1403/11/08
بسم الله الرحمن الرحیم
کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی
موضوع: کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی
سعادت گرایی به عنوان ملاک ارزش اخلاقی
درباره معیار و ملاک ارزش های اخلاقی گفته شد، طبق یکی از این ملاک ها، فعلی اخلاقی است که موجب سعادت ابدی انسان شود و آنچه بر خلاف آن باشد شر و بد است.
ارسطو که از قائلین به این دیدگاه است، ارزش و فضیلت را ملازم با سعادت دانسته و شاخص و ملاک فضیلت را رعایت حد وسط در امور می داند. نقدی که بر ایشان وارد شده بود این بود که در برخی امور، حد وسط معنا ندارد مثلا اگر انسان وعده ای کرده است یا وفا می کند و یا نمی کند و دیگر میان آن چیزی نیست، و یا در مورد صدق و کذب نیز همین گونه است؛ قول فرد یا مطابق با واقع و صدق است و یا مطابق با واقع نیست و کذب است و چیزی میان این دو متصور نیست. بنابراین ملاک شما جامع الافراد نیست.
در پاسخ گفته شد ارسطو قائل به دو نوع فضیلت است: فضیلت عقلی و فضیلت عملی. مراد از فضیلت عقلی همان حکمت است که به دو قسم حکمت نظری و عملی تقسیم می شود. حکمت عملی یعنی آنچه انسان در مقام عمل می خواهد انجام دهد، حکمی باشد که این همان اعتدال است. حکمت نظری هم تشخیص آن چیزی است که باید و نباید است. انسانی که از اعتدال اخلاقی برخوردار است می داند که اینگونه نیست که همواره باید حرف مطابق با واقع بزند و یا هیچ گاه کذب نگوید، بلکه رفتار او مطابق با حکمت و مصلحت انجام می گیرد و آنچه مطابق با حکمت باشد عدل است هر چند کذب باشد.
بنابراین شخصیت انسان یک مقوله، و آثار و رفتار او مقوله دیگری است. اساس اعتدال در علم اخلاق این است که فرد به لحاظ شخصیتی معتدل است. نمود این اعتدال گاه اقتضا می کند که صدق نگوید زیرا آن صدق دارای مفسده عظیمی است و دیگر مصداق عدل نیست.
در مورد علم نیز، هر چند اصل علم بد نیست و فضیلت است اما اگر عالم دارای اعتدال شخصیتی نباشد، همین چیز خوب هم برای او بد خواهد بود.
مساله اختلاف نظر و روش صحیح
اگر اختلاف نظر دلیل بر نادرستی منهجی باشد، در این صورت باید همه مناهج را کنار گذاشت، زیرا هیچ منهجی نداریم که درباره آن اختلاف نظر نشده نباشد. آنچه نادرست است اختلاف بر غیر روش صحیح است. این همانند مساله تفسیر به رای در قرآن است. در روایات آمده است «مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار»: کسی که قرآن را از روی رای خودش تفسیر کند جایگاهش دوزخ است. منظور از تفسیر به رای که باطل است چیست؟ آیا معنای آن این است که کسی رای نداشته باشد و کلا خالی الذهن باشد؟ این که امکان دارد چون انسان خالی الذهن و کسی که اطلاعاتی ندارد که نمی تواند تفسیر کند. همان طور که مولوی گفته است «هم سوال از علم خیزد هم جواب». فرد برای طرح سوال هم اطلاعاتی باید داشته باشد. پس منظور چیست؟ آنچه مهم است این است که مفسر رای خودش را بر قرآن تحمیل نکند. او باید بر اساس روش درست به تفسیر بپردازد و اگر رایی هم دارد را کنار گذاشته و بعد به تفسیر قرآن بپردازد. روش صحیح تفسیر استفاده از قواعد زبان شناختی و قواعد منطقی و اصولی است. همچنین مفسر باید نگاه جامعی به آیات داشته باشد و روایات را نیز ملاحظه کرده و موازین عقلی قطعی را رعایت کند. بعد از آن می تواند درباره قرآن اظهار نظر کند. این تفسیر صحیح است هر چند خطا کرده باشد. اما اگر بر خلاف روش صحیح عمل کند هر چند به واقع هم برسد، باز پذیرفته شده نیست. در روایات نیز آمده است: « مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِهِ فَأَصَابَ لَمْ يُؤْجَرْ فَإِنْ أَخْطَأَ كَانَ إِثْمُهُ عَلَيْه ». این همان تفسیر به رای است که مذمت شده است. بنابراین اینکه گفته می شود مثلا فلاسفه اختلاف نظر دارند و اگر روش آنها درست بود نباید اختلاف می کردند، نادرست است. اگر اینگونه می بود در مورد همه مفسران و فقها نیز وارد بود.
نقد شهید مطهری بر ارسطو
شهید مطهری در نقد دیدگاه ارسطو می گوید: « شك نيست كه نظريه ارسطو جزئى از حقيقت را دارد، ولى شايد ايراد عمدهاى كه مىتوان بر نظريه اخلاقى ارسطو گرفت اين است كه ارسطو كار علم اخلاق را تنها تعيين بهترين راهها (يعنى راه وسط) براى وصول به مقصد كه سعادت است دانسته است، يعنى ارسطو مقصد را تعيين شده دانسته است. اخلاق ارسطويى به انسان هدف نمىدهد، راه رسيدن به هدف را مىنماياند، و حال آنكه ممكن است گفته شود كه يك مكتب اخلاقى وظيفه دارد كه هدف انسان را هم مشخص كند، يعنى چنين نيست كه انسان از نظر هدف نيازى به راهنمايى نداشته باشد»[1]
ارزیابی
این نقد شهید مطهری وارد نیست زیرا سخن ارسطو بی دلیل نبوده، بلکه به پشتوانه فطرت بیان شده است. بررسی میدانی معلوم می کند که همه انسان ها به دنبال سعادت هستند. همه طالب خوشبختی هستند و این امر فطری است. این مطلب شبیه سخن متکلمان عدلیه است که برای اثبات حسن و قبح ذاتی چند دلیل آورده اند. در مقابل اشاعره می گویند حسن و قبح شرعی است و اگر شرع نبود حسن و قبحی نبود. عدلیه می گویند براهمه هم حسن و قبح را قبول دارند با اینکه اصلا قائل به نبوت و شریعت نیستند. این نشان می دهد که آدم های غیر متشرع نیز حسن و قبح را قبول دارند. قاعده این است که اگر مطلبی خواست بشر باشد و فراتر از زمان و مکان باشد، کشف می شود که آن مطلب فطری است. این برهان انی و مطلبی است که همه آدم ها با تفاوت های مختلفی که دارند آن را می خواهند. سعادت مقصد همه آدم ها است، اما اینکه از کجا باید سعادت را به دست آورد ارسطو راه آن را فضیلت دانسته و برای تشخیص فضیلت هم مساله حد وسط را بیان می کند.
ادامه بحث انشاء الله در جلسه آینده بیان می شود.
خلاصه بحث
سعادتگرایی، معیار اخلاق، و نقد دیدگاهها
این متن به بررسی مفهوم سعادتگرایی به عنوان ملاک ارزش اخلاقی میپردازد و دیدگاههای مختلف در این زمینه را مطرح میکند.
• سعادتگرایی ارسطو: ارسطو معتقد است فعل اخلاقی آن است که موجب سعادت ابدی انسان شود. او فضیلت را ملازم با سعادت دانسته و رعایت حد وسط را معیار فضیلت میداند.
• نقد بر ارسطو: برخی منتقدان معتقدند که در بعضی موارد، حد وسط معنا ندارد (مانند صدق و کذب). در پاسخ گفته شد که ارسطو دو نوع فضیلت (عقلی و عملی) قائل است و اعتدال در عمل و حکمت در نظر، معیار رفتارهای اخلاقی هستند.
• اعتدال شخصیتی: در علم اخلاق، اعتدال به معنای تعادل در شخصیت فرد است و گاهی ممکن است این اعتدال اقتضا کند که فرد بر خلاف واقع سخن بگوید، اگر مصلحت و حکمت در آن باشد.
• اختلاف نظر و روش صحیح: اختلاف نظر در یک موضوع لزوماً به معنای نادرستی روش نیست. بلکه باید بر روش صحیح تاکید کرد. در بحث تفسیر قرآن، تفسیر به رأی مذموم است. مفسر باید با روش صحیح (قواعد زبانشناختی، منطقی و اصولی) به تفسیر بپردازد و رأی شخصی خود را تحمیل نکند.
• نقد شهید مطهری: شهید مطهری معتقد است ارسطو فقط راه رسیدن به سعادت را نشان میدهد، اما خود سعادت را به عنوان هدف تعیین نمیکند.
• ارزیابی نقد: این نقد وارد نیست، زیرا هدف همه انسانها سعادت است و این امری فطری است. ارسطو راه رسیدن به سعادت را فضیلت و برای تشخیص آن، معیار حد وسط را معرفی میکند.
به طور کلی، این متن به بررسی دیدگاه سعادتگرایی در اخلاق، نقدها و پاسخهای مطرح شده و اهمیت روش صحیح در مباحث اخلاقی و تفسیر میپردازد. همچنین به بررسی مفهوم اعتدال شخصیتی و نقش آن در رفتار اخلاقی میپردازد.