< فهرست دروس

درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 65

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : دیدگاه فلاسفه اسلامی در تفسیر وحی
 تصویر فلاسفه از جهان و انسان
  • نکته اول :
 حقایق کلی عالم طبیعت و آنچه مربوط به انسان است در عالم عقول کلیه، بصورت بسیط و کلی موجود است. از نظر فلاسفه، همه حقایقی که در عالم طبیعت و ملک و مربوط به انسان و حیات انسانی است، در عالم عقول که اولین عالم امکانی بعد از مقام ربوبی است، موجود است. در آنجا حقایق به صورت بسیط و بودن کثرت وجود دارد که وقتی به این عالم می آید کثرت می یابد .
  • نکته دوم :
 حقایق جزئی و تفصیلی مربوط به عالم طبیعت و حیات انسان، در عالم نفوس سماویه یا عالم مثال اعظم، بدون ماده و حرکت موجود است. در این عالم بر خلاف عالم عقل که بسیط است، کثرت وجود دارد .
 برای تشبیه به ذهن می توان به آتش مثال زد. ادراک آتش به نحو کلی، مفهومی را به ما می دهد که بر همه آتش ها صدق می کند. در وجود ما هم مرتبه عالم عقل وجود دارد و هم مرتبه عالم مثال. انسان عالم صغیر است که فشرده ای از همه عوالم را دارد. حضرت امیر المومنین (ع) می فرماید « أ تزعم انك جرم صغير و فيك انطوى العالم الاكبر » [1] . این عوالم نیز بر هم تطابق دارند . عالم عقل و مثال، مبادی عالم طبیعت است. و عالم طبیعت با دو عالم قبلی تطابق دارد.
  • نکته سوم :
 نفس ناطق انسان مجرد از ماده است. « انا و من» نفس است که همه چیز را به او نسبت می دهیم. حال این که نکته دانسته شد ، باید دانست بین دو مجرد حائلی نیست زیرا ماده که مانع و حجاب است در کار نیست . پس نفس می تواند از آنها خبردار شود. مگر اینکه مانعی حاصل شود. مثل آینه های روبروی هم. هر تصویری باشد در همه آنها می تابد مگر اینکه آینه ای غبار گرفته باشد. پس نفس اگر مانعی در آن نباشد می تواند با عالم عقول کلیه و عالم مثال اعظم ارتباط برقرار کند. انسان می تواند از حقایق کلی و جزئی عالم اطلاع پیدا کند.
 بحث تجرد نفس، بحث شریفی است. دو کتاب فارسی در فلسفه، یکی «اسرار الحکم » نوشته حکیم سبزواری در باب تجرد نفس، 14 دلیل آورده است. دیگری کتاب «گوهر مراد» نوشته حکیم لاهیجی از کتابهای قدما در این زمینه است .
 4- نفس انسان برای اینکه بتواند حقایق کلی و جزئی عالم را ادراک کند، دارای قوای مخصوصی است. ادراکات نفس با قوای خاص صورت می گیرد مانند قوه عقل، قوه حس مشترک ( که از 5 حس ظاهری تصویر برداری می کند) و قوه وهم که معانی جزئیه را درک می کند ( حقایق کلی و صور جزئی و معانی جزئی، با سه قوه ای که بیان شد درک می شود).
 5- نفس انسان در شرایط معمولی با بکارگیری قوه تفکر و قوای ادراکی حسی، ظاهری و باطنی با عالم عقول و نفوس ارتباط برقرار می کند و به حقایقی آگاه می شود. اطلاعات معمولی ما چنین است.
 6- نفس انسان استعداد این را دارد که بودن استفاده از قوه تفکر و قوای حسی و به صورت غیر عادی با عالم عقول و نفوس ارتباط برقرار کند و از حقایق و اسرار آن عالم اطلاع پیدا کند. دلیل آن این است که نفس مجرد است و بین مجردها حائلی نیست ولی تعلق تدبیری به بدن و تمایلات حیوانی، موانع چنین ارتباطی است. مگر اینکه نفس از چنان قدرتی برخوردار باشد که در عین تعلق و توجه به بدن، از عالم ملکوت غافل نباشد. و این امر آنگاه است که مظهر اسم « لا یشغله شان عن شان » شود. حضرت مسیح (ع) مظهر اسم خالقیت خداوند است. پیامبران الهی بدون استثناء این گونه بودند.
 7- در عالم خواب که تعلق نفس با بدن کاهش می یابد، زمینه ارتباط نفس با عالم ملکوت میسر می گردد و رویاهای صادقه گواه روشن بر این مطلب است. اینکه در خواب انسان بیشتر با عالم ملکوت ارتباط دارد به خاطر همین قضیه است. اما انبیاء الهی به جهت برخورداری از نفس قوی ، در عالم بیداری نیز چنین ارتباطی داشتند .
 8- آنچه نفس در عالم خواب مشاهده می کند گاه پس از بیداری در قوه حافظه او باقی و گاه باقی نیست. در فرض اول گاهی قوه متخیله در آن تصرف نکرده است. زیرا ارتباط خیلی قوی بوده و در نتیجه تصرف نکرده است. در فرض اول خواب شفاف است و در فرض دوم تصرفات قوه متخیله گاه متعدد است . در این صورت می شود خواب آشفته که تعبیر آن ممکن نیست «اضغاث احلام» و گاه تصرفات کم است در این صورت قابل تعبیر است.
 نکته : قوه متخیله را گاه قوه عالمه بکار می برد و گاه قوه واهمه. در صورت اول آن را مفکره و در صورت دوم آن را مخیله گویند.
 9- اگر ارتباط با عالم ملکوت در بیداری یا شبیه بیداری مانند جلسه و مکاشفه رخ دهد، در این صورت نیز همان وجوهی که در مورد ارتباط نفس در عالم خواب گفته شد مطرح می شود. گاه متخیله تصرف می کند و گاه نه. لذا گاهی یافته های نفس به صورت وحی یا الهام صریح است و تاویل نمی خواهد و گاهی تاویل می خواهد . در صورتی که قوه متصرفه در یافته نفس تصرف کرده است باید آن را تاویل کرد تا به ریشه رسید. مرحوم علامه طباطبایی در این باره می فرمایند: اینکه قرآن کریم دارای تاویل است به معنای بازگشت به ریشه است. لذا تاویل اساسا خلاف ظاهر نیست. اما دیدگاه معروف این است که تاویل به معنای خلاف ظاهر است . « يا أَبَتِ هذا تَأْويلُ رُءْيايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّي حَقًّا » [2]
 10- پیامبران می توانند در خواب و بیداری، حقایقی که از طریق ارتباط با عالم عقول مشاهده کنند. در آن مرتبه حقایق به صورت کلی است و صورت خیالی و حسی ندارد ولی با تنزل از آن مرتبه ، صورت حسی و خیالی به خود می گیرد. در اینجاست که گاه فرشته به صورت بشری برای او متمثل می شود و پیامبر ، کلام را به صورت موزون و فصیح می شنود .
 برای نفس ما دو درب گشوده شده است: یکی به سمت ملکوت و یکی به سمت طبیعت. وقتی با وجه و دری که به سوی عالم طبیعت است توجه می کند از حس شروع کرده و به باطن می رود. ابتدا درک او حسی است، ‌بعد جزئی و خیالی است و سپس کلی می شود . اما اگر از چهره ای که به ملکوت دارد به عالم نگاه کند، قضیه بر عکس است . ابتدا کلی را ادراک می کند، وقتی پایین تر آمد خیالی شده و سپس حسی می شود. نفس وقتی توجه به عالم کثرت دارد از کثرت به وحدت سیر می کند اما وقتی با عالم وحدت ارتباط برقرار می کند از وحدت به کثرت می رود.
 حال در مورد ارتباط با حضرت جبرئیل، پیامبر در مرتبه وجود عقلی با او ارتباط برقرار کرده، سپس تنزل یافته و در دستگاه خیال پیامبر، صورت خیالی می یابد . وقتی جلوتر می آید از درون به بیرون ظهور پیدا کرده و او را با چشم ظاهر هم می بیند .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد
 


[1] شرح اصول کافی ، صدرالمتالهین ،‌ ج1، ص292
[2] یوسف ، 100

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo