منظور قوانین جاودانه و ثابت نیست . [ نتیجه این سخن این می شود که امروز اگر بخواهیم نظام حکومتی ولای داشته باشیم صحیح نیست زیرا متناسب با آن دوران بوده است نه دوران امروز ] در این امضائیات آنچه جاودانه است اصول ارزشی است که اهداف اصلاحات و تعدیلات کتاب و سنت می باشد و مداخلات از آن الهام گرفته است .
 این دیدگاه را اجتهاد مقاصد محور گویند و نقد و بررسی آن در جلسه بعد صورت می گیرد . ان شاء الله
 
 
 
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo