1403/08/21
بسم الله الرحمن الرحیم
کلام و بحث اخلاق و معنویت، مبانی و مقدمات
موضوع: کلام و بحث اخلاق و معنویت، مبانی و مقدمات
مفاهیم اعتباری اجتماعی و برهان پذیر بودن آنها
سخن در مفاهیم اعتباری و اقسام آن بود و اینکه آیا این مفاهیم برهان پذیر هستند یا نه از گونه مشهورات هستند که در الزام و جدال قابل استفاده است؟
مفاهیم اعتباری منطقی در جلسه گذشته بیان شد. گونه دیگر این مفاهیم، مفاهیم اعتباری اجتماعی یا همان قوانین اجتماعی است. گفته شده این قوانین از عالم تکوینی الگو برداری شده اند. مثلا نفس انسان تکوینا می تواند در بدن و قوای بدنی تصرف کند. از این امر تکوینی بشر الگو برداری و در زندگی اجتماعی شبیه آن را قرار داد شده است، مانند مالکیت، ریاست و ... . مثال دیگر الگوبرداری از سر انسان و قوه فکر در او است. در نظام تکوین سر انسان از اعضایی است که بر بدن اشراف دارد و قوه تعقل و تفکر هم در آن قرار دارد. از این امر تکوینی در نظام اجتماعی الگو برداری شده و مفهوم ریاست اجتماعی شکل گرفته است. بنابراین خاستگاه ریاست اعتباری، راس و ریاست تکوینی است.
اکنون سوال این است که آیا می توان به لحاظ اینکه مفاهیم اعتباری اجتماعی خاستگاه تکوینی دارد، حکم کرد که اینها برهان پذیر هستند؟ پاسخ منفی است، زیرا این الگو برداری امری حقیقی نیست بلکه مجازی است، و این به معنای داشتن منشاء انتزاع نیست. به تعبیر دیگر این مساله مشابه سازی است و مشابه سازی غیر از منشا انتزاع بودن است.
مفاهیم اعتباری اجتماعی جنبه دیگری دارند که به لحاظ آن جنبه می تواند منشا انتزاع پیدا کرده و برهان پذیر باشد. آن وجه از این قرار است:
1) انسان موجودی زنده و دارای حیات است، و حیات حقیقی آن است که بر پایه عقل و اختیار باشد.
2) نکته دیگر اینکه زندگی انسان به صورت انفرادی نمی تواند مطلوب و دارای دوام و قوام باشد بلکه زندگی مطلوب بدون ارتباط با دیگران ممکن نیست. در این باره نیز فرقی نمی کند بگوییم انسان اصالتا مدنی بالطبع است و خلائی دارد که با اجتماع پر می شود و یا بگوییم جامعه برای انسان فطرت ثانوی است، یعنی انسان میل استخدام دارد و همان طور که از طبیعت استفاده می کند می خواهد از دیگران هم استفاده کند. آن موقع ناچار می شود که به حیات اجتماعی تن دهد. و نیز فرقی نمی کند معتقد باشیم زندگی اجتماعی وراء واقعیت افراد، واقعیت و هویتی دارند، و یا چنین هویتی را برای جامعه نپذیریم. هر کدام از این دیدگاه را قبول کنیم نقشی در این بحث ما ندارد.
3. در زندگی اجتماعی، وجود قوانین و مقررات اجتناب ناپذیر است، زیرا در غیر این صورت فساد و تباهی بوجود می آید و زندگی افراد مختل می شود. این قوانین بر اساس مصالح و مفاسد شکل می گیرد. و این گونه مفاهیمی مانند مالکیت و ریاست و مانند آن شکل می گیرد.
بنابراین، مفاهیم اعتباری اجتماعی منشا انتزاع دارند و آن منشا انتزاع اموری واقعی است و صرفا اموری ذهنی نیستند. و همان طور که گفته شد اگر امر اعتباری منشا انتزاع داشته باشد و آن منشا واقعیت داشته باشد، همانند مفاهیم فلسفی برهان پذیر خواهند بود.
مفاهیم اعتباری اخلاقی و برهان پذیر بودن آنها
همان طور که گفته شد اخلاق دو شعبه دارد: صفات اخلاقی و رفتار اخلاقی. عمده اخلاق هم که اساس مباحث است مساله صفات است و لذا نوعا در این مباحث بحث صفات و ملکات مطرح می شود.
در حوزه صفات اخلاقی یعنی خوبی و بدی و باید و نباید و قوانین اخلاقی، مثل اینکه «خوب است انسان شجاع باشد» و «بد است انسان ترسو باشد»، این سوال مطرح است که این صفات نفسانی از کجا برمی خیزند؟ آیا خاستگاه تکوینی دارند یا نه؟ در مورد این خاستگاه سه دیدگاه بیان شده است. برخی خاستگاه آن را مصالح و مفاسد فردی می دانند. برخی ملاک و شاخص آن را فطرت انسان می دانند و برخی می گویند: ملاک کمال و نقص انسانی است. توضیح اینکه نفس ما قابلیت کمالاتی را دارد که در او بالقوه است. او می تواند در مسیر تعالی و سعادت صعود کند و یا می تواند در سیر تکوینی سقوط کند. اگر انسان به سمت صعود رود هر صفت نفسانی که انسان را به سمت صعود ببرد خوب است و باید است و هر صفتی که باعث سقوط شود بد است و قبیح است. پس این باید و نباید از واقعیت خارجی ناشی شده است .
نکته: فطرت و غریزه هر دو تکوینی هستند و تعلیم نمی خواهند اما غریزه مربوط به گرایش های حیوانی است و فطرت مربوط به گرایش های انسانی است. طبق دیدگاه شهید مطهری هر صفت نفسانی که مطابق با غریزه حیوانی باشد بد اخلاقی است.
بر اساس آنچه گفت شد روشن شد که در حوزه صفات اخلاقی بایدها و نبایدها مربوط به عالم واقع است. لذا اخلاق را از شاخه های حکمت قرار داده اند اما حکمت عملی.
در مورد رفتار اخلاقی هم مساله همین طور است مثل اینکه «باید راستگو و عادل باشیم»؛ «باید عفو و گذشت داشته باشیم». اینها به زندگی انسان در جامعه بر می گردد. زندگی انسان اگر بخواهد به نحو مطلوب در جامعه شکل بگیرد، باید بر پایه عفو باشد، به همین خاطر است که انسان های زرنگ و بزرگ رفتاری اخلاقی دارند و بزرگ منشانه زندگی می کنند.
در اخلاق اگر بنا باشد به لحاظ آن رشد و تعالی صورت گیرد باید صرفا کاسب کارانه نباشد زیرا در این صورت هر چند کار خوبی است اما به درد آخرت نمی خورد و کمال معنوی انسان را تامین نمی کند. این گونه رفتارها که به قصد سود و نفع شخصی انجام می شود دیگر اخلاقی نیست، بلکه فعل اخلاقی آن است که به نیت قصد قربت انجام گیرد. این نکته فارق میان میان اخلاقیات و اجتماعیات است. به عبارت دیگر اگر حسن فعلی می خواهد مثل اجتماعیات است و اگر حسن فاعلی بخواهد، باید به نیت الهی و اخلاقی انجام شود. .