< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

90/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : ملازمه میان حکم عقل و حکم شرع لفظی
 حاصل بحث های گذشته این شد که مرحوم شیخ انصاری برای اثبات ملازمه میان حکم عقل و شرع در ابتدا کاربردهای حکم شرعی را بیان کردند و فرمودند: حکم شرعی گاه بر رضا و عدم رضایت شارع اطلاق می شود . مرحوم لاهیجی هم اصطلاحی که به کار بردند این بود که اینها خطاب شرعی است اما خطاب معنوی نه لفظی . اطلاق دیگر حکم شرعی آنجاست که خطاب لفظی داشته باشیم . این خطاب دو گونه است اگر به مکلف رسیده است در این صورت آن را حکم تنجیزی و اگر نرسیده آن را حکم شأنی گویند .
 ملازمه میان حکم عقلی و حکم شرعی به معنای رضایت و کراهت الهی
 وقتی سخن از ملازمه میان حکم عقل و شرع است یکی از این اطلاقات مد نظر است. در مورد اطلاق اول گفته شد آنچه عقل به حسن و قبح آن قطع و یقین دارد ، فاعلش را مستحق مدح و جزای خیر و یا ذم می داند. این درک عقلی ناظر به کل عاقل حکیم است و در نتیجه شارع مقدس که خالق العقل است را در بر می گیرد. بنابراین در همین درک عقلی، شارع هم به طریق اولی هست. عقل درک می کند که فاعل حسن و قبح از طرف شارع که خالق العقلا است مستحق مدح و ذم یعنی همان ثواب و عقاب است .
 « إن أراد منع الملازمة بين حكم العقل و حكم الشرع اللفظي بأحد الوجهين فمسلّم و لكنه كما عرفت غير مجد فيما يراه و إن أراد منع الملازمة بين حكم العقل و حكم الشرع بمعنى طلبه و إرادته فهو محجوج بقطع العقل الخالي عن شوائب الوهم بخلافه فإن العقل إذا أدرك حسن الشي‌ء على وجه يستحق فاعله الثواب و جزاء الخير فقد أدرك من كل عاقل حكيم شاعر فكيف بمن هو خالقهم و كذلك إذا أدرك قبح الشي‌ء كذلك و لعمري إن الملازمة بين حكم العقل و حكم الشرع بهذا المعنى مما لا يقبل الإنكار فكأنها نار في منار » [1]
 مرحوم شیخ انصاری در عبارتی فرمودند برای اثبات ملازمه میان حکم عقل و شرع نیازمند ضمیمه هستیم و مستقیما نمی توان از حکم عقل ، حکم شرع را کشف نمود . اما در اینجا می فرماید چنین ملازمه ای لازم نیست. زیرا آنچه در اینجا مقصود است ، کشف رضایت و مبغوضیت شارع نسبت به فعلی است و خود عقل مستقیما و مستقلا ما را به کشف رضا و غضب شارع می رساند. قضیه در اینجا تحلیلیه است . عقل بما هو وقتی موضوع را به ما هو تعقل و درک می کند این را می فهمد که کل عاقل چنین چیزی را می فهمد . لذا وقتی عقل حسن و قبح فعلی را درک کرد، همچنین درک کرده که آن فعل مرضی یا مبغوض شارع است و مرضی و مبغوض شارع بودن همین حکم شارع است. زیرا گفته شد یکی از اطلاقات حکم شرعی ،‌ رضایت و کراهت شارع است .
 ملازمه بین حکم عقل و حکم شرعی لفظی
 تا اینجا اثبات شد که میان حکم عقل و حکم شرع به معنای رضایت و کراهت الهی ملازمه است و برای فهم این ملازمه به چیزی ورای حکم عقل نیازی نداریم . در دل حکم عقل ، حکم شرع نیز کشف می شود . اما در مورد ملازمه بین حکم عقل و شرع به عنوان خطاب لفظی آیا چنین ملازمه ای هم از حکم عقلی فهمیده می شود یا نه ؟ این کاربرد دوم و سوم حکم شرعی است . در اینجا به دنبال آن هستیم که بفهمیم آیا از حکم عقلی علاوه بر اینکه می فهمیم هذا الحکم مبغوض عند الشارع، آیا می توان خطاب لفظی را نیز ثابت نمود ؟ شیخ می فرمود این ملازمه نیز ثابت است اما عقل مانند صورت قبل بدون واسطه به این ملازمه نمی رسد بلکه نیازمند حد واسط است . این حد واسط دو امر است: قاعده لطف و دلایل نقلی از آیات و روایات .
  • قاعده لطف
 لطف عبارت است از آن فعل الهی که شأنش مقرب به طاعت و مبعد از معصیت است . قاعده لطف که متکلمین بیان می کنند ، موضوعش خود تکلیف است. به این معنا که طاعت و معصیت ای داریم و این لطف مکلف را به طاعت نزدیک و از معصیت دور می کند. پس وقتی لطف مطرح است که طاعت و معصیتی فرض شده باشد . کار لطف زمینه سازی برای تکلیف است . حال در بحث ما طاعت و معصیت چیست؟ پاسخ آن است که طاعت و معصیت همان ملازمه ای است که شیخ در بحث قبل ثابت نمود ایشان فرمودند عقل ما را به خطاب معنوی که رضا و کراهت شارع است می رساند . حال بر اساس قاعده لطف ثابت می شود که خطاب و تکلیف لفظی هم داریم زیرا وجود چنین خطابی لطف و یقرب الی الطاعه و یبعد عن المعصیت است و لطف بر خدای متعال لازم است . این همان سخن معروف متکلمین است که می گویند تکالیف شرعیه لطف است در تکالیف عقلیه.
 مرحوم شیخ انصاری بسیار دقیق بودند . ایشان در یک جا گفته اند ما به ضمیمه ای برای اینکه حکم شارع را از طریق حکم عقل بفهمیم نداریم و در یک جا فرموده اند نیازمند این ضمیمه هستیم . آنجا که می فرمایند نیازمند ضمیمه نیستیم مرادشان ملازمه حکم عقل با حکم شرعی به معنای رضا و کراهت الهی است و آنجا که می گویند نیازمند ضمیمه هستیم منظور ملازمه حکم عقل با حکم شرعی لفظی است .
 نکته : استحقاق ثواب و عقاب منحصر در خطاب لفظی نیست . استحقاق ثواب و عقاب دائر مدار طاعت و معصیت است و طاعت و معصیت منحصر به امر و نهی لفظی نیست بلکه اعم است . بله ممکن است مولا مواخذه ننماید زیرا حق اوست اما سخن ما در استحقاق آن است. برخی از مخالفین به آیه شریفه «وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا» [2] استناد کرده اند اما اولا رسول اعم است از رسول ظاهر و باطن ثانیا آیه شریفه فعل را نفی می کند نه استحقاق را . آیه دلالت دارد بر اینکه انسان گنه کار و لو پیامبر هم نیامده است استحقاق عقوبت دارد و الا اگر این استحقاق نباشد امتنان معنا نخواهد داشت .
  • ادله لفظی
 ایشان به آیات نیز در این باره استشهاد کرده اند. قرآن کریم در آیه 157 سوره اعراف می فرماید «الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِث‌»
 مرحوم شیخ می فرماید «مما يدل على ثبوت الملازمة أيضا الكتاب و السنة فمن الأول قوله عز من قائل في مدح النبي صلى اللَّه عليه و آله يأمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر و يحلّ لهم الطيّبات و يحرم عليهم الخبائث و التقريب أن المعروف و المنكر هما الحسن و القبيح العقليان و المستفاد من السياق بدلالة وقوعه في مقام المدح هو العموم و إن كان تعريف الجنس مما لا يلازمه و لا مدح على تقديره كما لا يخفى و الأمر فيه محمول على مطلق الطلب لعموم المعروف للمستحب فالترك لو كان من المنكرات التي ينهى عنها فالفعل واجب و إلا فهو مستحب فلا يرد عدم التميز كما زعمه بعض الأجلة »
 این آیه شریفه می رساند که قبل از امر و نهی معروف و منکری است که به آن امر و نهی تعلق می گیرد . مرحوم شیخ می فرماید قاعده ملازمه در صدد اثبات بالجمله و عموم است و در آیه اگر چه خود معروف عمومیت را نمی فهماند اما از آنجا که آیه در مقام مدح است این عمومیت فهمیده می شود زیرا در صورتی که پیامبر به برخی معروف ها امر و از برخی منکر ها نهی نماید دیگر مدحی برای او نخواهد بود زیرا سایر مؤمنین نیز این خصوصیت را دارند. این آیه می فهماند که هر جا معروفی باشد مورد امر پیامبر و هر چه منکر باشد مورد نهی پیامبر اکرم (ص) است و این ایشان هیچ امری را فرو گذار نمی نمایند . از اینجا ملازمه امر و نهی شارع با حکم شرعی فهمیده می شود .
 آیه دیگری که بیان می فرمایند ، آیه 90 سوره نحل است «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى‌ وَ يَنْهى‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون‌ »
 مرحوم شیخ می فرماید «و قوله تعالى إن اللّه يأمر بالعدل و الإحسان و ينهى عن الفحشاء و المنكر وجه الدلالة أن العدل من كل شي‌ء وسطه و مستقيمه و مستقيم الأفعال حسنها و العموم أيضا مستفاد من المقام على ما عرفت و قوله تعالى و ليكن منكم أمة يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر »
 ایشان بعد از بیان این آیات چند روایت را نیز بیان می دارند که دلالت دارد بر اینکه میان حکم عقل و امر و نهی شارع ملازمه است .
 « و من الثاني جملة من الأخبار منها ما ورد في خطبة الوداع التي خطب بها النبي صلى اللَّه عليه و آله يوم الغدير ألا ما من شي‌ء يقرّبكم إلى الجنة و يبعّدكم عن النّار إلاّ و قد أمر اللّه تعالى به ألا ما من شي‌ء يقرّبكم إلى النار و يبعّدكم عن الجنة إلاّ و قد نهاكم عنه » [3]
 «و منها ما روي عن أبي جعفر عليه السلام في رجل سأله عن طول الجلوس في بيت الخلاء دع القبيح لأهله فإن لكل شي‌ء أهلا و وجه الدلالة ظاهر و فيما تقدم منا من البرهان العقلي كفاية فلنعطف عنان القلم إلى بيان الكلية القائلة بأن كل ما حكم به الشرع حكم به العقل » [4]
 در مورد این روایت دوم ممکن است کسی بگوید مراد، قبیح شرعی است . اما اگر به اطلاق روایت اخذ شود ، دلیل تام خواهد بود .
 در روایت دیگری از امام علی (ع) در وصیت خویش به امام حسن مجتبی (ع) در نامه 31 نهج البلاغه آمده است «فَإِنَّهُ لَمْ يَأْمُرْكَ إِلَّا بِحَسَنٍ وَ لَمْ يَنْهَكَ إِلَّا عَنْ قَبِيح‌ »
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] مطارح الانظار ، ص 233
[2] اسراء ، 15
[3] مطارح الانظار ، ص 240
[4] مطارح الانظار ، ص 240

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo