« فهرست دروس
درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1404/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

پاسخ به شبهات فضای مجازی

 

موضوع: پاسخ به شبهات فضای مجازی

سالروز تخریب قبور بقیع

8 شوال سال 1344 هجری قمری مصادف با تخریب قبور بزرگان بقیع توسط وهابیت است. متاسفانه آنان این عمل تلخ و زشت را به نام دین انجام داده اند. خود وهابیت غده چرکینی است در جهان اسلام است که عقاید و افکار نادرستی را به نام دین خالص ترویج می کند و بقیه را اهل بدعت و شرک می داند.

 

عدم دلیل و مستند وهابیون در تخریب قبور

وهابیون دلیل و مستندی از آیات قرآن و روایات نبوی و یا سیره آن حضرت برای تخریب قبور اولیاء الهی ندارد، و تنها دلیل آنها بدعت و منجر شدن به کفر و شرک است. این فتوا از سوی ابن تیمیه مطرح شده است. وی در «منهاج السنه» گفته است: «مشاهدی که بر قبور انبیا و صالحین از عموم یا اهل بیت بنا شده است، بدعت های حرامی است که در دین اسلام وارد شده است»[1] . در جای دیگر می گوید: «شیعه مشاهدی که بر روی قبور ساخته اند، شبیه مشرکین تعظیم می کنند. در آنجا اعتکاف انجام داده و حج بجا می آورند، همان گونه که حجاج به سوی بیت عتیق حج انجام می دهند»[2] .

هیات استفتاء وهابیت نیز در فتوای شماره 7210 خود گفته اند: « بنای بر قبور بدعت منکر است، زیرا در آن غلو در تعظیم صاحب قبر و راهی به سوی شرک است، و لذا بر ولی امر مسلمین و یا نایب اوست که امر به تخریب بناهایی کند که روی قبور ساخته شده است و آنها را با زمین یکسان سازد تا با این بدعت عملا مقابله شده و راه شرک بسته شود».

بنابراین استناد وهابیون برای تخریب قبور بر اساس آیات و روایات نیست، بلکه یک نظر اجتهادی است که آن را بدعت و وسیله ای برای شرک دانسته اند. روایت ابی الحیاج نیز در باره قبر است نه بنای بر قبور. در آن روایت نقل شده که امیرالمومنین (ع) به عده ای ماموریت دادند که اگر دیدید قبری مانند کوهان شتر و گرده ماهی است آن را صاف کنید (که می توان به معنای صاف کردن کلی قبر و یا صاف کردن این حالت خمیدگی روی قبر باشد).

 

عدم شمول ساخت بنا بر قبور در معنای بدعت

تعریف بدعت همان گونه که عالمان اهل سنت و شیعه گفته اند عبارت است از : «ادخال ما لیس من الدین فی الدین بما انه من الدین»، یعنی کاری که در دین نیست را فرد انجام دهد و آن را کاری دینی بداند. اما اگر یک کار عرفی باشد هر چند در دین نیامده باشد، حرام و بدعت نخواهد بود مانند جشن تولدی که حرامی در آن نباشد. اکنون سوال این است که بنای ساختمان بر قبور ولی خدا، به چه دلیل بدعت است؟ بله به لحاظ معنای لغوی، این کار در زمان پیامبر خدا (ص) نبوده است، اما انگیزه و علت ساختن این بناها چیست؟ قاعدتا شیعیان می گویند انگیزه ما تکریم صاحب قبر است. و تعظیم و تکریم مؤمن هم طبق عمومات دین، نه تنها بدعت نیست بلکه پسندیده است. بدعت منکر آن است که عملی جز دین دانسته شود اما دلیل خاص و یا دلیل عامی نداشته باشد.

ممکن است گفته شود تعظیم و تکریم مومن در حال حیات او پسندیده است نه بعد از مرگ او. این سخن نیز درست نیست زیرا اگر چنین است در شرع مقدس تشیع و تکفین و تدفین و نماز بر میت برای چیست؟ همه اینها برای آن است که مومن زنده باشد یا مرده باید مورد تکریم و احترام قرار گیرد. بنابراین اینکه گفته شده است این کار بدعت است کاملا اشتباه است.

 

عدم شمول ساخت بنا بر قبور در معنای شرک

اینکه بگویید «اشکال ساخت این بنا ها آن است که مردم در آن ها جمع شده و تبرک و توسل می جویند و از این باب شرک اشکال دارد». در پاسخ می گوییم اینجا باید به سراغ بحث شرک رفت و بررسی کرد که آیا این کارها مصداق شرک در عبادت هست یا نه؟ شرک در عبادت نیز تعریف دارد و آن این است که «تعظیم و تکریم نسبت به موجودی به این جهت که او بالذات اله یا خالق و یا رب است صورت گیرد». اما اگر انسان موجودی اعم از انسان و غیر انسان را به این نیت تکریم نکند، شرک و حرام نخواهد بود. آیا کسانی که این مرقدهای اولیای الهی را تبرک می کنند و می بوسند با این نیت است و معتقد هستند که صاحب این قبور، اله یا خالق و رب است؟ خیر هرگز اینگونه نیست. بنابراین اگر بخواهیم طبق موازین عقلی و شرعی بحث کنیم، دلیلی که وهابیت بر این کار بیان کرده اند نادرست است، علاوه بر اینکه کاری که آنان در تخریب و انهدام این قبور شریف انجام می دهند، توهین به صاحبان این قبور و نیز تصرف عدوانی در مال غیر است که حرام شرعی است.

 

عمل نادرست برخی شیعیان در تبرک و توسل

سوال: برخی از شیعیان و یا فرقه های از آنها، کارهای شرک آلودی را نسبت به قبور اهل بیت (ع) و یا در بیان و گفتار خود دارند آیا اینها می تواند مستمسک وهابیت در تخریب این قبور باشد؟

همواره در میان مذاهب افراد و گروه هایی بوده اند که کارهای نادرستی را به نام دین انجام داده اند، اما این کار مجوز آن نیست که عمل آنها را به همه آن مذهب تعمیم دهیم. مثلا ممکن است فلان فرقه از شعب شیعه، عقیده باطلی داشته باشد، اما شیعه اثنی عشریه، این عقیده را باطل می دانند. اکنون نمی توان و نباید آن عقیده باطل را به همه شیعیان نسبت داد. مگر غلات در همین جهان تشیع پیدا نشده و مگر خود معصومین (ع) شدید ترین برخوردها را نسبت به غلات نداشته اند؟ (غالیان، قائل به الوهیت هستند و مفوضه قائل به ربوبیت استقلالی هستند. اهل حق نیز عقیده دیگری دارند و باید حساب اینها را از هم جدا کرد).

 

خاطره از ملاقات با اهل حق در جبهه جنگ

در سفری که ایام جنگ در غرب کشور بودم، در منطقه ای شیعیان، اهل سنت، اهل حق و شیطان پرستان هر کدام سنگرهای جدایی داشتند و در خط مقدم از انقلاب اسلامی دفاع می کردند. من به جهت مسائل شرعی و طهارت کمتر با اهل حق ارتباط برقرار می کردم. یک روز میان دو نفر از اهل حق که هیکل های بزرگی هم داشتند دعوا شده بود و یکی انگشت شصت دیگری را به سختی گاز گرفت. مسئول مجموعه برای رسیدگی به کار آنها می خواست این دو نفر را به عقب جبهه برگرداند، اما اینها می خواستند که بمانند. لذا اینها را در سنگر بزرگی جمع کردند و از من خواستند که با آنها صحبت کنم. در ضمن صحبت از آنها سوال کردم آیا شما امیرالمومنین (ع) را خدا می دانید یا نه؟ گفتند نه ما علی (ع) را خدا نمی دانیم اما از خدا هم جدا نمی دانیم. گفتم این سخن شما دو معنا دارد: آیا شما علی (ع) را همانند مسیحیان، پسر خدا می دانید یا می گویید علی (ع) همه کارهایش خدایی بوده است؟ اگر دومی را بگویید مانعی ندارد و ما نیز همین عقیده را داریم، اما اگر سخن مسیحیان باشد غلط است. گفتند: ما سخن مسیحیان را نمی گوییم. بعد گفتند فرق ما با شما این است که شما، شیعه نمازی هستند و ما شیعه نیازی. گفتم شیعه نیازی چیست؟ گفتند ما مراسمی داریم و غذایی می پزیم و بزرگ ما آن را متبرک کرده و پخش می کنیم و این کار ما جای عبادت را می گیرد. گفتم: شما چرا نماز نمی خوانید؟ گفتند: علی بن ابیطالب (ع) آن قدر نماز خوانده است که برای همه ما تا آخر کافی است.

 

تفاوت میان تقرب مشرکان به بت ها و تقرب شیعیان

سوال: قرآن کریم در مورد مشرکان و عمل شرک آلود آنها می فرماید: « ﴿وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى﴾‌»[3] : و آنان كه به جاى خدا معبودانى برگزيده‌اند [و مى‌گويند :] ما اين معبودان را جز براى اينكه ما را هر چه بيشتر به خدا نزديك كنند نمى‌پرستيم. آیا شیعیان نیز همین گونه برای تقرب به خداوند به قبور اهل بیت (ع) متوسل نمی شوند؟

پاسخ: تعبیر مشرکان در این آیه، «نعبدهم» است، یعنی آنان برای تقرب به خداوند این بت ها را عبادت می کردند، در حالی که شیعیان اهل بیت (ع) را عبادت نمی کنند بلکه آنان را تعظیم و تکریم می کنند. آنان بر اساس آیه «﴿وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ﴾»[4] برای تقرب به خداوند از وسایل استفاده می کنند، در حالی که مشرکین غیر خدا را عبادت می کردند.

حقیقت عبادت چیست؟ آیت الله سبحانی می فرمایند عبادت شرعی دو رکن دارد: رکن عقیده و رکن عمل. بر اساس عقیده اگر فردی کوچکترین عمل را با عقیده الوهیت و ربوبیت انجام دهد، حرام است، اما اگر فرد بزرگترین عمل مشروع را به غیر نیت الوهیت و ربوبیت انجام دهد، شرک نیست و مانعی ندارد. مشرکان صدر اسلام، در زمینه خالقیت مشرک نبودند، در زمینه کلان ربوبیت نیز مشرک نبودند، اما در ربوبیت های جزئی مشرک بودند. قرآن می فرماید آنان برخی چیزها را باعث پیروز شدن و موفقیت خود می دانستند: «﴿وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا﴾»[5] . و یا در جای دیگر سخن اهل دوزخ را بیان می کند که با بتان خود مجادله کرده و می گویند: «﴿تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفي‌ ضَلالٍ مُبين‌. إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمي﴾ن‌»[6] : به خدا سوگند كه ما در گمراهى آشكارى بوديم، زيرا شما را با پروردگار جهانيان مساوى قرار مى‌داديم‌. یعنی بحث ربوبیت مطرح است. مشرکان عصر رسالت مشرک در ربوبیت بودند. آنان در رابطه با تدبیر کلی جهان می گفتند اما الله، اما در امور جزئی مشرک بودند.

بنابراین این فرق مهم میان تقرب ما شیعیان و تقرب مشرکان وجود دارد. ما تقرب به خدا می جوییم اما نه با عبادت غیر او، با تکریم اولیاء الهی این کار را انجام می دهیم، اما آنها تقرب الی الله را به وسیله عبادت بت ها می جستند.

ربوبیت به صورت استقلالی، پر کاهی در ائمه (ع) وجود ندارد، آنها مظهر و وسیله هستند و این عقیده شرک نیست. در روایت نیز آمده است: «نزّلونا عن الربوبيّة و قولوا في حقّنا ما شئتم». بنابراین این عقیده که «بکم فتج الله و بکم ینزل الغیث» صحیح است اما ذره ای در آن استقلال نیست. این همانند کلام حضرت عیسی (ع) است که فرمود: ﴿أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ﴾.[7] با این که آن حضرت این کار شگرف را انجام می دهد اما باذن الله است، یعنی هیچ استقلالی در آن وجود ندارد.

 

نکته ای در مورد توسل به ائمه اطهار (ع) در دعای فرج

آنچه در انتهای این دعای شریف آمده است «يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَايَ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَايَ» به معنای استقلال آنها نیست بلکه مراد از آن این است که در میان اسبابی که خدای متعال برای بشر قرار داده است، عالی ترین اسباب، پیامبر اکرم (ص) و امیرالمومنین (ع) است. نه اینکه آنها در عرض خدای متعال حاجات انسان ها را روا می دارند، بلکه در طول الهی، بالاترین درجه و جایگاه را دارند.

در مورد نقش فاعلی و غایی معصومین (ع) در عالم سه دیدگاه در میان شیعیان وجود دارد: برخی قائل هستند این نقش به صورت مفصل است و همه عالم را باذن الله و در طول الهی در بر می گیرد. برخی این عقیده را منجر به غلو می دانند و اصلا قائل به آن نیستند. عده ای دیگر هم این نقش را در امور خاصی از معجزات و کرامات می دانند. (در این باره ر.ک: مقاله نقش فاعلی امام و نقش غایی امام از حضرت استاد مراجعه شود). البته این عقیده جزء ضروریات تشیع نیست و کسی که آن را قبول نداشته باشد از دایره تشیع خارج نمی شود.


[1] منهاج السنه، ابن تیمیه، ج2، ص435.
[2] منهاج السنه، ج1، ص474.
logo