< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

89/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : عصمت انبیاء الهی از نگاه عقل و قرآن کریم

در جلسه قبل بیان شد که استدلال متکلمین بر عصمت انبیاء الهی و معصومین، مبتنی بر مبدا غایی است. اما استدلال فلاسفه، مبتنی بر مبدا قابلی یعنی نفس نبی می باشد . ایشان گفتند نفس نبی چون از لحاظ وجودی در مرتبه بلندی قرار گرفته است عواملی که باعث معصیت و خطا و اشتباه است در ایشان راه ندارد لذا دارای مقام عصمت هستند.

سوال اول : سوال شد که اگر این کمال برای انبیاء به تدریج حاصل می شود با دیدگاه شیعه که معتقد هستند انبیاء از آغاز تولد دارای مقام عصمت هستند و همچنین با نمونه های عینی که در قرآن کریم نیز بیان شده است مانند حضرت یحیی (ع) و حضرت عیسی (ع) که در ایام طفولیت به مقام نبوت رسیدند منافات دارد . مضافا بر اینکه ظاهر قرآن بیان می دارد که انبیاء الهی انسان های ویژه و خاصی هستند که از طرف خدای متعال برگزیده شده اند .

در پاسخ این سوال دو بیان ذکر شد .

گفته شد که سخن فلاسفه در این باره لابشرط است و آنها این مطلب را نفی نکرده اند اما به آن هم نپرداخته اند . ایشان گفته اند عصمت محصول کمال و تعالی نفس نبی است. حال می شود که این کمال از آغاز برای آنها حاصل شده باشد. بنابراین این اشکال قابل حل خواهد بود . فلاسفه نیز در کلام خود تصریح به تدریجی بودن مقام نبوت نکرده اند کما اینکه با بررسی و فحص کلام صاحب شواهد ربوبیه چنین تصریحی مشاهده نشد .

البته حضرت استاد جوادی در کتاب وحی و نبوت عبارتی دارند که تصریح به تدریجی بودن و اکتسابی بودن عصمت نموده اند لذا این اشکال متوجه ایشان می باشد .

ایشان در جلد 3 از مجموعه تفسیر موضوعی ص 206 می فرماید : « بر پایه حرکت جوهری وجود ضعیف به جانب وجود شدید اشتداد می یابد تا به تجرد تام برسد و ثابت شود . از این رو ترقی برخی ارواح تا رسیدن به قله شامخ تکامل وجودی میسر می نماید ، درست مانند رسیدن به قله بلند ولایت و عصمت و نبوت و خلافت روح انسان با رسیدن به آن ها به تجرد و شایستگی تام رسیده است . »

و در صفحه 208 همان کتاب می فرماید : « ملکه عصمت نه ذاتی است و نه انحصاری ؛ بلکه اختیاری است و غیر از پیامبران و پیشوایان دین دیگران نیز می توانند به این ملکه دست یازند زیرا راه ریاضت و تلاش و مجاهدت های نفسانی برای همگان باز است و دست آوردهای آن ، عام و برای عموم است . "ان تتقوا الله یجعه لکم فرقانا "[1] با تهذیب نفس و رعایت تقوا و مواظبت بر اعضا و جوارح و خاطره های نفسانی و شیطانی و با خوردن غذای حلال و مراقبه و محاسبه و ... می توان در علم و عمل به این ملکه شکوهمند رسد و اراده ای پولادین کسب کرد

علامه طباطبایی در المیزان بیان می فرمایند که عصمت مقوله ای است که توسط خدای متعال به انسان برگزیده اهدا می گردد . ایشان می فرماید : «أن الله سبحانه خلق بعض عباده هؤلاء على استقامة الفطرة و اعتدال الخلقة فنشئوا من بادئ الأمر بأذهان وقادة و إدراكات صحيحة و نفوس طاهرة و قلوب سليمة فنالوا بمجرد صفاء الفطرة و سلامة النفس من نعمة الإخلاص ما ناله غيرهم بالاجتهاد و الكسب بل أعلى و أرقى لطهارة داخلهم من التلوث بألواث الموانع و المزاحمات و الظاهر أن هؤلاء هم المخلصون- بالفتح- لله في عرف القرآن.

و هؤلاء هم الأنبياء و الأئمة، و قد نص القرآن بأن الله اجتباهم أي جمعهم لنفسه و أخلصهم لحضرته، قال تعالى: «وَ اجْتَبَيْناهُمْ وَ هَدَيْناهُمْ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»: الأنعام: 87، و قال: «هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»: الحج: 78.»

در باب عصمت قائل به تفصیل شویم و بگوییم مراتب پایین آن که ضروری نبوت می باشد موهبتی است و مراتب بالاتر آن اکتسابی است .

سوال دوم : سوال دیگری که متوجه استدلال فلاسفه است این است که اگر عصمت را ناشی از کمال و رفعت نفس پیغمبر بدانیم و قائل شویم او در مرتبه ای قرار دارد که عوامل معصیت و خطا و اشتباه در او راه ندارد، پس منشا ترک اولی ها چیست ؟ آیا باید گفت منشا آنها رحمانی است همان طور که مرحوم شیخ مفید در سهو النبی بیان کرده اند و یا توجیه دیگری بیان داشت ؟ شیخ مفید در مورد سهو النبی می گویند خدای متعال به جهت مصلحتی که برای مردم مفید می دانند، نبی را دچار خطا و سهو می کند. منشا این خطاها به عوامل شیطانی و غیر الهی باز نمی گردد .

استاد جوادی در این باره تعبیری دارند که می توان آن را به عنوان پاسخ این سوال دانست . ایشان می فرماید : عصمت نیز مانند مقام نبوت، ولایت و تقوا دارای مراتبی است . کف عصمت و آن مقداری که در انبیا ضروری است این است که در دریافت وحی و ابلاغ آن و همچنین در اجرای احکام الهی معصوم باشند. ایشان بر این مطب به چند آیه استناد می کنند . « تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ »[2] و آیه «وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى‌ بَعْض‌»[3] ایشان می فرماید عصمت امری تشکیک بردار است. پس همان طور که نبوت و رسالت مراتبی دارد ، درجات عصمت پیامبران نیز متفاوت است ، گر چه همه آنان معصوم هستند . بنابراین ترک اولی با کف عصمت منافاتی ندارد . بله با مراتب بالاتر منافات دارد اما آن کمال و فضیلت بیشتر است .

سوال :

بر مبنای استدلال فلاسفه ، امور عادی که خارج از باید ها و نباید های شرعی و دینی است چگونه می باشد ؟ آیا استدلال آنها عصمت در این امور را نیز شامل می شود یا خیر ؟

پاسخ :

درباره دلیل متکلمین گفتیم که شمول دلیل آنها به این امور، جای تامل دارد و ممکن است بگوییم چون به وثوق نبی لااقل در بخشی از مردم خدشه می زند در این امور نیز باید نبی معصوم باشد اما درباره دلیل فلاسفه باید گفت که این دلیل چنین شمول و بردی را ندارد و این امور را در بر نمی گیرد . زیرا ملازمه ای نیست بین اینکه کسی از جهت کمالات معنوی بالا رود و این بالارفتن در امور عادی و طبیعی او اثر بگذارد . بله گاه برخی از امور عادی بر امور معنوی اثر سوء می گذارد و مانع آن می باشد . این امور از نبی صادر نمی شود اما در سایر امور عادی چنین مطلب از استدلال ایشان بدست نمی آید . بعد حیات طبیعی پیامبر مقتضیاتی دارد . آن اموری که بر بعد ملکوتی او اثر سوء می گذارد ، نباید صورت گیرد اما سایر امور ، این دلیل آنها را شامل نمی شود .

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

( تقریرات و تلخیص درس حضرت استاد ربانی گلپایگانی )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo