« فهرست دروس
درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1403/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

کلام و بحث اخلاق و معنویت، مبانی و مقدمات

 

موضوع: کلام و بحث اخلاق و معنویت، مبانی و مقدمات

فطری بودن مفاهیم اخلاقی

یکی از مباحث مطرح شده درباره مفاهیم اخلاقی این است که آیا مفاهیم اخلاقی (اعم از موضوعات و محمولات آنها) فطری هستند یا نه؟ گفته شد این مساله تابع این است که در حوزه معرفت شناسی به این سوال پاسخ داده شود که آیا به مفاهیم فطری در ادراکات تصوری و تصدیقی قائل هستیم یا نه؟ در میان فلاسفه غربی دو نظریه در این باره مطرح شده است: 1. عقل گرایان که در راس آن دکارت است می گوید ما ادراکات فطری یعنی ادراکات پیش از حس داریم. 2. تجربه گرایان که در راس آنها در آن زمان جان لاک بود، منکر ادراکات ما قبل حس است و می گوید: هر چه هست از طریق حس به دست آمده است.

شهید مطهری در اصول فلسفه و روش رئالیسم (ج6، ص90 و 96) به این بحث پرداخته و قائل به تفصیل شده اند. ایشان در حوزه ادراکات تصوری دیدگاه حس گرایان را درست می دانند و معتقد هستند که ما هیچ تصوری ما قبل حسی نداریم. (البته سخن ما در اینجا درباره مفاهیم کلی است. وقتی بحثی از علوم می شود، هر کدام از علوم، مراد اصول کلی است و جزئیات مورد نظر نیست. به همین خاطر گفته اند: «الجزئی لیس بکاسب و لا مکتسب »، یعنی مفاهیم جزئی، ما را به علم مصطلح نمی رساند). علم هم در اینجا به معنای صناعت و شاخه های علمی است. علم دو کاربرد دارد: گاه وصف نفس است و گاه به معنای صناعات علمی است. در علوم سر و کار ما با قضایا است که کلی هستند.

بنابراین شهید مطهری می فرماید ما هیچ تصوری قبل از اینکه از حس استفاده کنیم، نداریم. حتی اگر از ولادت انسان هم عقب تر برویم باز اگر ادراکاتی هست، از طریق حس به دست آمده است.

ادراکات انسان دو گونه است: برخی بدیهی است و نیاز به تفکر و تامل دارد و دسته دیگر ادراکات بدیهی است که بدون فکر حاصل می شود. اینها از طریق حواس درونی و بیرونی بر خواسته اند، و لذا هر چه مفهوم داریم از طریق حس است.

نکته: فطرت دو کاربرد دارد: فطرت احساسی و فطرت ادراکی. فطرت احساسی گرایش و میل است، و انسان حتی قبل از به دنیا آمدن گرایش فطری به خوبی ها دارد. کاربرد دیگر آن فطرت ادراکی است. بعد از بیان این مساله در مورد مفاهیم اخلاقی می گوییم چه در حوزه موضوعات و چه محمولات، قضایای فطری به معنای اینکه ما قبل حس باشند نداریم.

شهید مطهری بعد از بیان تصورات می فرماید: در حوزه تصدیقات ما طرفدار عقل گرایان هستیم، یعنی نمی گوییم تصدیق ما قبل حس داریم بلکه قائل به تصدیقات بدیهی هستیم. این تصدیقات نمی تواند خود از طریق حس به دست آیند چرا که همه تصدیقات تجربی دست کم به پذیرش چند تصدیق قبلی نیازمند است و بدون آنها تصدیق شکل نمی گیرد مانند محال بودن تناقض و علیت و معلولیت.

وقتی گفته می شود عدل حسن است یا جمع الضدین محال است، اینها مفاهیمی بعد از حس است، یعنی دستمایه و سرمایه آنها تصورات است. هر تصدیق و گزاره ای از یک موضوع و محمول شکل می گیرد. این تصدیقات دو گونه است: تصدیقاتی که وقتی مفهوم موضوع و محمول و نسبت میان این دو را می سنجیم دیگر تصدیق آنها نیازمند فکر نیست. اینها را فطریات یعنی بدیهیات گوییم . دسته دیگری تصدیقات است که صرف تصور موضوع و محمول و نسبت، تصدیق نمی آورد بلکه یک معونه دیگر می خواهد، مثل تصور هوا و روشن بودن. اینها تصدیقات ما بعد از حس است. قضایای اخلاقی نیز همین گونه است در برخی تصور موضوع و محمول و نسبت کافی در تصدیق است مانند «العدل حسن». اینها را قضایای اخلاقی فطری گویند.

 

صدق و کذب و نفس الامر قضایا

این بحث به مساله ملاک درستی و نادرستی قضایا بر می گردد. دیدگاه مشهور در این باره مطابقت ذهن با نفس الامر است. هر حاکی محکی دارد، آن محکی کجاست؟ برخی از قضایا ناظر به عالم درونمان است مانند قضایای منطقی. نفس الامر این قضایا خود ذهن است، مثلا قیاس شکل اول یا برهان همین گونه است.. نفس الامر در طبیعیات، عالم طبیعت است. نفس الامر در فلسفه، عالم هستی و وجود است که هم قلمرو آن طبیعت و هم ماوراء طبیعت است. هر جا وجود است علیت و معلولیت مطرح است، یا مفهوم وجوب و امکان؛ چیزی در عالم هستی نیست که زیر پوشش اینها قرار نگرفته باشد.

نفس الامر قضایای اخلاقی، حیات انسان است. اخلاق در دو جا شکل می گیرد یکی صفات است که درون ما که رخ می دهد و یکی رفتارهای ما است که در بیرون رخ می دهد. به تعبیر دیگر موجود دارای عقل مختار، نفس الامر قضایا اخلاقی است. در مورد مباحث اجتماعی نیز نفس الامر اعتباریات اجتماعی است .

پس در تصورات چه حوزه اخلاق و چه غیر اخلاق ما قضایای فطری به معنای ما قبل حس نداریم اما به معنای بدیهی داریم. برخی مفاهیم بدیهی و برخی غیر بدیهی است. در مورد تصدیقات هم ما تصدیق ما قبل حس نداریم، اما تصدیقات به معنای بدیهیات داریم.

شهید مطهری می فرماید: « نظريه عقليون مبتنى بر فطرى بودن پاره‌اى از معقولات، قابل قبول نيست و طبق نظريه حسيون نيز بسيارى از مفاهيم بسيط از قبيل تصور وجود و عدم و وحدت و كثرت بلكه عليت و معلوليت كه بالضروره ذهن از هر يك از اينها تصور روشن و صريح و صحيحى دارد قابل توجيه نيست و تنها راه صحيح توجيه همان است‌ که بیان شد».[1]

 

نکته ای در مورد آیه «فالهمها فجورها و تقواها»

گفته شد ما تصورات ما قبل حسی نداریم. ممکن است گفته شد مفاد آیه «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها. فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»[2] که بیان می کند خوبی ها و بدی ها به انسان ها الهام شده است چیست؟ آیه اطلاق دارد و هم بدی ظلم و هم خوبی عدل را شامل می شود و هم شامل تصورات و هم تصدیقات است.

دو پاسخ در این باره می توان داد:

1. ممکن است گفته شود آیه مربوط به فطریات گرایشی یا همان میل و گرایش نفس انسان به سوی خوبی است. هر چند نفس حیوانی به بدی ها میل دارد، اما نفس انسانی که مراد آیه است به خوبی ها میل و گرایش دارد. در این صورت آیه معارض بحث ما نیست، زیرا سخن ما مربوط به فطریات ادراکی بود.

2. اگر بگویید آیه مربوط به ادراک خوبی و بدی است، می گوییم آیه در مورد تصورات نیست، بلکه ناظر به تصدیق است و همان طور که گفته شد تصدیق بدیهی داریم. بنابراین مراد از اینکه گزاره «عدالت حسن است» به انسان الهام شده، این است که این مساله نیازمند فکر نیست و عقل بالبداهه آن را می فهمند.


[1] مجموعه آثار شهید مطهری، ج6، ص311.
logo