« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید مهدی نقیبی

1404/02/13

بسم الله الرحمن الرحیم

امربه شی مقتضی نهی از ضد /ضدخاص/مسأله ترتب/تبیین راه حل اشکالات اربعه -14040213

 

موضوع: امربه شی مقتضی نهی از ضد /ضدخاص/مسأله ترتب/تبیین راه حل اشکالات اربعه -14040213

اصول جلسه 98

مرتبط به فرض مسئله محل بحث
عبارت بود از وجوب انقاذ و دخول در ملک غیر، و مقدمه انقاذ شمرده می‌شود. عرض شد که با توجه به این که وجوب اهم مطلق است، و وجوب دخول در دار که مقدمه است برای انقاذ، حکم دخول در ملک غیر، حرمت است. ولیکن، این حرمت دخول در ملک غیر، مقید بود به این که این شخص نمی‌خواهد انقاذ غریق کند، و دخول در ملک غیر، حرام است.

رفع اشکالات ترتبی
اگر از جهت ترتب، مطلب را بخواهیم درست کنیم، آن اشکالات چهارگانه پیش می‌آمد که در جلسه قبل توضیح داده شد.

حفظ قانون در صورت تبعیت از مقدمه موصله
این اشکالات رفع می‌شود، بنابر آن مبنا که مقدمه واجب را، مقدمه موصله بداند. دخول در ملک غیر، وجوبش در زمانی است که پس از دخول در ملک غیر، انقاذ غریق اتفاق بیفتد و این مقدمه به ذی‌المقدمه وصل شود.

حکم در صورت وجوب مقدمه موصله مطلق
بنابر قول به وجوب مقدمه موصله، حکم مقدمه، به نحو مطلق خواهد بود، و قید موصله بودن، در واقع، برگشت به حصه خاصه از مقدمه دارد. یعنی، قیدش قید واجب است، نه قید وجوب.

پای‌بندی قانون بر اساس همان اصل
ما بر همان اساسی که مقدمه موسله را، واجب بدانیم، آن اشکال که ذکر شد، یعنی این که وجوب مقدمه، تابع وجوب ذی‌المقدمه است، از نظر اطلاق و اشکالات آن، حفظ شده است.

وضعیت وجوب ذی‌المقدمه و مقدمه
ذی‌المقدمه، که عبارت است از انقاذ غریق، به نحو مطلق، واجب است.
مقدمه او، که دخول در ملک غیر باشد، آن هم، به نحو مطلق، واجب است.
ان موصله بودن، قید برای واجب است، نه قید برای وجوب.

در صورت استفاده از طریق ترتب
اما اگر از طریق ترتب، بخواهیم مسئله را درست کنیم، وجوب مقدمه، در این زمان، مشروط می‌شود بر این که بر ایشان، واجب است، دخول و انقاذ؛ که نقطه مقابلش، عدم جواز تصرف در ملک غیر است.

حکم در صورت عدم پذیرش وجوب مقدمه موصله
تصرف در ملک غیر، حرمت ندارد، آنگاه که شخص، بخواهد انقاذ کند.
اما اگر کسی، وجوب مقدمه موصله را قبول نکند، مثلا، بر این که، مقدمه، به طور مطلق، واجب است، اینجا، مسئله، سر از تعارض در می‌آورد و تعارض، واقع می‌شود بین حرمت دخول، از حیث این که، تصرف در ملک غیر است، و بین وجوب دخول، از این جهت که، مقدمه است برای انقاذ، و فرض این شده است که، مقدمه، به طور مطلق، واجب است.
پس، مسئله، به تعارض، مرتبط می‌گردد و راه علاج و درمان آن، مراجعه به مرجحات باب تعارض است، و ربطی به تزاحم ندارد، چون، دوتا دلیل، با هم، مشکل دارند؛ یکی دلیلی که می‌گوید، تصرف در ملک غیر، حرام است، و دیگری، دلیلی که می‌گوید، مقدمه، به طور مطلق، واجب است.

نکته تفاوت این مسئله با موارد ترتب دیگر
نکته‌ای که موجب فرق بین این مسئله و سایر موارد ترتب است، این است که توقف در محل بحث از سوی هر دو طرف است، چون‌که امتثال اهم، منوط بر دخول در دار غیر است، از باب مقدمیت، و از آن طرف، هم عدم حرمت دخول در مال غیر، منوط است به انقاذ غریق. می‌بینید، مسئله مقدمیت از طرفین است؛ یکی اهم و دیگری غیر اهم. اما همین اشکال پیش می‌آید که تبعیت وجوب مقدمه، از وجوب ذی‌المقدمه، بسیار مشکل‌ساز می‌شود، و این اشکالات چهارگانه‌ای که گفتیم، در اینجا، واقع می‌شود.

سایر موارد ترتب و موضوع مقدمیت
اما در سایر موارد ترتب، آیا آنجا هم صحبت از مقدمیت است؟ پاسخ این است که: وجوب‌ رفع مانع و وجوب نماز، به نوعی، نظیر مسئله مورد بحث ما خواهد بود، اگر امر به شی‌ّ مقتضی، نهی از ضد خاص باشد. ولیکن، آن مبنایی که ما قبول نکردیم، این است که امر به شی‌ء، مقتضی، نهی از ضد خاص باشد.

تفاوت اصل مسئله در عدم قبول مقدمیت
اگر فرض کنیم که، بین مسئله وجوب رفع مانع و وجوب نماز، با مسئله وجوب انقاذ و حرمت دخول در ملک غیر، تفاوت وجود دارد، باید بگوییم: در آن موارد، صحبت از مقدمیت نیست؛ اما در محل بحث ما، برای دخول در ملک غیر، برای انقاذ غریق، واضح و روشن است که، این دخول، مقدمه است.

مبحث مربوط به تزاحم بین المتلازمین
یکی از مباحث مهم، مربوط به مواردی است که تزاحم بین المتلازمین باشد، مثل تزاحم بین وجوب استقبال به قبله برای نماز، و در عین حال، «حرمت استدبار جُدَی فی بعض البلاد». در اینجا، ما دو تکلیف داریم: یک تکلیف، در حال نماز، است بر اساس واجب بودن جهت قبله، و دیگری، حرام است فرضاً، جُدَی پشت سر او قرار بگیرد.

تزاحم زمانی است که دو امر، در وجود معاً، واقع شوند
تزاحم در زمانی است که دو امر، متلازم در وجود، روی دهند، حال آن‌که، این مسئله، با مسئله رفع مانع و نماز، فرق می‌کند. یعنی، این‌طور نیست که، در صورت طلب رفع مانع، نماز ترک شود.

روش حل مشکل با استفاده از اصل ترتب
حالا با این حساب، آیا می‌شود، قول به ترتب را، برای حل این مشکل، به کار گرفت؟ مثلا، گفته شود: «اگر استقبال به قبله نکردی، پس استدبار ممنوع است»؛ یعنی، رو به قبله بایست و اگر این کار نمی‌کنی، استدبار رخ می‌دهد و ممنوع است.

قواعد مختلف در این مورد و نظر مختار
شاید گفته شود که، این مسئله، هم با ترتب، قابل حل است؛ ولیکن، قولِ مختار این است که، در اینجا، ترتب، کار ساز نیست، چرا که، وقتی فرد، استقبال نکرد، استدبار هم، هم‌زمان، محقق نمی‌شود، و نداشتن استدبار جُدَی، حاصل است. و چیزی که، حاصل می‌شود، این است که، مولا، خواسته است، آن را طلب کند، و طلب، حاصل می‌شود. در نتیجه،، در اینجا،، ترتب، تالی فاسد دارد.

 

logo