< فهرست دروس

درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 70

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : دیدگاه فلاسفه اسلامی در تفسیر وحی
 بررسی چگونگی وحی در کلام فلاسفه
 این سوال در مورد دیدگاه فلاسفه مطرح است که آیا قوه متصرفه انبیاء در وحی، نقش سازندگی داشته است یا نه؟ به عبارت دیگر آیا همین طور که انبیاء در دریافت وحی، نقش قابلی داشتند در این بخش نیز قابل هستند یا نه؟ برخی از فلاسفه در این مرحله که حقایق کلی به صورت جزئی تبدیل می شود برای نفس نبی نقش فاعلیت قائل شده اند. آنان همچنین گفته اند: حضرت جبرئیل، که نبی در مرتبه عقل با او ارتباط برقرار کرده است، در مرتبه خیال در نفس نبی شکل پیدا می کند .
 دیدگاه شیخ الرئیس ابن سینا
 ابن سینا در شرح اشارات می فرماید:
 « أن الشواغل الحسية إذا قلت- أمكن أن تجد النفس فرصة اتصال بالعالم القدسي بغتة- تخلص فيها عن استعمال التخيل- فيرتسم فيها شي‌ء من الغيب على وجه كلي- و يتأدى أثره إلى التخيل- فيصور التخيل في الحس المشترك صورا جزئية- مناسبة لذلك المرتسم العقلي- و هذا إنما يكون في إحدى حالتين- إحداهما النوم الشاغل للحس الظاهر- و الثانية المرض الموهن للتخيل- فإن التخيل يوهنه إما المرض و إما تحلل آلته- أعني الروح المنصب في وسط الدماغ بسبب كثرة الحركة الفكرية- و إذا وهن التخيل سكن فتفرغ النفس عنه- و تتصل بعالم القدس بسهول» [1]
 نفس اگر قدرت پیدا کند می تواند با عالم قدسی ارتباط پیدا کند و به حقایقی کلی دست یابد. نفوس انبیاء به جهت دارا بودن از این توانایی با عالم عقل مرتبط شده و حقایق را دریافت می کنند. سپس در مرتبه بعد، اثر آن چیزی که از غیب به آنها رسیده به قوه متخیله می رسد. از قوه مخیله نیز به حس مشترک رسیده و از آنجا صور متناسبی با آن حقایق حاصل می شود.
 خواجه نصیر الدین طوسی در ادامه شرح کلام ابن سینا می گوید: کار صورت گری و صورت پردازی در اولیاء الهی، توسط نفوس شریف و قدسی آنها صورت می گیرد ( چیزی شبیه این امر در افرادی که دچار تب و بیماری شده اند نیز رخ می دهد منتهی با این تفاوت که در افراد بیمار این امر توسط قوه واهمه صورت می گیرد ).
 ایشان در تعلیقات می فرماید « النفس إذا طالعت شيئا من الملكوت فإنها لا محالة تكون مجردة غير مستصحبة لقوة خياليه أو وهمية أو غيرهما و يفيض عليها العقل الفعال ذلك المعنى كليا غير مفصل و لا منظم دفعة واحدة ثم يفيض عن النفس إلى القوة الخيالية فتتخيله مفصلا منظما بعبارة مسموعة منظومة- و يشبه أن يكون الوحى على هذا الوجه: فإن العقل الفعال لا يكون محتاجا إلى قوة تخيلية فيه إفاضة الوحى على النفس فيخاطب بألفاظ مسموعة مفصلة» [2]
 هر گاه نفس چیزی را از ملکوت دریافت کند، با مرتبه عقلانی اش با آن عالم ارتباط برقرار کرده است. ارتباط او با مرتبه خیالی او نیست بلکه عقل فعال آن معرفت را به نحو کلی به او القاء کرده است. بعد از اینکه نفس نبی این حقایق را دریافت نمود، در قوه خیال ایشان ، این معارف کلی ، صورت و تفصیل داده می شود. در این جاست که کلام و لفظ ایجاد می شود. سیر شکل گیری وحی نیز همین گونه است به این معنا که از عالم عقل دریافت می کند و در مراحل پایین تر صورت پردازی می کند.
 ایشان در کتاب « مبدا و معاد» ص 119 نیز این مطلب پرداخته است. در آنجا می گوید قوه تخیل آن معارفی را که از عقل فعال دریافت کرده صورت گری می کند « و ليس تخيّل النبي يفعل هذا فى الاتصال بمبادى الكائنات، بل عند سطوع العقل الفعّال و إشراقه على نفسه بالمعقولات، فياخذ الخيال و يتخيل تلك المعقولات و يصوّرها فى الحس المشترك فيرى الحسّ للّه عظمة و قدرة لا توصف، فيكون هذا الانسان له كمال النفس الناطقة و كمال الخيال معا.» [3]
 دیدگاه شیخ اشراق
 شیخ اشراق در این باره می فرماید « و ما يتلقّى الأنبياء و الأولياء و غيرهم من المغيّبات- 1 فانّها قد ترد عليهم فى أسطر مكتوبة، و قد ترد بسماع صوت قد يكون- 2 لذيذا و قد يكون هايلا. و قد يشاهدون صور «2» الكائن، و قد يرون صورا حسنة انسانيّة تخاطبهم فى غاية الحسن، فتناجيهم «3» بالغيب. و قد يرى الصور التى تخاطب كالتماثيل الصناعيّة فى غاية اللطف، و قد ترد عليهم فى حظرة، و قد يرون مثلا معلّقة و جميع ما يرى فى المنام من الجبال و البحور و الأرضين و الأصوات العظيمة و الاشخاص » [4] گاه وحی به صورت مکتوب نازل می شود و گاه به صورت سماع صوت است. و نیز گاه صورت حادثه ای که قبلا رخ داده یا حادثه ای که در آینده رخ می دهد را مشاهده می کند و گاه صورت انسانی را مشاهده می کند.( سخن ایشان این است که پیامبر و ولی خدا می بیند نه اینکه این صور را می سازد) آن صورت ها با انبیاء و اولیاء نجوا می کند.
 ایشان در جای دیگر می گوید: « و ربما يرون الغيب بالحسّ المشترك مشاهدة. و ربّما يسمعون صوت هاتف، أو يقرءون من مسطور. كلّ ذلك نقوش تسري إلى التخيّل و منه إلى الحسّ المشترک » [5] گاه می بیند غیب را با حس مشترک و گاه صدای حاطفی را می شنود یا از روی مکتوبی می خواند. همه اینها نقوشی است که تخیل نمی سازد بلکه به او سرایت می کند.
 دیدگاه صدرالمتالهین
 مرحوم صدرا در کتاب مبدا و معاد می فرماید :
 « كمال القوة المتخيلة هو كونها قوية بحيث يشاهد في اليقظة عالم الغيب لما سبق، فيشاهد الصور الجميلة و الأصوات الحسنة المنظومة على الوجه الجزئي في مقام" هورقليا" أو في غيرها من العوالم الباطنية، أو تحاكي ما شهدتها النفس في عوالم الجواهر العقلية، و لا سيما في عالم العقل المفيض لهذا النوع البشري- بإذن ربه-، فيرى في اليقظة و يسمع ما كان يراه و يسمعه في النوم بالسبب الذي ذكرناه، فيكون الصورة المحاكية للجوهر الشريف بأحد الوجهين، صورة عجيبة في عالم الحس، فهو الملك الذي يراه النبي و الولي، و يكون المعارف التي تصل إلى النفس من اتصال الجواهر الشريفة بتمثل الكلام المنظوم الواقع في غاية الفصاحة فيكون مسموعا. و هذا أيضا ممكن غير مستحيل» [6] ایشان در اینجا سخن از مشاهده نموده است نه اینکه نبی ، آن صورت را بسازد .
 بررسی این مساله
 فلاسفه گفته اند نفس نبی دارای سه ویژگی است و این ویژگی ها امتیاز او از سایرین است:
 1- ویژگی اول مربوط به قوه عاقله ایشان است. خاصیت عقل نبی این است که به مرتبه فعل رسیده و با عالم عقول چه در خواب و چه بیداری ارتباط برقرار می کند. ایشان در این مرحله حقایق را به وجه کلی دریافت می کند زیرا مبنای فلاسفه این است که عقول، قوای جزئی نداشته و عالم را ( کل ما فی العالم از تکوین و تشریع) را به وجه کلی و بسیط دارند.
 2- ویژگی دوم مربوط به قوه خیال است. حقایق غیبی نیز مربوط به این قوه است که نبی از طریق نفوس سماویه یا عالم مثال، مغیبات را دریافت می کند. فلاسفه معتقد هستند نفوس سماویه به تمام جزئیات این عالم آگاه است و نفس نبی از طریق قوه مخیله خویش که قوت یافته است به این عالم مرتبط شده و حقایق غیبی را می فهمد .
 3- ویژگی سوم به قوه حس ایشان بر می گردد. این ویژگی مربوط به معجزات آنها است. نفس قدسی آنها می تواند تصرفاتی را در عالم انجام دهد. کل عالم طبیعت در پنجه نفس اوست و همان طور که دیگران در بدن خویش می توانند تصرف کنند آنها به اذن الهی در کل عالم تصرف می کنند .
 مرحوم ابن سینا در کتاب مبدا و معاد به این سه ویژگی به تفصیل اشاره نموده اند . [7]
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد
 


[1] شرح الاشارات ، خواجه نصیر الدین ، ج‌3، ص: 407 و 408 ، ط نشر البلاغه
[2] تعلیقات ،‌ ابن سینا ، ص 82 ، ط مکتبه الاعلام الاسلامی
[3] المبدا و المعاد ، ابن سینا ، ص119 ، ط موسسه مطالعات اسلامی
[4] حکمه الاشراق ، شیخ اشراق ،‌ ص 240 ، ط مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی
[5] مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج4 ، ص 88 ، ط مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی
[6] المبدأ و المعاد، صدرالمتالهین ، ص 481 و 482 ، ط: انجمن حکمت و فلسفه ایران
[7] المبدا و المعاد ، ابن سینا ، ص 116 به بعد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo