< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

89/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : استدلال خطابی و اقناعی در قرآن کریم برای اثبات نبوت

     در جلسه قبل بیان شده که دلالت معجزه بر ادعای نبوت ،‌برهانی است نه خطابی و اقناعی کما اینکه برخی معتقد شده اند. توضیحی که بیان شد این بود که غرض و هدف نبی از اقامه معجزه، اثبات نبوت و مرسل بودن ایشان از ناحیه خداوند است نه اثبات حقانیت معارفی که آورده است. اشتباه کسانی که معجزه را خطابی و اقناعی دانسته اند نیز در همین نکته است که آنان تصور کرده اند پیامبر معجزه را برای اثبات وجی بکار برده است .

     پیامبر ادعا می کند وحی که امری خارق العاده است از طرف خداوند دریافت کرده است . مردم وقتی با این ادعا مواجه می شوند برای اینکه صحت سخنان او را بدست آوردند می پرسند: خارق العاده بودن وحی و آموزه های که آورده ای برای ما معلوم نیست اگر راست می گویی که اینها را از طرف خداوند آورده ای ، امر خارق العاده دیگری که مستند به اذن خاص خداوند باشد و در عین حال محسوس باشد بیاور تا مدعای تو را بپذیرم . این مطلب بر اساس اصل عقلی «حکم الامثال فی ما یجوز و ما لایجوز واحد» صورت گرفته است .

     معجزه برای اینکه بتواند ادعای نبوت را اثبات کند به دو اصل عقلی نیاز دارد :

وجود رابطه منطقی بین معجزه و دعوی نبوت. گفته شده از میان سه رابطه منطقی لمی ، انی و تلازمی، رابطه معجزه با مدعا رابطه تلازمی است . پذیرفتن این اصل که صدور قبیح و گزاف از ناحیه خدای متعال محال است. و الا اگر این اصل را نپذیریم معجزه دیگر نمی تواند دلیلی بر حقانیت ادعای نبوت باشد .

     این دو اصل عقلی درباره معجزه لازم است خصوصا در مواردی که راه فکری و عقلی برای کشف مدعی نبوت وجود نداشته باشد .

     فرض کنیم در عصر ما یکی از مرتاضین کار خارق العاده ای انجام دهد و بر آن تحدی هم نماید و کسی نتواند او را مغلوب کند. سپس چنین شخصی ادعای نیوت نماید. آیا در این مورد بر خداوند لازم است که این سلاح را از او بگیرد و او را رسوا نماید ؟

     پاسخ آن است که چون در اینجا راه فکری و عقلی برای کشف مدعای چنین شخصی وجود دارد دیگر نیاز به جلوگیری خدای متعال نیست . زیرا عقل می تواند در این جا پی به حقیقت ببرد . عقل که حجت الهی است می گوید پیامبر اکرم (ص) ادعای نبوت نموده است و بر این ادعا، اقامه معجزه هم نموده است . پس او قطعا نبی می باشد . با اثبات نبوت، عصمت نیز عقل لازم است زیرا خدای متعال هرگز انسان دروغ گو را نماینده خویش قرار نمی دهد. حال که به اینجا رسیدم می گوییم پیامبر اکرم (ص) فرموده اند «لا نبی بعدی ». این راه منطقی، سخن هر کس که بعد از ایشان ادعای نیوت کند را ویران می کند.

     مدعی دروغین نبوت هم می خواهد از همین منطق بهره گیرد تا مدعای خویش را ثابت کند. درحالی که همین منطق معجره، او را رد می کند .

     بحث معجزه در اینجا پایان یافت. در این باب شبهاتی نیز مطرح شده است که در کتاب «ایضاح المراد فی شرح کشف المراد» نوشته استاد، بدان ها پرداخته شده است.

     فخر الدین رازی در کتاب مطالب العالیه در حدود سی الی چهل صفحه ، شبهات مختلفی درباره معجزه را بیان کرده است و تنها در نصف صفحه به آنها پاسخ داده است. ابشان در پاسخ گفته است: همه این شبهات بر مبنای اصل حسن و قیح عقلی بنا شده است و ما حسن و قبح را قبول نداریم . امثال خواجه نصیر الدین طوسی و عالمان معتزلی باید بدان ها پاسخ دهند. اما آیا چنین روشی دفاع از دین می باشد ؟ ایجاد تشکیک های مختلف و پاسخ ندادن به آنها تنها ذهن خواننده را مشوش و به انحراف می کشاند .

     برخی از روشنفکران اینگونه می اندیشند که ویران کردن و تشکیک اصول ، نشان دهنده ترقی و کمال فکری انسان است. یکی از ایشان ادعا کرده بود که استاد شهید مطهری را نمی توان روشنفکر خواند زیرا وی نه تنها از اصول خود دست بر نداشته بلکه به دفاع از آنها پرداخته است . در نقد این نظر باید گفت که این توهم چیزی جز افتادن در ورطه نسبیت را به همراه نخواهد داشت.

استدلال خطابی و جدلی در قرآن

     آیا در قرآن کریم برای اثبات نبوت تنها از عقل برهانی استفاده شده یا از عقل خطابی و جدلی

     نیز استفاده شده است ؟

     پاسخ مثبت است . قرآن کریم بر اساس مبنایی که خود برهانی است، از خطابه و جدل در استدلالات خویش بهره گرفته است. یعنی چون برهان می گوید در قرآن خطابه و جدل بکار رفته است. زیرا مخاطبان انبیاء مختلف بوده است و برای هر کدام به تناسب گونه ای استدلال بیان شده است . قرآن کریم می فرماید :

ادْعُ إِلى‌ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‌ هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين[1]

     علامه طباطبایی در اینجا نکته ای دارند؛ می فرماید : در آیه، حکمت به صورت مطلق و موعظه با یک قید و جدال با دو قید بیان شده است . این نشان دهنده آن است که حکمت من حیث هو حکمت پسندیده است. اما موعظه بر دو گونه است: موعظه حسن و موعظه غیر حسن . پیامبر و پیروان وی باید از موعظه حسن استفاده نمایند. جدال هم علاوه بر حسن باید احسن هم باشد .

علامه و جایگاه المیزان

     علامه طباطبایی(ره ) حق بزرگی بر ما خصوصا طلبه ها دارند . وی شخصیت خیلی برجسته ای است . کتاب او آبروی شیعه شده است . تا قبل از کتاب المیزان ، در تفاسیر شیعه خیلی چیز جدیدی نبود . اهل سنت تفسیر المنار داشتند که با رویکردی جدید و نگاه نو به مسائل مختلف و نیاز های بشر امروز پرداخته است . با آمدن المیزان ، چراغ المنار کم فروغ شد .

     بیان چند شاهد بر اینکه در قرآن برای اثبات نبوت از دلیل خطابی و جدل هم استفاده شده است :

هود / 51 يَاقَوْمِ لَا أَسَْلُكمُ‌ْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِىَ إِلَّا عَلىَ الَّذِى فَطَرَنىِ أَ فَلَا تَعْقِلُون‌

     حضرت هود (ع) می فرماید: من سخنی برای شما می گویم که اگر عقل را به عنوان داور قرار دهید مرا تصدیق خواهید کرد. عقل می گوید چنین شخصی که چشم داشتی به مردم ندارد و برا خدا کار انجام می دهد قابل اعتماد است .

     علامه طباطبایی می فرماید : در اینجا چند صورت قابل تصور است

الف) نبی و فرستاده خدا کاری کند و در قبال آن هیچ مزدی نخواهد و به دنبال آن هیچ هدف و نتیجه ای نداشته باشد. این کاری سفیهانه و عبث است.

ب ) پیامبر در مقابل رسالت خویش مزد می خواهد و آن را از مردم مطالبه می کند. این چنین پیامبری پولکی بوده و کیسه برای خود دوخته است .

ج ) نبی طالب مزد است و بدنبال نتیجه ای می باشد اما آن را از مردم طلب نمی کند. بلکه از خداوند می خواهد . بیان حضرت هود از این قسم است .

     انجام کار برای خدا و از مردم توقع نداشتن نشانه و اماره صدق است . این استدلال خطابی می باشد زیرا مانند برهان احتمال طرف مقابل را به صفر نمی رساند بلکه آن را بعید می شمارد .

کار برای خدا

     انجام کار برای خدا بدون چشم داشت از دیگران سخت و دشوار است . آقای قرائتی تعریف می کرد در سفری که به مشهد داشتند از طرف میرزا جواد آقا تهرانی که از علمای با تقوا و برجسته آنجا بودند دعوت شدم که درس تفسیری را برای طلبه ها برگزار کنم . بعد از مدتی در حرم که عبور می کردم یکی از شاگردان خویش را در جلو دیدم . ایشان با اینکه مرا می شناخت بی تفاوت عبور کرد . در دل او را بی معرفت خواندم . در همین هنگام به ذهنم خطور کرد که اگر من کارم را برای رضای خدا انجام می دهم چه نیازی به احترام دیگران دارم . این نشان می دهد که در کارم از دیگران توقع و چشم داشت، داشته ام. به خدمت میرزا جواد رسیدم و جریان را بازگو کردم . ایشان بسیار نارحت شده و و اشک ریختند و گفتند من چه کنم که عمرم گذشته است. خوشا به حال تو که الان فهمیدی . برو خدا را شکر کن .

     میرزا جواد آقا تهرانی مرد بزرگی است . ایشان طبق وصیتی که کرده اند سنگ قبر ندارند. در احوالات شان آمده است که برای خرید سبزی، آخر وقت مراجعه می کردند تا سبزی های پژمرده را که کسی نمی خرد بخرند و بدین وسیله به فروشنده کمک نمایند. یک مرتبه که سبزی خریده بودند بعد از مدتی بازگشتند . فروشنده تصور کردند میرزا می خواهند سبزی ها را پس دهند . اما میرزا مورچه ای که داخل سبزی ها شده بود را در همان مکان رها کردند و گفتند نکند من باعث شوم که این مورچه را از خانه و کاشانه خویش آواره شود .

یونس / 15 وَ إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لي‌ أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسي‌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‌ إِلَيَّ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظيم‌

     پیامبر اکرم (ص) در جواب مشرکان که تقاضا داشتند قرآن دیگری برای‌ که با مطابق خواسته های آنها باشد بیاورند ، استدلالی بیان داشتند و فرمودند: اگر به عقل خود مراجعه کنید به نفع من حکم می کنید. من چهل سال است که در میان شما زیسته ام و تاکنون از من سخنی از سنخ قرآن نشنیده اید . پس چگونه ممکن است که آن را از پیش خود آوره باشم. این استدلال نیز خطابی است زیرا احتمال خلاف آن می رود اما بعید است . مانند اینکه کسی احتمال دهد که ایشان چنین سخنانی را داشته اند اما برای اغراضی آنها را کتمان نموده اند . لذا طرف مقابل استدلال مستحیل عادی است نه مستحیل عقلی

نساء / 82 أَ فَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَ لَوْ كاَنَ مِنْ عِندِ غَيرِْ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

( تقریرات و تلخیص درس حضرت استاد ربانی گلپایگانی )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo