< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

89/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : استدلال عقلی در قرآن بر اثبات نبوت

     در جلسه قبل، استدلال پیامبر اکرم (ص) در برابر مشرکان که در آیه 15و 16 سوره یونس آمده بود ، بیان شد. پیامبر اکرم (ص) در انتهای استدلال، مخاطب را به عقل ارجاع می دهند «افلا تعقلون » . حاصل کلام این شد که می توان با توجه به شرایط مختلف بود، گونه این استدلال را برهانی بدانیم . برای مساله فرض های مختلفی می توان نمود و به بررسی آنها پرداخت .

بیان فرضها و شقوق در استدلال در آیه

     نحوه استدلالی که قرآن کریم از زبان پیامبر اکرم (ص) بیان می کند به این نحو است که حضرت در جواب مشرکان که از ایشان می خواستند قرآن را تغییر دهد و یا قرآن جدیدی بیاورد فرمودند: منشاء این قرآن که برای شما آورده ام، اراده الهی است و اگر او نمی خواست من از خود چیزی نداشتم و شما نیز از آن آگاه نمی شدید. « قُل لَّوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَ لَا أَدْرَئكُم بِهِ‌ » . دلیل من بر این مدعا آن است که: من قبل از این سالیان زیادی در میان شما بوده ام و هرگز سخنی از این سنخ نیاورده ام . «فَقَدْ لَبِثْتُ فيكُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ »

     برای دستیابی به این که استدلال در آیه برهانی است باید شقوق مساله بررسی شود . در صورتی که به حصر عقلی منتهی شود و تنها یک گزینه و آن هم منشا ماوراء بشری امکان وقوع داشته باشد ، روشن می شود که استدلال، از نوع برهانی است و نه خطابی . گزینه مختار ما هم همین است که تنها شق ممکن اخذ قرآن از طریق وحی است .

پیامبر اکرم (ص) قرآن را از پیش خود و توسط نیروی فکر و اندیشه خویش ساخته باشد .

     این فرض باطل است زیرا گرچه بخشی از قرآن کریم را می توان توسط عقل، مستقلا فهمید. مانند کلیات اخلاق و عبادات ، اما بخش دیگری از قرآن که عبارت باشد از اخبار گذشته و آینده، تفاصیل و جزئیات احکام ، مسائل مربوط به معاد و ماوراء طبیعت و غیره را عقل بشری هرگز نمی تواند به تنهایی درک کند. پس این فرض که بگوییم پیامبر با نیروی فکر و اندیشه خود توانسته قرآن را پدید آورد قطعا باطل است .

پیامبر اکرم (ص) قرآن را از بیرون فرا گرفته است. و آن مطالعه و خواندن کتبی که در اختیار ایشان قرار داشته اعم از کتب دینی انبیاء سلف و یا کتب فلاسفه و دانشمندان دیگر

     درباره این فرض باید دانست اولا پیامبر اکرم (ص) امی بودند و نمی توانستند کتابی را بخوانند و یا چیزی بنویسند . قرآن کریم می فرماید : «وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ»[1]

     در این آیه فلسفه امی بودن پیامبر اکرم (ص) نیز بیان شده است. و آن اینکه خدای متعال می خواستند با این کار منشا یک شبهه را از میان ببرند .

     ثانیا در کتب فلسفی و غیر فلسفی نیز فراوان اختلاف و اشکال وجود دارد لذا نمی تواند منشا قرآنی باشد که کوچک ترین اختلافی در آن نیست .

     ثالثا درباره کتب دینی هم باید دانست آنچه در دست اهل کتاب بود، کتب تحریف شده بود و قرآن کریم نیز با آنها مخالفت نموده است. پس چگونه این کتب می توانند منشا قرآن باشند .

     قرآن کریم در رد عقیده اهل کتاب می فرماید :

     « لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَة »[2]

     « وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى‌ الْمَسيحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ »[3]

     اگر گفته شود کتبی که در اختیار پیامبر بوده ، محرف نبودند زیرا توسط آباء و اجداد ایشان که دین حنیف داشتند در اختیار شان قرار گرفته است . پاسخ می دهیم بر فرض که چنین باشد باز این کتب نمی تواند منشا قرآن باشد. زیرا قرآن کریم در سطح بالاتری قرار دارد و کامل کننده این کتب محسوب می شود. چگونه عالی می تواند از دانی منشعب شده باشد .

     پس این فرض نیز که گفته شود قرآن کپی کتب پیشینیان است قطعا باطل است ( اگر چه بتوان فی الجمله در برخی آیات این فرضیه را مطرح کرد اما بالجمله نمی توان به آن قائل شد)

پیامبر اکرم (ص) آن را از بیرون فرا گرفته و آن شنیدن از راهبان و علمای اهل کتاب و افراد دیگری مانند سلمان فارسی و غلام رومی بوده است .

     این فرض نیز عقلانی و معقول نمی باشد. زیرا در مورد اول یعنی ملاقات پیامبر با راهبان و عالمان؛ اولا ملاقات ایشان با آنها مدت کوتاه بوده و نمی توانسته این همه معارف را دریافت کند . ثانیا معارف قرآن بسیار بالاتر از سطح معلومات آنها می باشد. متعلم که نمی شود شأنش از معلم خیلی بالاتر باشد . در مورد دوم هم اولا سلمان فارسی در مدینه یعنی 13 سال بعد از بعثت به پیامبر اکرم (ص) ملحق شدند و پیامبر در این ایام آیات بسیاری را بیان داشته بود ثانیا علت جذب سلمان به پیامبر، معارف بلند حضرت بوده است . در مورد سوم و این فرض که هر فرد بشری دیگر این سخنان را به او تعلیم داده باشد ، همین سخن جاری است که سطح معارف قرآن از سطح بشر عادی بالاتر است و اساسا سنخ آن متفاوت می باشد .

     نتیجه بررسی این شقوق این می شود که تنها فرضی که باقی می ماند آن است که حضرت این معارف را از طریق فوق بشری و ماورائی دریافت نموده باشد.

     کسی نگوید شاید آن امر ماورائی شیطانی تواند باشد زیرا هرگز شیطان بر علیه خود بیانیه صادر نمی کند و چیزی را به مردم یاد نمی دهد که باعث شود بر خلاف او عمل کنند .

چند نکته :

نکته قابل توجه اینکه در اینجا تنها مساله علیت مد نظر نیست باید به سنخیت هم توجه شود . تنها فاعل کافی نیست باید بین علت و معلول سنخیت نیز برقرار باشد. و آنچه در ما نحن فیه بیان شد این است که چیزی هم سنخ قرآن در میان بشر یافت نمی شود . براهین عقلی دو گونه است : بسیط و مرکب . قیاس بسیط دارای دو مقدمه و نتیجه است و ذهن زودتر در آن آرام می گیرد و ساده تر می باشد . اما قیاس مرکب از چند لایه قیاس بسیط تشکیل شده است و ذهن ممکن است در آن دچار پریشانی شود اما با این حال قیاس مرکب نیز ، برهان است و نیاز به دقت و تامل بیشتری دارد . استدلال در آیه نیز از قسم اخیر است لذا فهم برهانی بودن آن نیاز به توجه و بررسی دارد . برای گرفتار نشدن در دام مغالطات تنها راه تفکیک شقوق مساله است . بسیاری از اشتباهات به جهت جدانشدن صور و فروض مسائل رخ می دهد .

استدلال در آیه 82 سوره نساء

« أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً »

     «تدبر» بر دو جا اطلاق می شود یکی اینکه ابتدا یک شی مورد تفکر و بررسی قرار گیرد و سپس به تفکر در شی بعدی و سپس شی بعدی پرداخته شود. دیگر اینکه یک شی به صورت متوالی مورد دقت و نظر قرار گیرد . آیه می فرماید آیا در قرآن تدبر نمی کنید . یعنی به آیات آن و مجموعه آن نظر می کنید .

     علامه طباطبایی می فرماید : اختلاف دو گونه است . اختلاف گاه به بلندی و کوتاهی آیات و تفاوت آهنگ های آنهاست . این گونه از اختلاف، نقصی محسوب نمی شود و در قرآن وجود دارد. گونه دیگر اختلاف که مراد آیه است و نقص محسوب شود به سه شکل یافت می شود: اختلاف تناقض ، اختلاف تدافع و اختلاف تفاوت

اختلاف تناقض، به اينكه آيه‌اى، آيه ديگر را نفى كند اختلاف تدافع كه با هم سازگار نباشد اختلاف تفاوت به اينكه دو آيه از نظر تشابه بيان و يا متانت معنا و منظور مختلف باشند و يكى بيانى متين‌تر و ركنى محكم‌تر از ديگرى داشته باشد،

     بشر کارش بما هو بشر خالی از این اختلافات نیست لذا قرآن فعل بشر نمی باشد . بیان منطقی این استدلال این گونه است :

:: فعل غیر خدا از اختلافات و نواقص مصون نمی باشد

:: قرآن از این اختلافات و نواقص مصون است

::‌ پس قرآن فعل بشر نمی باشد .

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

( تقریر و تلخیص درس حضرت استاد ربانی گلپایگانی )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo