< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

89/07/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : بررسی نسبت ما بین عقل و دین

عقل در لغت :

گفته شد ریشه کلمه عقل، عقال است . عقال به ریسمانی گفته می شود که با آن پای شتر را می بندند تا از خطری که به او می رسد حفظ شود . اهل لغت دو کاربرد را برای عقل بیان کرده اند :

عقل به معنای قوه و نیروی ادراکی انسان به خود ادراکات عقل گفته می شود .

کاربردهای عقل :

مرحوم ملا صدرا در شرح اصول کافی جلد 1 صفحه 224 - 226 ، شش کاربرد را برای عقل بیان نموده اند :

عقل در اصطلاح اهل عرف : مردم کسانی را که خوب می فهمند و سرعت تفتن دارند را عاقل گویند. البته اهل حق به کسانی که این نیرو را در مورد هوای نفس استفاده می کنند عاقل نمی داند بلکه آن را نکرا و شیطنت می خوانند. (در حدیث نیز به این مطلب اشاره شده است) .

نکته : عقل توان و نیروی الهی است و از این جهت خیر می باشد . عقل بذات و فی حد ذاته خیر است . اگر این نیرو در مورد بد و نادرستی استفاده شود به عنوان ثانویه بد می باشد . عقل اگر در جهت بدی به کار رود چون باعث از بین رفتن نفس و روح آدمی و در خدمت اهداف شیطانی بکار رفته است به عنوان ثانوی بد است .

کاربرد عقل در فلسفه : قوه ای در انسان که می تواند ضروریات و بدیهیات را تصدیق کند و به آنها یقین پیدا کند. این کاربرد همان الهام فطری آفرینش می باشد . « و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقوا ها » کاربرد دوم در فلسفه : منظور از عقل ، عقل در کتاب نفس است. حکما برای نفس چهار مراتبه را بیان کرده اند :

عقل بالقوه یا هیولانی : مرتبه ای از نفس که هیچ ادراکی حتی بدیهیات را هنوز بالفعل ندارد و تنها قابلیت و استعداد ادراکات را دارد.

عقل بالملکه : در این مرحله نفس به مرتبه ای می رسد که بدیهیات را درک می کند و این استعداد را می یابد تا بتواند توسط بدیهیات ، نظریات را کشف نماید .

عقل بالفعل : مرتبه ای که نفس انسان تمام کلیات و نظریات را بدست آورده است .

عقل مستفاد : مرتبه ای که نفس انسانی تمام کلیات و حقایق را دائم الحضور دارد ( در مرتبه قبل نفس از حقایق مطلع است اما دائم الحضور نیست ) معصومین و انبیاء الهی به این مرتبه رسیده اند .

کاربرد سوم در فلسفه، عقل در الهیات: این کاربرد مربوط به نفس نیست بلکه عبارت است از موجودی که ذاتا و فعلا از ماده مجرد است .

( اطلاق عقل بر این معنا و کاربردهای دیگر از باب اشتراک لفظی می باشد )

کاربرد عقل در علم کلام : مراد از عقلی که متکلمان در کلام خود بکار می برند، قوه ای است که مشهورات را ادراک می کند . مشهورات یعنی آنچه جمیع یا اکثر عقلا آن را قبول دارند . متکلمان دو چیز را عقل می دانند : یکی ضروریات و دیگری مشهورات . تفاوت ضروریات و مشهورات :

الف ) ضروریات دارای پشتوانه واقعی و نفس الامری است . اما مشهورات پشتوانه واقعی ندارد بلکه تابع شهرت عقلا می باشد .

ب) ضروریات از یقینیات است که ارزش برهانی دارد اما مشهورات از ظنیات بوده و ارزش جدلی دارد .

عبدالجبار که از متکلمین شاخص معتزلی است در کتاب شرح اصول خمسه و کتاب المغنی جلد 11 فصلی در باب چیستی عقل بیان می کند . وی در تعریف عقل می گوید: « اعلم أن العقل هو عبارة عن جملة من العلوم مخصوصة، متى حصلت/ فى المكلّف صحّ منه النظر و الاستدلال و القيام بأداء ما كلّف. »[1] مکلف با داشتن این سرمایه یعنی بدیهیات قدرت استدلال یافته و می تواند تکالیف خود را انجام دهد .

کاربرد عقل در علم اخلاق : عقل در علم اخلاق « عباره عن جزء من النفس الذی یحصل بالمواظبه». در ابتدا فرد این حالت را ندارد بلکه با تلاش آن را کسب می کند . وقتی این حالات برای فرد ایجاد شد ، سرمایه ای را کسب نموده که می تواند توسط آن به فهم مطالب دیگر بار یابد این فرایند مانند بدیهیات در فلسفه است .

ملا صدرا در شرح حدیث دوم اصول کافی در باب عقل بیانی دارد. آن حدیث این است :

« هَبَطَ جَبْرَئِيلُ عَلَى آدَمَ ع فَقَالَ يَا آدَمُ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أُخَيِّرَكَ وَاحِدَةً مِنْ ثَلَاثٍ فَاخْتَرْهَا وَ دَعِ اثْنَتَيْنِ فَقَالَ لَهُ آدَمُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَا الثَّلَاثُ فَقَالَ الْعَقْلُ وَ الْحَيَاءُ وَ الدِّينُ فَقَالَ آدَمُ إِنِّي قَدِ اخْتَرْتُ الْعَقْلَ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ لِلْحَيَاءِ وَ الدِّينِ انْصَرِفَا وَ دَعَاهُ فَقَالا يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ نَكُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَيْثُ كَانَ قَالَ فَشَأْنَكُمَا وَ عَرَج‌ »[2]

وی می فرمایند : بدان که انسان دارای قوه ای است که ادراک می کند و آن «عقل» است. قوه ای دیگر دارد که منفعل می شود و اثر می پذیرد که «حیا» می باشد . قوه ای دیگر نیز می باشد که «دین» نامیده می شود . عقل و حیا و دین همان طور که بر این سه قوه اطلاق می شود بر آثار این سه قوه نیز اطلاق می شود .

علامه طباطبایی در المیزان می فرمایند :

« قوله تعالى: «كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»، الأصل في معنى العقل العقد و الإمساك و به سمي إدراك الإنسان إدراكا يعقد عليه عقلا، و ما أدركه عقلا، و القوة التي يزعم أنها إحدى القوى التي يتصرف بها الإنسان يميز بها بين الخير و الشر و الحق و الباطل عقلا، و يقابله الجنون و السفه و الحمق و الجهل باعتبارات مختلفة. »[3]

جمع بندی :

در جمع بندی گفته می شود برای عقل پنج کاربرد وجود دارد:

عقل به معنای قوه نفس برای درک حقایق نظری و عملی عقل به معنای ادراکات کلی نظری و عملی که عبارت اند از بدیهیات عقل نظری و بدیهیات عقل عملی و مشهورات در حوزه عقل نظر و عمل عقل به معنای مراتب نفس به لحاظ ادراکات عقل به معنای خود ادراک یعنی فعل درک کردن عقل به معنای جوهری که ذاتا و فعلا از ماده مجرد است .

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

( تقریرات و تلخیص درس حضرت استاد ربانی گلپایگانی )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo