< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

90/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : نقش عقل در عرض کتاب و سنت

 در جلسات قبل این مبحث مورد بررسی قرار گرفت که در روایات بیان شده که همه معارف شرعی توسط کتاب، سنت و عترت بیان شده است سپس این سوال مطرح شد که در این صورت چه مجالی برای عقل باقی می ماند تا بخواهد به عنوان منبع و مدرک به کشف احکام شرعی بپردازد ؟

عدم دسترسی به برخی روایات

 برای پاسخ به این سوال برخی گفته اند از آنجا که همه روایت بدست ما نرسیده است ، لذا همچنان عقل به عنوان سرچشمه مطرح است . استاد مطهری در کتاب اسلام و نیازهای زمان می فرماید «احكام بر مبناى مصالح و مفاسد نفس الامريّه است [يعنى‌] بر مبناى مصالح و مفاسد واقعى است، و به همين دليل در سيستم قانونگذارى اسلام راهى براى عقل باز شده است؛ يعنى همين كه جعل احكامش براساس مصالح و مفاسد واقعى و نفس الامرى است، وسيله شده كه در اصل سيستم قانونگذارى راه براى عقل وجود داشته باشد. آنگاه عقل مى‌گويد خود اسلام گفته احكام من مافوق عقل نيست و عقلانى است، پس خودش اين مطلب را قبول كرده است. بنابراين اگر در يك جا حكمى را به‌طور عام ذكر كرد بر مبناى فلسفه‌اى و ما آن فلسفه را كشف كرديم و بعد ديديم مواردى هست كه آن فلسفه استثنا مى‌خورد ولو اينكه در متن اسلام استثنايش نيامده است، عقل حق دارد خودش اين استثنا را بيان كند. مى‌گويد اگر هم در اسلام نيامده، به ما نرسيده، اين استثنا در اسلام وجود داشته. در قرآن نيست؛ همه چيز كه در قرآن نيست. در سنت و حديث هم نيست؛ همه چيز كه در سنت و حديث نيست. ما آنقدر احاديث داشته‌ايم كه از ميان رفته كه الى ماشاء اللَّه! عقل در موارد زيادى مى‌تواند در احكام دخالت كند،»[1]

 بررسی و چند نقد بر این نظر

 در بررسی این سخن گفته شد: این سخن را به صورت کامل نمی توان پذیرفت زیرا:

درست است که فی الجمله می توان ادعا نمود که روایاتی به دست ما نرسیده است اما چه دلیلی داریم که آن قسمت مربوط به احکام شرعی است . علاوه بر اینکه دلیل بر خلاف آن هم داریم . زیرا ائمه معصومین باب اجتهاد را گشوده اند و به آن تشویق نموده اند و به صورت کلی آن را پذیرفته اند . فرموده اند « عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ إِلَيْكُمْ وَ عَلَيْكُمُ التَّفَرُّع‌ » بحار ، ج 2 ، ص 245 و یا می فرمایند « إنّما علينا أن نلقي إليكم الاصول و عليكم أن تفرّعوا.» همان از طرف دیگر رجوع به قیاس و مدراک ظنی را نهی کرده اند . اجتهاد هم که بدون منبع نمی شود. از همین امر بدست می آید که خلل و نقصی در احکام دینی وجود ندارد . علاوه بر توقیع شریف امام زمان (عج ) که می فرمایند « وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّه‌» احتجاج ،‌ج 2 ، ص 470 از این توقیع چند نکته بدست می آید از جمله اینکه حضرت احادیث به خود نسبت داده اند . ثانیا بیان شده که روات، ‌حدیث شناس هستند. مضافا بر اینکه می توان در اینجا این دلیل عقلی را مطرح نمود که اگر خلل و نقصی در منابع اجتهاد می بود لازم می بود که شیعیان به بیراهه بروند و بر امام لازم است که جلوی این انحراف را بگیرد . اینکه عصر غیبت هست و موعد ظهور نرسیده تا امام بگوید، سخن صحیحی نیست زیرا این فرض امکان پذیر است . این بحث را بزرگان شیعه در بحث ضرورت امامت بیان کرده اند . سید مرتضی در الشافی فی الامامه ،‌ج 1 ، ص 186 . کنز الفوائد کراجکی (متوفی 449 ) ج 2 ،‌ص 218 و 219 . قواعد المرام ابن میثم بحرانی .

 مرحوم کراحکی می فرماید « مع ذلك نقطع على أن الإمام ع لا يعرفه أحد و لا يصل إليه بل قد يجوز أن يجتمع به طائفة من أوليائه تستر اجتماعها به و تخفيه فأما الذي يجب أن يفعله اليوم المسترشدون و يعول عليه المستفيدون فهو الرجوع إلى الفقهاء من شيعة الأئمة و سؤالهم في الحادثات عن الأحكام و الأخذ بفتاويهم في الحلال و الحرام فهم الوسائط بين الرعية و صاحب الزمان ع و المستودعون أحكام شريعة الإسلام و لم يكن الله تعالى يبيح لحجته ص الاستتار إلا و قد أوجد للأمة من فقه آبائه ع ما تنقطع به الأعذار و ليس الرجوع إليهم كالرجوع إلى القائسين و لا التعويل عليهم بمماثل للتعويل على المستحسنين المفتين في الشريعة و بالظن و الترجيح و إنما هو رجوع إلى ما استودعوه من النصوص المفيدة للعلم و اليقين و تعويل على ما استحفظوه من الآثار المنقولة من فتاوى الصادقين التي فيها علم ما يلتمسه الطالبون و فيه ما يقتبسه السائلون و من أخذ من هذا المعدن فقد أخذ من الإمام ص لأنها علومه و أقوال آبائه ص. و كثيرا ما يقول لنا المخالفون عند سماعهم منا هذا الكلام‌ إذا كنتم قد وجدتم السبيل إلى علم ما تحتاجونه من الفتاوي في الأحكام المحفوظة عن الأئمة المتقدمين ع فقد استغنيتم بذلك عن إمام الزمان و هذا قول غير صحيح لأن هذه الآثار و النصوص في الأحكام موجودة مع من لا يستحيل منه الغلط و النسيان و مسموعة بنقل من يجوز عليه الترك و الكتمان و إذا جاز ذلك عليهم لم يؤمن وقوعه منهم إلا بوجود معصوم يكون من ورائهم شاهد لأحوالهم عالم بأخبارهم إن غلطوا هداهم أو نسوا ذكرهم أو كتموا علم الحق منه دونهم. و إمام الزمان ع و إن كان مستترا عنهم بحيث لا يعرفون شخصه فهو موجود بينهم يشاهد أحوالهم و يعلم أخبارهم فلو انصرفوا عن النقل أو ضلوا عن الحق لما وسعته التقية و لأظهره الله سبحانه و منع منه إلى أن يبين الحق و تثبت الحجة على الخلق. و لو لزمنا القول بالاستغناء عن الإمام فيما وجدنا الطريق إلى علمه من غير جهته للزم مخالفينا القول بالاستغناء عن النبي ص في جميع ما أداه مما علم بالعقول قبل أدائه و في إطلاق القول بذلك خروج عن الإسلام و أحكامه و قد ورد في جواب هذا السؤال ما فيه بلاغ للمسترشدين و هداية و الحمد لله‌ »[2]

ظهور حضرت ولی عصر (عج ) همراه دین جدید

 در مورد اینکه گفته شده وقتی حضرت ولی عصر (عج) ظهور می نمایند دین جدیدی می آورند چند بیان می توان نمود :

اینکه مراد از دین جدید ، احکام جدید است . یعنی ایشان به تناسب آن عصر و حکومت جهانی که بر پا می نمایند دستورات جدیدی را بیان می نمایند . دین جدید نسبت به سایر مذاهب است نه مذهب شیعه زیرا از آنجا که در عالم مذاهب مختلفی وجود داد وقتی حضرت ظهور می فرمایند دین شیعه را بیان می کنند و این آیین برای آنها جدید است. لذا مراد روایت، دین جدید نسبت به سایر ادیان است خصوصا آنکه مخاطب حضرت بشریت می باشد .

نقش عقل در کنار کتاب و سنت

 اما باز به این سوال باز می گردیم که اگر برای استنباط احکام شرعی ، منبع به اندازه کافی وجود دارد پس دلیل عقلی که می خواهد در عرض کتاب و سنت قرار گیرد ،‌چه جایگاه و نقشی خواهد داشت ؟ در اینجا به گونه ای سخن اخباریون جلو می آید و تنها نقشی که برای عقل می ماند ،‌نقش ابزاری است . اما این مطلب صحیح نمی باشد .

 در پاسخ به این سوال و بررسی روایاتی که کتاب و سنت و عترت را تبیان هر چیزی می دانند به همین روایت باز می گردیم . چه مانعی دارد که دلیل عقلی هم جزء مضمون همین روایات باشد یعنی وقتی گفته می شود « ما من شی الا فیه کتاب او سنه » دلیل عقلی هم داخل همان شی می باشد . این روایات می گویند اگر عقل یقینی و اطمینان آور باشد حجت است. این به مانند آیه 89 سوره نحل است که می فرماید « وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‌ لِلْمُسْلِمين‌ » در تفاسیر شیعه و اهل سنت آمده که قرآن تبیان همه چیز است گاه بی واسطه و گاه با واسطه . زیرا وقتی به خود قرآن رجوع می کنیم می بینیم در جای دیگر می فرماید « وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا »[3] حال همین کتاب بعلاوه سنت به عترت نیز ارجاع داده است و این منافاتی با تبیان کل شی بودن ندارد . باز همین کتاب و سنت و عترت به عقل ارجاع داده است . در اینجا نیز منافاتی وجود ندارد . « ِ يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول‌»[4]

 بنابراین جمع و تبیین آنچه گفته شد این می شود که عقل می تواند به عنوان منبع و مدرک در کنار کتاب و سنت قرار گیرد و در این زمینه نقش آفرینی نماید .

حجیت عام براساس قواعد عقلایی

 سوال : آنچه در روایت اخیر آمده به صورت مطلق است و شامل احکام عقلیه مستقل و غیر مستقل می شود . پس چگونه به آن استناد می کنید . پاسخ آن است که اگر آیه و روایتی عمومیت داشت، آن عموم حجت است یعنی همه احتمالاتی که در آن می رود حجت می باشد. اگر بخواهیم تخصیص بزنیم نیازمند دلیل هستیم . و الا باید باب عموم و اطلاق را بست. اینها قواعد عقلایی و محاوره ای است و به شیعه و یا فرقه خاصی اختصاص ندارد . تنها یک تبصره بر می دارد و آن را استاد مطهری بیان کرده اند و آن اینکه خود عقل می گوید ظن حجت نیست . ایشان می فرماید « از جمله منشأهايى كه قرآن براى خطا ذكر مى‌كند اين است كه انسان گمان را به جاى يقين بگيرد «1». اگر بشر خود را مقيد كند كه در مسائل تابع يقين باشد و گمان را به عوض يقين نپذيرد، به خطا نخواهد افتاد «2». قرآن روى اين مسئله بسيار تأكيد نموده است و حتى در يك جا تصريح دارد كه بزرگترين لغزشگاه فكرى بشر همين پيروى از گمان است و يا در جاى ديگر خطاب به پيامبر مى‌فرمايد:

وَ انْ تُطِعْ اكْثَرَ مَنْ فِى الْارْضِ يُضِلّوكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ انْ يَتَّبِعونَ الَّا الظَّنَّ وَ انْ هُمْ الّا يَخْرُصونَ «1».

 اكثر مردم زمين چنين‌اند كه از گمان پيروى مى‌كنند. تو هم اگر بخواهى از آنها پيروى كنى تو را نيز گمراه مى‌كنند چون مردم تابع گمانند نه يقين و به همين دليل خطا مى‌كنند.

 و يا در آيه ديگرى مى‌فرمايد: وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ «2». آنچه را كه بدان علم ندارى پيروى مكن.»[5]

 سوال دیگری که در جلسه بعد مورد بررسی قرار می گیرد این است که آیا می توانیم نمونه هایی از نقش عقل در استنباط احکام شرعی را نشان دهیم ؟

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

[1] مجموعه‌آثاراستادشهيدمطهرى، ج‌21، ص: 294

[2] كنز الفوائد، ج‌2، ص: 219

[3] حشر ، آیه 7

[4] کافی ، ج 1 ، ص 16

[5] مجموعه‌آثاراستادشهيدمطهرى، ج‌26، ص: 65

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo