< فهرست دروس

درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 4

بسم الله الرحمن الرحیم

 شناخت وحی ازطریق عرفان
 سخن ابن عربی [1] درباره وحی وشناخت نبی
 گفته شد ازدیدگاه بزرگان اهل عرفان درک شهودی وحی خاص(نبوتی که با شریعت همراه است)-فتوحات المکیه جلد 2 ص 26 ابتدای جزء 78 چاپ دار التراث
 ابن عربی میگوید:
  «بسم الله الرحمن الرحیم فمن الاولیاء رضی الله عنهم الانبیاء صلوات الله علیهم تولاهم الله بالنبوة و هم رجالٌ...» ازجمله اولیاء الهی انبیا هستند که خداوند ولای نبوت را به انها عرضانی کرده است ... خدای متعال شرع کرد برای آنها و طریق عبودیت را برای آنها بیان کرده است وبعضی از آنها هم مأمور نیستند این راه را به دیگران بیاموزند اما مقام نبوت را دارند مقام نبوت در باب ولایت یک مقام ویژه است یک سلسله واجبات و محرمات و اوامر و نواهی مخصوص در بین دیگر بندگان دارند اما اینکه چرا خدای متعال انبیاء را با این اوامر و نواهی خواص مورد تکلیف قرار داده است به این خاطر است که در دنیا چنین چیزی را اقتضا می کند . و تکالیف و اوامر و نواهی همان ابتلاء است پس ولایت یک نبوت عام است اما یک نبوتی هم داریم که اخص از آن است وآ ن هم نبوتی است که با تشریع است. و این هم مقام وسیعی است درنزد خدای متعال
  یعنی هر کس از یک جایگاه وجودی معنوی برخوردار باشد که حقایقی ازغیب به او می رسد و یک سلسه اوامر و نواهی ویژه خودش دارد می شود نبوت. اما اگر با یک شریعت باشد که راهکار را به دیگران هم بیاموزد می شود نبوت خاصه.
 « ومن الاولیاء رضوان الله علیهم الرسل صلوات الله علیهم تولاهم الله بالرسالة فهم النبیون المرسلون...»
 یک دسته دیگر از اولیاء الهی رسولان هستند که خداوند متعال ولای رسالت را به آنها عرضانی کرد اینها انبیاء مرسل هستند یا به سوی گروهی از مردم یا به سوی همه مردم [2]
 .این هم از اختصاصات نبی اکرم صلوات الله علیه وآله است ...
 «وما توقفنا عن الکلام فی مقام الرسول والنبی الصاحب الشرع...»
 آیا می خواهیم درباره انبیاء سخن بگوییم باید شرع اجازه داده باشد؟ او می گوید چنین چیزی نداریم که در شرع مقدس آمده باشد شما در این حوزه وارد نشوید مثل منعی که در در کنه ذات شده؟
  ابن عربی درجواب می گوید خیراما منع معرفت شناختی داریم، زیراشرط اهل طریق وعرفان این است که اگر ازاحوالی ومقامی خبر می دهند باید از آن چشیده باشند.عارف علم حصولی که نمی خواهد بلکه بدهد او یافته های شهودی اش رابیان می کند.این به خلاف فیلسوف است که آنچه را درک کرده باشد می خواهد به دیگران برساند [3] . یعنی عارف چیزی را می گوید که شهود کرده باشد.مشیء آن ها چنین است .روش اهل عرفان و منهج آن ها این است که ابتدا شهود کنند بعد خبر دهند.ابن عربی می گوید : نه ما شهودی در این زمینه داریم و نه هیچ عارف دیگری.غیر ازرسول ونبی صاحب شریعت ونبی خاص کسی چنین شهودی ندارد. و اگر ادعا کند دروغ گفته است بنابر این بر ما حرام است در این باره سخن بگوییم . اما ماعدای این دو مقام را می توانیم ذوق کنیم و لذا می توانیم در موردش حرف بزنیم.(این روش ابن عربی صحیح است چون هر کسی باید پایش را ازگلیمش فراتر نگذارد).
 رسیدن به مقام نبوت
  آیا د یگران می توانند به مقام انبیا برسند:
 یکی ازآقایان در کلاس ازشهید بهشتی نقل کرده اند که ایشان در این باره می گوید:«همه میتوانند به مرتبه ی انبیاء برسند ،اما مانند یک مدرسه است که یکی را به عنوان مدیربر می گزینند.»
 نقد بیان منسوب به شهید بهشتی :
 اگر چه مقام شهید بهشتی بلند است اما بنده عرض کردم این مطلب درست نیست. گاهی فیلسوف مطلبی راکه بیان می کند درسطح علمی او نیست بلکه مخاطب را در نظر می گیرد و مطلب را به مثال های ساده ای بیان می کند. ائمه ی اطهار از این روش بهره گرفته اند یعنی یک سوال واحد را چند جور جواب داده اند.مثال آن تخم مرغ وکره ی زمین است .در جایی گفتند: بر بلندی برو چه می بینی؟ گفت:دشت ها و....فرمود:همه ی اینها در مردمک چشم جای شده است. اما امام علی (علیه السلام)درجایی چنین پاسخ داده اند که خداوند متعال ناتوان نیست اما اینکه شما سوال کرده ای شدنی نیست و قدرت به محالات تعلق نمی گیرد. امکان ذاتی باید داشته باشد تا نوبت به این برسد که بگوییم فاعل می تواند یا نه.
 شناخت وحی از طریق وحی
 در کتاب شناخت شهید بهشتی در مورد روش شناسی وحی در یکی از آن هفده جلسه بیاناتی فرموده اند که قابل استفاده است.
 کاربرد های واژه ی وحی در قرآن کریم
 ازنظر موضوعی درقرآن درمورد وحی هشت مورد بیان شده است : مثل وحی الهی به آسمان(فاوحی فی کل سموات)، زمین، ملائکه، مادر حضرت موسی، زنبورعسل ، انبیاء ووحی شیاطین به یکدیگر
 وحی به لحاظ فاعل
  این هشت مورد از لحاظ فاعل وحی به سه دسته تقسیم می شود:
 1- فاعل وحی خداوند است.
  2- فاعل آن شیطان است.
 3- یا فاعل آن بشر است، که در موردحضرت زکریا است. در آیه قرآن آمده «فخرج الی قومه من المحراب فاوحی الیهم...»
 دسته اول که فاعل وحی خداوند است: از لحاظ قابلی به دو دسته تقسیم می شود
  1. پدیده های طبیعی (آسمان . و اوحی فی کل سماء امرها...، زمین . بان ربک اوحی لها... وزنبورعسل . اوحی ربک الی النحل...)
  2. وحی به موجود بشری که یا نبی است (اکثر آیات از این دسته است) یا غیر نبی است مثل وحی به مادر حضرت موسی. و اوحینا الی ام موسی... یا وحی به حواریون . اوحینا الی الحوارییین... .
 مشترک معنوی یا مشترک لفظی بودن وجوه هشت گانه
 آیا کاربرد واژه ی وحی در این هشت مورد مشترک لفظی [4] است یا معنوی ؟
 درتمام این کاربردها وحی مشترک معنوی است که در تمام این موارد حتی وحی شیطانی آیا جامع معنای وحی چیست؟ وحی جامع این موارد عبارت است از القاء،الافهام، الاعلان بخفاء و سرعة .این جامع همه ی این هشت مورد است که هم شامل وحی الهی می شود وهم وحی شیطانی .
 جامع وحی الهی
 تاکنون آنچه گفتیم در حیطه لغت بود اما در مورد وحی الهی وآنجا که فاعلش خداست ، دیگر از حیطه ی اهل لغت خارج است . این بحثی فلسفی وکلامی و یک جهان بینی است. بله معنای لغوی راباید حفظ کرد اما اینکه چه چیزی باعث شده درتمام ایم موارد به یک معنی بکار ر فته و ایا غیراز معنی لغوی از نظر فلسفی و جهان بینی یک معنی جامعی دارد یا خیر؟
 یعنی بعد از اینکه معلوم شد از نظر لغوی مشترک معنوی است بازاین سوال پیش می آید که در آنجا که فاعلش خداست یک جامعی وجود دارد یا خیر؟
  اما آیت الله سبحانی ج 10ص 95 منشور جاوید می گوید : وحی معنای واحدی درهمه ی کار بردهای خود دارد. که ما حرف ایشان را قبول نداریم و ایشان خلط کرده اند. اما مرحوم استاد مطهری در کتاب نبوت ص72 از اقبال نقل می کند که وحی اتصال با ریشه ی وجود است.ایشان بین وحی رحمانی و الهی وشیطانی تفکیک قائل شده اند و برای وحی رحمانی جامعی گرفته اند .استاد مطهری خود می گوید : آن معنای مشترک هدایت وراهیابی ،الهی است «رب الذی اعطی کل شیءخلقه ثم هدی»رجوع کنید به صفحه ی 80 و81 همان کتاب .
 ایت الله جوادی می فرمایند :چون مقوله ی تعلیم وعلم است وخداوند معلم همه است وبه هر موجود ی به اندازه ی ظرفیتش علم.همه ی موجودات در فرهنگ قرآن از علم وشعور بر خوردار هستند.استاد مطهری روی مقوله ی هدایت رفته اند وعلامه جوادی روی مقوله ی علم رفته اند. الهام ووحی یک تعلیم ویژه است که گاه به جماد تعلق می گیردوگاه بشر وگاه به نبی تعلق می گیرد.
 
 «والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»
 
 


[1] . انصافا ابن عربی در این فن نبوغ داشته و حرف خوبی زده اگر چه معصوم هم نیست و برخی جاها خطا کرده اما این حرفی که اینجا می زند چون مستدل است و عقلی است قابل قبول است.
[2] . البته ایشان معتقد است که این ویژگی از اختصاصات پیامبر اسلام است که البته بنده معتقدم همه انبیای الولاعزم شریعتهای جهانی داشته اند و مرحوم علامه طباطبایی این دیدگاه را دارد .
[3] . بعضی مشربهای فلسفی مثل حکمت متعالیه می گویند تنها نباید به عقل بسنده کرد
[4] . معنی در مصادیق متفاوت است

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo