< فهرست دروس

درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 79

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : دیدگاه استاد مطهری درباره وحی و چگونگی آن
 تفاوت وحی نبوت با فهم های نوابغ
 از جمله کسانی که به مقوله وحی پرداخته و به بررسی چگونگی آن پرداخته اند ، استاد مطهری می باشند . دیدگاه ایشان در جلسه قبل بیان شد . یکی از مسائلی که در مورد وحی مورد توجه استاد بوده است ، رابطه وحی نبوت با نبوغ برخی افراد است . ایشان ویژگی معلم داشتن وحی را فارق میان وحی نبوت و آنچه به ذهن افراد نابغه می رسد دانسته و گفته اند: در نبوغ، تعلیم و آموختن مطرح نیست بلکه مقتضای ساختمان بدنی و فکری فرد نابغه به گونه ای است که مطلبی را می فهمد. درست است که کار او نیز فوق العاده است اما از آنجا که عنصر تعلیم در آن نقشی ندارد با وحی نبوت متفاوت است.
 شهید مطهری می فرماید: « يك نابغه طرح ابتكارى مى‌ريزد ولى اين طرح ابتكارى از خودش است، به اين معنا كه ساختمانش يك ساختمانى است كه ايجاب مى‌كند چنين ابتكارى بكند. ولى در وحى هر چه شخصيت كه پيغمبر دارد در واسطه بودنش است، تمام شخصيتش در اين است كه توانسته ارتباط با خارج وجود خودش، با خدا، با شديد القوى، با ملك و فرشته- هرچه مى‌خواهيد بگوييد- پيدا كند؛ تمام شخصيتش در اين جهت خلاصه مى‌شود كه با خارج وجود خودش ارتباط پيدا كرده. به نظر من وقتى وحىِ نبوتى را در قرآن ببينيم اين را نمى‌توانيم از آن بگيريم. بنابراين اگر شخصى هر چه كار فوق‌العاده انجام بدهد كه اين جهت در آن نباشد كه او واسطه است و از بيرون وجود خودش گرفته است، نمى‌توانيم اسمش را «وحى» بگذاريم، مى‌خواهد ابتكار باشد مى‌خواهد نباشد، هر چه مى‌خواهد باشد اين وحى نيست.» [1]
 اشکال و جواب
 ممکن است اشکالی بر این مطلب وارد شود به این نحو که گفته شود: اینکه می گویید در نبوغ نوابغ، تعلیم در کار نیست اما در وحی این عنصر دخالت دارد، به این معنا است که آنچه نوابغ می فهمند بالذات است و معرفت وحیانی بالغیر. در حالی ک این فرض یقینا باطل است زیرا فهم بالذات جز برای خداوند متعال مصداقی ندارد و آنچه نوابغ می فهمند نیز بالغیر است. پس چه فرقی در اینجا وجود دارد ؟ هر دو معلم دارد و معلم آنها ذات اقدس الهی است.
 در پاسخ این اشکال می توان گفت: هیچ کدام از این مطالب مقصود استاد نیست. بله درست است که هم وحی نبوت و هم معارفی که به ذهن نوابغ می رسد بالغیر است اما در وحی، نبی کاملا متوجه است که معارف را از طریق معلمی دریافت می کند اما فرد نابغه چنین توجه ای ندارد.
 حاصل سخن تا اینجا چنین است :
  1. وحی به لحاظ قابلی امری درونی است که حواس ظاهری در آن دخالتی ندارد؛
  2. به لحاظ فاعلی امری بیرونی است ؛
  3. پیامبر اشعار به این مطلب دارد که از بیرون و توسط معلمی وحی به او القاء می شود.
 ویژگی چهارم وحی
 استاد مطهری سه ویژگی را برای وحی نبوت بیان کردند که از قرار بود :
  1. درونی بودن وحی نبوت .
  2. معلم داشتن وحی نبوت .
  3. استشعار نبی به دریافت وحی از بیرون .
 اما ویژگی چهارم وحی این است که اکثرا با واسطه فرشته وحی صورت می گیرد. وحی ای که به انبیاء می رسید غالبا از طریق حضرت جبرئیل یا روح القدس یا روح الامین صورت می گرفته است.
 نقش واسطه داشتن وحی در قرآن با این تعابیر آمده است.
 الف) « ایحاء» سوره شوری آیه « وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيم‌ »
 ب) « تنزل» سوره نحل آیه 102 « قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذينَ آمَنُوا وَ هُدىً وَ بُشْرى‌ لِلْمُسْلِمين‌ » و سوره بقره آیه 97 « قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْريلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‌ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ » و سوره فرقان 1 « تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‌ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيراً »
 ج) « قول» سوره تکویر آیه 19 « إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَريمٍ »
 د) « تعلیم » سوره نجم آیه 5 « عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوى‌»
 بنابر آنچه از شواهد و ادله بیان شد بطلان این فرضیه روشن می شود که گفته شده: جبرئیل موجود مستقلی نبوده بلکه بعد شخصیتی پیامبر است. شخصیت برین پیامبر جبرئیل است که به بعد ملکی او وحی می نماید .
 نکته ای در باره روش و منهج بحث
 روش درست در مباحث کلامی چیست؟ آیا باید بحث ها را طرفا نقلی بحث نمود یا عقلی محض بحث نمود و یا از هر دو روش استفاده نمود ؟ روش درست در این باره، روش تفصیل و تجمیع است. در میان متفکران ما مرحوم صدرالمتالهین در این روش از پیشتازان است. ایشان به قرآن و روایات در مباحث معارف توجه ویژه ای نموده است (سخن در مفاهیم محض فلسفی نیست بلکه سخن در معارف دینی است) البته کار ایشان به صورت کامل نظامند نبوده است. بعد از ایشان مرحوم علامه طباطبایی این روش را منظم و روشمند به کار برده است. وقتی به استاد مطهری می رسیم ایشان خیلی به این روش مقید است.
 این روش و منهج اجمالا این گونه است که ابتدا باید موضوعات اعتقادی را جدا نمود. موضوعات اعتقادی به سه دسته تقسیم می شوند:
  1. دسته ای از مباحث اعتقادی پیشا وحیانی است. روش بکار رفته در اینها عقلی محض است. مانند مباحثی چون اثبات وجود خداوند، ضرورت ارسال رسل.
  2. دسته ای دیگر از مباحث اعتقادی فرا عقلی بوده و از دسترس عقل بالکل خارج است . منهج این معارف نقلی محض است مانند بحث جزئیات معاد.
  3. دسته ای سوم از اعتقادات هم نقلی است و هم عقلی. این قسم نیز دو گونه می باشد: گاه صبغه نقلی در آنها برجسته است و گاه جنبه عقلی خود نمایی بیشتری می کند. در این جا از هر دو روش عقلی و نقلی بهره گرفته می شود منتها به جهت تفاوت این مباحث، کفه مباحث عقلی و نقلی در آنها متفاوت است.
 به عنوان نمونه در بحث وحی و شناخت آن، متکلمین که اساسا به عنوان متکلم وارد نشده اند. فلاسفه نیز از ابتدا بحث عقلی مطرح نموده اند و تطبیقی بحث نکرده اند. اما استاد مطهری وقتی به مبحث وحی شناسی می پردازند از روش تفصیل و تجمیع استفاده می کنند به این صورت که ابتدا به سراغ وحی رفته و تلاش می کنند از طریق صاحبان وحی به شناخت آن بپردازند. سپس بعد از آن مساله وحی را به صورت فرضیه بیان می کند زیرا وحی را از مقولاتی می دانند که به حقیقت آن نه تجربه دست می یابد و نه به صورت کامل برای خرد و عقل ما قابل شناخت است.
 معلم بودن پیامبر و تعلیم وحی از جبرئیل
 قرآن کریم در سوره بقره بیان می دارد که پیامبر معلم ملائکه می باشد و آنها از طریق نبی ، اسماء را یاد گرفته اند . « وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني‌ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين‌» [2] خدای متعال علم اسماء[ علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات‌] را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: « اگر راست مى‌گوييد، اسامى اينها را به من خبر دهيد!».
 در اینجا این سوال پیش می آید که اگر پیامبر معلم ملائکه است چگونه است که وحی را از جبرئیل تعلیم می گیرد ؟
 آیت الله جوادی آملی در این باره می فرماید: انسان کامل در بعد ملکوتی خویش، واسطه فیض برای همه چیز حتی برای ملائکه است. اما این انسان کامل چون سفر الی الخلق نیز دارد . به لحاظ بعد ناسوتی اش از جبرئیل و ملک دریافت می کند . بنابراین چون حیثیات متفاوت است تناقض و دوری حاصل نمی شود .
 اما درباره اینکه چگونه این امر صورت می گیرد و پیامبر چه چیزی را نمی داند که ملک به او تعلیم می کند، نیازمند بحث است که در جلسات بعد بیان می شود ؟
 


[1] مجموعه آثار، استاد شهید مطهری ، ج4 ، ص 341 ، ط: صدرا
[2] بقره/سوره2، آیه31

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo