« فهرست دروس
درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1404/02/27

بسم الله الرحمن الرحیم

کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی

 

موضوع: کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی

«نامردان مردنما» در کلام امیرالمومنین (ع)

امیرالمومنین (ع) در ابتدای خطبه 27 نهج البلاغه در فضیلت جهاد می فرماید:

«إِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ»[1] : جهاد درى است از درهاى بهشت، كه خداوند آن را به روى اولياء خاصّ خود گشوده، جهاد جامه پرهيزگارى، زره استوار، و سپر مطمئن خداست.

بعد آن حضرت درباره تجاوزی که سپاهیان معاویه به سرزمین هایی که در تصرف آن حضرت بود، داشتند می فرمایند: «وَ هَذَا أَخُو غَامِدٍ [وَ] قَدْ وَرَدَتْ خَيْلُهُ الْأَنْبَارَ وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَكْرِيَّ وَ أَزَالَ خَيْلَكُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لَا أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيراً »: اين مرد غامدى است كه لشكرش به انبار وارد شد، حسّان بن حسّان بكرى را كشت، و مرز بانان شما را از جاى خود راند. به من خبر رسيده مهاجمى از آنان بر زن مسلمان و زن در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستنبد و گردن بند و گوشواره او را به يغما برده، و آن بينوا در برابر آن غارتگر جز كلمه استرجاع و طلب دلسوزى راهى نداشته، آن گاه اين غارتگران‌ با غنيمت بسيار باز گشته، در حالى كه يك نفر از آنها زخمى نشده. و احدى از آنان به قتل نرسيده. اگر بعد از اين حادثه مسلمانى از غصه بميرد جاى ملامت نيست، بلكه مرگ او در نظر من شايسته است.

آن حضرت در اواخر خطبه، با حالت ناراحتی از دست مردمی که حضرت بر آنها حکومت می کنند اما بی تفاوت هستند، می فرمایند: «يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ حُلُومُ الْأَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ لَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَرَكُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْكُمْ مَعْرِفَةً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً قَاتَلَكُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِي قَيْحاً وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِي غَيْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِي نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاساً »: اى نامردان مرد نما، دارندگان رؤياهاى كودكانه، و عقلهايى به اندازه عقل زنان حجله نشين، اى كاش شما را نديده بودم و نمى‌شناختم. به خدا قسم حاصل شناختن شما پشيمانى و غم و غصه است. خدا شما را بكشد، كه دلم را پر از خون كرديد، و سينه‌ام را مالامال خشم نموديد، و پى در پى جرعه اندوه به كامم ريختيد.

حضرت اباعبدالله الحسین (ع) هم در کربلا، لحظه های آخر در میدان نبرد با صلابت و قدرت رجز می خواندند. عمر سعد فریاد کشید: مگر او را نمی شناسید؟ او پس قتال عرب است. نوشته اند چهار هزار نفر تیر انداز به سوی ایشان تیر اندازی کردند و عده ای ایشان را دور زده و میان ایشان و حرم حائل شدند. اینجا سید الشهدا (س) فرمودند: «وَيْحَكُمْ يَا شِيعَةَ آلِ أَبِي سُفْيَانَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُمْ وَ ارْجِعُوا إِلَى أَحْسَابِكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْرَاباً». شمر فریاد زد ای پسر فاطمه چه می گویی. حضرت فرمود: «أَنَا الَّذِي أُقَاتِلُكُمْ وَ تُقَاتِلُونِّي وَ النِّسَاءُ لَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتُاتَكُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِي مَا دُمْتُ حَيّاً». اینجا بود که شمر فریاد زد از حرم این مرد دور شوید و قصد خود او را کنید که «فلعمري لهو كفو كريم».[2]

در زمان ما چگونه حکام عربستان و امارات و قطر، میزبانی کسی را می کنند که کافر، فاسد و جنایت کار است؟ از اینان سوال می کنیم شما چگونه خود را خادم حرمین شریفین می دانید. آیا اسلام این گونه است؟ مگر پیامبر خدا (ص) نفرمود: «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»؟[3] آیا شما نمی بینید که در غزه چگونه جنایت می شود؟ چقدر از کودکان شهید و چقدر نقص عضو شده اند؟ آیا امیرالمومنین (ع) لااقل سلف صالح پیامبر نبود که اینگونه سخن فرموده است؟ مساله اسلام به کنار، اصلا عربیت شما کجا رفته است؟ شما را چه می شود که رئیس جمهور آمریکا میلیاردها دلار شما را دوشید و رفت.

از اینها نادان تر برخی سلبریتی های داخلی است که می گویند: خوش بحال جولانی رییس جمهور سوریه که چنین دوستانی مانند عربستان دارد که باعث می شود در ارتباط با آنها، همه تحریم ها از آنها برداشته شود. آیا شما نمی دانید که جولانی خود دست پروده همین مستکبران است؟ این ها ابتدا چند میلیارد پول جایزه برای سر وی تعیین کردند و اکنون زلف و کراوتی زده و با او دست می دهند. این همان نفاق مدرن است.

ما مسئولتی داریم جانی، مالی، زبانی و قلبی، که در هر جای عالم که ظلمی واقع شود، باید در حد خود برای رفع آن تلاش کنیم،

امیرالمومنین (ع) فرمود: «کونوا لظالم خصما و لظالمین عونا».

 

نظریه پرستش در ملاک و معیار رفتارهای اخلاقی

شهید مطهری ملاک و معیار صحیح در اخلاق را نظریه ای با عنوان پرستش می داند و می فرماید: ملاک اینکه برخی از کارهای خوب است، خداپرستی در انسان است. کارهای خوب، مثل عدالت و راستگویی جلوه های این خدا پرستی است.

ممکن است گفته شود در دنیا آدم های فراوانی است که خدا را قبول ندارند و پرستش نمی کنند، اما به اخلاقیات باور دارند. پس چگونه شما ملاک اخلاق را پرستش می دانید؟ شهید مطهری در پاسخ می فرماید: عبادت و پرستش الهی چند قسم است: یکی خداپرستی عام است که شامل همه موجودات این عالم اعم از دریایی و خشکی و آسمانی و زمینی می شود. دوم خداپرستی مربوط به انسان است که آن نیز دو گونه است: خدا پرستی آگاهانه و دیگر خدا پرستی فطری و درونی. اسلام نیز دو گونه است: اسلام به معنای تسلیم قوانینی الهی بودن است. خدای متعال دو گونه قوانین دارد: قوانین فطری که در نهاد همه انسان ها از طریق فطرت در بشر قرار داده است. از این نظر همه انسان ها مسلمان هستند. گونه دوم قوانین آگاهانه است که از طریق وحی به بشر ابلاغ شده است.

همه انسان ها به حسب فطرت، قوانین فطری الهی را می شناسند و آن را قبول دارند، البته اینکه عمل می کنند یا نه، بحث دیگری است، مانند اینکه همه انصاف و وفای به وعده را امری خوب می دانند.

تا اینجا معلوم شد که ملاک و منشا ارزش های اخلاقی، پرستش خداوند است، یعنی تسلیم قوانین الهی بودن. منشا این قوانین، اراده الهی است و خداوند بر اساس فطرت، انسان ها را به این قوانین آگاه کرده است. امام صادق (ع) درباره خداوند فرمودند: «مَعْرُوفٌ عِنْدَ كُلِّ جَاهِل‌»[4] یعنی معلوم به علم حضوری برای همه است در حالی که برخی بر اساس علم حصولی به او جاهل هستند.

شهید مطهری می فرماید از جمله آثاری که متوجه تسلیم بودن آگاهانه است این است که این افراد به جایی می رسند که حتی کارهای عادی آنها هم خداپرستی خواهد بود و افعال طبیعی و عادی آنها نیز به عنوان اخلاق حساب می شود.

شهید مطهری می فرماید: «يكى از نظريات در مورد اعمال اخلاقى بشر، نظريه «پرستش» است. مى‌گويند آن سلسله از اعمال بشر كه با افعال طبيعى [متفاوت است «2»] و همه افراد بشر آن كارها را تقديس و ستايش مى‌كنند و شرافتمندانه و انسانى و ما فوق كارهاى طبيعى مى‌خوانند، از مقوله پرستش هستند.

يك نظريه ديگر هم درباره طبيعت اين‌گونه كارهاى مقدس بشرى هست و آن اين است كه اين كارها از مقوله پرستش است، از مقوله عبادت خداست ولى عبادتى ناآگاهانه. مثلًا آن كسى كه اعمال اخلاقى را از نوع زيبايى مى‌دانست مى‌گفت چون زيبايى منحصر به زيبايى محسوس نيست و زيبايى معقول هم زيبايى است، آن كه كار اخلاقى مى‌كند جمال و زيبايى عقلى كار اخلاقى را احساس مى‌كند و اين جمال و زيبايى او را به سوى خود مى‌كشد، همچنان كه زشتى كار غير اخلاقى و ضد اخلاقى او را از آن متنفر مى‌كند؛ در كارهاى اخلاقى جاذبه‌اى است از نوع جاذبه زيبايى، و در كارهاى ضد اخلاقى دافعه‌اى است از نوع دافعه‌هاى ضد زيبايى».[5]

 


[1] نهج البلاغه، خطبه 27.
[2] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج45، ص51.
[3] کافی، شیخ کلینی، ج2، ص164.
[4] توحید، شیخ صدوق، ص58.
[5] مجموعه آثار، شهید مطهری، ج22، ص539 به بعد.
logo