< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

90/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : دلایل حسن و قبح ذاتی
 بعد از تبیین حسن و قبح ذاتی و نسبت آن با اراده تشریعی و تکوینی خدای متعال ، به اثبات آن پرداختیم و این سوال مورد بررسی قرار گرفت که آیا دلیلی هم بر اثبات حسن و قبح ذاتی و عقلی هست یا نه ؟ عدلیه در اینجا هم دلایل عقلی و هم دلایل نقلی اقامه نموده اند .
 اولین دلیل : شناخت مدعی نبوت از دیگران
 اولین دلیل از بیان مرحوم علامه حلی نقل شد. ایشان فرمودند اگر حسن و قبح عقلی پذیرفته نشود، راه اثبات اصل نبوت و شریعت بر ما بسته می شود . زیرا شناخت نبی از راه معجزه امکان پذیر است و معجزه مبتنی بر پذیرش حسن و قبح ذاتی است زیرا در ابتدا باید ثابت شود که اعطای معجزه به فرد دروغ گو از ناحیه خدای متعال به خاطر قبیح بودن صادر نمی شود.
 در ادامه اشکالی که «فضل ابن روزبهان» بر این دلیل علامه گرفته شده بود ، بیان شد. وی گفته است: عدم اعطای معجزه به کذاب از باب قبح ذاتی آن نیست بلکه عادت الهی بر چنین امری تعلق گرفته است. اما این اشکال مردود است زیرا سوال می کنیم عادت الهی چگونه و از چه طریقی فهمیده می شود ؟ هر راهی که بیان کنید به مشکل بر می خوردید . اگر بگویید از راه نقل که مصادره به مطلوب خواهد بود. راه عقل نیز همان سخن عدلیه است . راه حس و تجربه نیز از طرفی چون استقرا‌ء است مفید ظن است و از طرفی دیگر برای امتهای نخستین ثابت نشده است . در نتیجه نبوت انبیاء پیشین ثابت نخواهد شد . وقتی چنین شود، دیگر نبوت انبیاء پسین هم ثابت نخواهد شد زیرا عادت وقتی کشف می شود که موارد قبل ثابت شده باشد در صورتی که هنوز عادت الهی در آنها ثابت نشده است .
 اگر گفته شود از طریق بررسی زندگی انبیا نیز می توان ،‌صدق مدعای آنان را شناخت پس می توان عادت الهی را در مورد آنها بدست آورد . گفته می شود این راه ظنی خواهد بود در حالی که راه شناخت نبی برهانی و یکی از این دو امر است : معجزه و نص پیامبر قبلی .
 دلیل دوم : با نبود حسن و قبح عقلی، حسن و قبح شرعی هم منتفی است .
 مرحوم خواجه نصیر الدین طوسی در «تجرید الاعتقاد» دلیل دوم بر حسن و قبح ذاتی را این گونه بیان می فرماید « و لانتفائهما مطلقا لو ثبتا شرعا» [1] یعنی در صورتی که حسن و قبح عقلی ثابت نشود ، حسن و قبح شرعی هم ثابت نخواهد شد . مرحوم خواجه از قیاس استثنایی در اینجا بهره گرفته است . وجه ملازمه در این جا دو چیز می تواند باشد :
  1. راه اثبات حسن و قبح شرعی، نبوت است. زیرا تا نبی ای نباشد ، شرعی تحقق نخواهد یافت . حال اگر حسن و قبح عقلی را نپذیریم، به بیانی که گذشت نبوت هم قابل اثبات نخواهد بود پس حسن و قبح شرعی هم نخواهیم داشت .
  2. وجه دوم این است که اثبات صدق نبوت شرط لازم است نه شرط کافی زیرا باید علاوه بر نبوت وی، ‌عصمت وی نیز ثابت شود . چون ممکن است در مواردی نبی تعمد نداشته باشد اما دچار سهو و خطا شود و در این صورت غرض الهی مورد نقض قرار خواهد گرفت . راه اثبات عصمت هم غیر از معجزه است و از سخن خود او نمی توان عصمت را فهمید زیرا چه بسا وی در همین سخن دچار سهو شده باشد . پس به ناچار به سراغ عقل می رویم . عقل می گوید در صورتی که نبی معصوم نباشد نقض غرض الهی حاصل خواهد شد که محال می باشد . بنابراین در اینجا باید به حکم عقلی باز گردیم .
 دلیل سوم: عمومیت حسن و قبح در میان اقوام مختلف
 مرحوم خواجه دلیل دیگر حسن و قبح عقلی را مشترک بودن حسن و قبح ها در میان اقوام و ملل مختلف با آداب و رسوم و فرهنگ های گوناگون دانسته است . حتی کسانی که شریعت را قبول ندارند و یا منکر خداوند هستند به برخی از این امور معتقد هستند . ایشان می فرماید «و هما عقليان للعلم بحسن الإحسان و قبح الظلم من غير شرع» [2] این امر گویای آن است که این امور منشا بشری دارد که همان فطرت و عقل است . این مطلب مانند بدیهیات عقل نظری است یعنی همان طور که بعضی از بدیهیات عقل نظری را همگان می فهمند ،‌ پاره ای از بدیهیات عقل عملی را نیز همگان می فهمند .
 اشکال و جواب
 اگر گفته شود عمومی بودن این امور نه به خاطر فطری بودن آنهاست بلکه ریشه در گزارشات شرعی دارد که در اثر تعامل و ارتباط بین اقوام و ملت ها فراگیر و عمومی شده است .
 اما پاسخ داده می شود که اگر بنا باشد ریشه این امور در شرع باشد، شرع که منحصر در این امور نیست . چرا تنها این ها باقی مانده است . اصل عبادت و پرستش نیز از اصول ثابت شرع است اما فراگیر نمی باشد . به ناچار باید گفت این امور به گونه ای هستند که خرد و فطرت به روشنی آنها را درک می کند.
 دلایل نقلی بر حسن و قبح ذاتی
 علاوه بر وجوه عقلی که بر حسن و قبح ذاتی بیان شد است ، ظواهر برخی آیات قرآن کریم نیز بیان گر همین مطلب است. ظاهر این آیات بیان می کند که عناوینی مانند قسط و عدل در نفس الامر دارای حسن بوده و خدای متعال به چیزی که در نفس الامر خوب است امر می نماید .به تعبیر دیگر اراده تشریعی الهی تابع حسن و قبح ذاتی است .
  • سوره اعراف ، آیه 29 «قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُون‌ » تفسیر المنار درباره قسط می گوید « القسط ای العدل و الاعتدال فی الامور کلها هو الوسط بین الافراط و التفریط » المنار ، ج 7 ، ص 384 . علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در این باره می فرماید « القسط على ما ذكره الراغب هو النصيب بالعدل كالنصف و النصفة قال:
  «لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِالْقِسْطِ» «وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ» و القسط هو أن يأخذ قسط غيره، و ذلك جور و الإقساط أن يعطي قسط غيره، و ذلك إنصاف و لذلك قيل: قسط الرجل إذا جار و أقسط إذا عدل‌» [3]
  1. سوره اعراف ، آیه 33 «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون‌ » صاحب المنار می گوید ( شیخ محمد عبده صاحب المنار خود اشعری مسلک است اما گرایش به عقل نیز دارد . رشید رضا نیز همین گونه می باشد ) « الفاحشه هی الفعله او الخصله التی فحش قبحها فی الفطرة السلیمه و العقول الراجئه التی تمیز بین الحسن و القبح »
  2. سوره اعراف ،‌آیه 28 «وَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَيهَْا ءَابَاءَنَا وَ اللَّهُ أَمَرَنَا بهَِا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَ تَقُولُونَ عَلىَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ(28) » علامه طباطبایی می فرماید « و ظاهره أن ما هو فحشاء في نفسه لا يأمر به الله لا أن الله لو أمر بها لم تكن فحشاء» .تفسیر المنار تعبیر جالبی در اینجا دارد . می گوید « هذا حجه علی من ینکر الحسن و القبح فی الاحکام الشرعیه لاجل مخالفه من توسعوا فی فی تحکیم العقل فی ذلک » یعنی عده ای از علمای اهل سنت حسن و قبح عقلی را منکر شده اند زیرا خواسته اند جلوی افراط معتزله را بگیرند و الا ایشان می گوید حسن و قبح ذاتی هست.
  3. سوره اعراف ، آیه 157 «الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي‌ كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون‌» ظاهر این آیه گویای آن است که معروفی هست که پیامبر به آن امر می کند و منکر وجود دارد که نبی از آنها نهی می نماید .
 ثواب و عقاب اخروی
 به عنوان طرح سوال برای فردا این مطلب را می گوییم که اشاعره در جایی گفته اند: ما حسن و قبح عقلی را قبول داریم . حسن و قبح سه معنا دارد : کمال و نقص ، ملائمت و منافرت با طبع و ‌موافق و مخالف با غرض . ما این سه معنا را برای حسن و قبح قبول داریم و نقش عقل را در این وادی می پذیریم . آنچه ما منکر آن هستیم و شما هم نمی توانید ثابت کنید آن است که گفته شود عقل می تواند مدح دنیوی و ثواب آخروی حسن و ذم دنیوی و عقاب اخروی قبیح را بفهمد .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] کشف المراد، ص 303
[2] همان
[3] المیزان ، ج 8 ، ص 73

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo