< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

90/12/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : بررسی قاعده تنقیح مناط
 استفاده از این روش توسط معصومین (علیهم السلام)
 در جلسه قبل بیان شد در مراجعه به روایات می بینیم ائمه طاهرین(علیهم السلام) که خود از مقام عصمت برخوردار بوده اند، در مواردی که حکم شرعی را بیان کرده اند، مطلبی را در تعلیل آن فرموده اند که ناظر به جهات عقلانی است . مثلا وجه آن را پرهیز از ظلم بیان فرموده اند . در جلسه قبل یک از این موارد بیان شده در اینجا به موارد دیگری در این زمینه اشاره می شود :
 1- در کتاب وسایل الشیعه این روایت نقل شده است که فرمودند «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُحَرِّمِ الْخَمْرَ لِاسْمِهَا- وَ لَكِنْ حَرَّمَهَا لِعَاقِبَتِهَا- فَمَا كَانَ عَاقِبَتُهُ عَاقِبَةَ الْخَمْرِ فَهُوَ خَمْرٌ» [1] این روایت ناظر به ملاک است و هر جا ملاک وجود داشته باشد ، حکم را نیز به همراه دارد . بنابراین اگر فقیه بتواند در موردی به صورت یقینی به کشف ملاک دست یابد می تواند بر اساس آن ملاک حکم را تعمیم دهد .
 2- در مورد تیمم قرآن کریم می فرماید «وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى‌ أَوْ عَلى‌ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّبا» [2] ظاهر آیه دلالت بر این مطلب دارد که تیمم آن گاه مجاز است که فرد فاقد الماء باشد . بنابراین از ظاهر آیه استفاده می شود اگر فردی در صحرا به چاهی برخورد نماید و سطلی هم در اختیار دارد که می تواند آب را از آن بکشد، او نمی تواند تیمم نماید . حال سوال می شود اگر فرد این ظرف را اختیار ندارد اما می تواند برای غسلی که بر گردن اوست، وارد چاه شده و غسل نماید، آیا چنین کاری بر او لازم است یا نه می تواند تیمم نماید؟ ظاهر آیه می رساند چنین فردی فاقد الماء محسوب نمی شود و لذا نمی تواند تیمم نماید. اما وقتی مساله مورد دقت عقلی قرار می گیرد و مصالح در نظر گرفته می شود، حکم دیگری لازم می آید . همان گونه که امام (ع) به این امر استناد کرده اند . حضرت می فرمایند «إِذَا أَتَيْتَ الْبِئْرَ وَ أَنْتَ جُنُبٌ فَلَمْ تَجِدْ دَلْواً- وَ لَا شَيْئاً تَغْرِفُ بِهِ فَتَيَمَّمْ بِالصَّعِيدِ- فَإِنَّ رَبَّ الْمَاءِ رَبُّ الصَّعِيدِ- وَ لَا تَقَعْ فِي الْبِئْرِ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَى الْقَوْمِ مَاءَهُمْ [3] چون این چاه برای استفاده رهگذران است و غسل این فرد در آن باعث آلوده شدن آب می شود لذا نباید چنین کاری کرده و تیمم نماید. فساد آب چاه هم دو گونه است: یا چون غسل نمودن فرد در آب باعث آلودگی آن شده و بیماری زا می باشد و یا آب ظاهرا آلوده نمی شود اما چون از نظر طبعی رغبت مردم نسبت به آن از بین می رود لذا فاسد می شود .
 امام (ع) در اینجا دو مطلب را به راوی می گویند: اول اینکه خدای متعال تیمم را نیز مانند غسل تشریع نموده است و فرد نباید جمود داشته باشد که حتما با آب غسل نماید او باید تسلیم فرامان الهی باشد. ثانیا عمل او باعث فساد و در نتیجه زیان رساندن به مردم است . عملی که موجب خسارت به مردم است از نظر شارع ، مورد رضایت نیست .
 سخن ما در اینجا این است که اگر کسی از طریق عقل بخواهد به کشف ملاکات احکام بپردازد این باب با رعایت ضوابطی مفتوح است اما اینکه چه مقدار می توان به ملاکات یقینی دست یافت، بحث دیگری است .
 حاصل سخن این شد که عقل در هر دو مقام نقش آفرین است چه آنجایی که با غمض عین از آیات و روایات به صورت مستقل و با توجه به اغراض شارع به کشف ملاکات می پردازد و چه جایی که در آیات و روایات غور نموده و با توجه به اغراض شارع و ملاحظات یقینی به کشف ملاک می پردازد .
 روش تفسیری علامه بر گرفته از آموزه های اهل بیت (ع)
 این مطلب مانند کلام مرحوم علامه در مورد روش تفسیر قرآن به قرآن است . ایشان در مقدمه تفسیر المیزان می فرماید روشی را که در تفسیر بکار گرفته است و از آیات قرآنی برای فهم آیات دیگر استفاده می کند ابداع ایشان نیست بلکه روشی است که در روایات ائمه طاهرین(علیهم السلام ) مطرح می باشد . لذا الگوی این روش تفسیری از خود اهل بیت (علیهم السلام) است و روشی مجاز است . از طریق این روش می توان فی الجمله به فهم برخی از معارف قرآن کریم دست یافت. آنچه ایشان می گویند با آنچه افرادی که معتقد به «حسبنا کتاب الله » بودند کاملا متفاوت است. برخی بر مرحوم علامه خرده گرفته اند که علامه شعار حسبنا کتاب الله را مطرح کرده است در حالی که این سخن نادرست است . ایشان می فرمایند فهم قرآن دائر مدار همه و هیچ نیست . یعنی تفکر اخباریون صحیح نیست که می گفتند ما هیچ فهمی نسبت به قرآن نداریم و تنها باید به روایات رجوع نمود. همچنین این تفکر نیز که برای فهم قرآن نیازی به اهل بیت (علیهم السلام) نیست و خود قرآن کافی است، نادرست است. هر دو دیدگاه را نظر مرحوم علامه مردود است. روشی که ایشان می فرماید این است که از طریق آیات قرآن و عقل خویش می توانیم فی الجمله برخی از معارف قرآن در درک کنیم اما برای فهم کامل و تفصیلی معارف قرآن باید به سراغ اهل بیت (علیهم السلام) رفت زیرا آنها عدل قرآن و مفسر واقعی آن هستند.
 تفاوت این بحث در فقه شیعه با فقه اهل سنت
 در السنه فقه شیعه به صورت مطلق ، قاعده ای بنام قیاس، استحسان و مصالح مرسله وجود ندارد. آنچه در اینجا مطرح است مساله القاء خصوصیت و تنقیح مناط است که با این امور کاملا متفاوت است. بطور خلاصه چند فرق اساسی میان آنچه در فقه شیعه مطرح است با اهل سنت وجود دارد :
 1- فرق روشن اینجا این است که فقیه شیعه در مساله القاء خصوصیت و تنقیح مناط به ظنش اکتفا نمی کند بلکه به دنبال یقین و اطمینان است در حالی که فقیه اهل سنت ، ظن را معتبر و حجت می داند .
 2- مدعای فقیه شیعی این است مساله القاء خصوصیت به گونه ای است که اگر عرف نسبت به آن تنبه داده شود، همین مطلب را می فهمد. سخن در فهم شخصی نیست بنابراین این صورت داخل در ظهورات است و در نتیجه از ادله منع قیاس و مانند آن خارج می باشد .
 3- صاحب جواهر یکی از پشتوانه هایی که در تنقیح مناط مطرح است را شهرت و اتفاق در فتوا می داند . ایشان می گوید ما به کمک شهرت و اتفاق است که می توانیم تنقیح مناط نماییم .
 عقل در کشف ملاکات و مناطات احکام گاه به علم و یقین می رسد که در این صورت معتبر می باشد زیرا حجیت یقین، ذاتی است و یا به یقین اطمینان آور می رسد که آن نیز از دیدگاه قرآن معتبر است . آیاتی مانند «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ » [4] و «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ » [5] از این دسته آیات استفاده می شود که علم اطمینان آور نیز حجت است زیرا مخاطب این آیات عقلا است و عقلا با احتمالات ضعیف معامله عدم احتمال می کنند .
 بنابر آنچه گفته شد روشن شد که سه امر در مساله تنقیح مناط است :
  1. گاه فقیه با شم فقاهتی و کشف ذوق روایات، ملاک حکم را کشف می کند. کسی می تواند به این امر دست یابد که سالیان سال کار عمیق فقاهتی نموده است نه هر فرد مبتدی که در وادی مسائل دینی قرار گرفته است .
  2. وجه دیگر تنقیح مناط این است که مطلب به گونه ای است که اگر تبیین شود معلوم می شود که فهم عرفی چنین است .
  3. در مورد آن ملاک شهرت و اتفاق فقها وجود دارد . این شهوت و فتوا تکیه گاه تنیقح مناط قرار می گیرد .
 سخن مرحوم نائینی
 مرحوم میرزای نائینی می فرماید « با اينكه- بحمداللّٰه تعالى و حسن تأييده- از مثل يك كلمه مباركه: لا تنقض اليقين بالشك آن همه قواعد لطيفه استخراج نموديم، از مقتضيات مبانى و اصول مذهب و مايه امتيازمان از ساير فرق چنين غافل و ابتلا به اسارت و رقّيت طواغيت امت را تا زمان فرج امام- عجل اللّٰه تعالى أيّامه- به كلى بى‌علاج پنداشته، اصلًا در اين وادى داخل نشديم و ديگران در پى بردن به مقتضيات آن مبانى و از تخليص رقابشان اين اسارت منحوص گوى سبقت ربودند » [6]
  ایشان می فرماید در مورد عبارت « لاتنقض الیقین بالشک» کار بسیاری صورت گرفته است اما برخی می گویند در مورد مسائل حکومتی کاری از ما بر نمی آید و وقتی حضرت ظهور کرد، او کارها را درست می کند. در حالی که مبانی مذهب شیعه چنین چیزی را نمی گوید که بگذار امام زمان (عج ) می آید و آن را درست می کند . باید اقدام نمود و حکومت تاسیس نمود و قواعد آن را استخراج نمود . چگونه است که گاه دیگران متوجه مبانی مذهب ما شده اند و دنبال آن رفته اند و به نتیجه رسیده اند اما ما خود غافل مانده ایم .
 
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] وسایل ، ج 25 ، ص 342
[2] نساء ، 43
[3] وسایل ، ج 3، ص 344
[4] اسراء، 36
[5] نحل ، 78
[6] تنبيه الأمة و تنزيه الملة، ص: 91

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo