1403/11/20
بسم الله الرحمن الرحیم
امربه شی مقتضی نهی از ضد/مسأله ضد خاص /ترتب /پاسخ به اشکال صاحب کفایه
موضوع: امربه شی مقتضی نهی از ضد/مسأله ضد خاص /ترتب /پاسخ به اشکال صاحب کفایه
اشکال مرحوم صاحب کفایه بر ترتب
اشکالی که مرحوم صاحب کفایه بر ترتب ذکر فرمودهاند، این است که دو تا امری که ما داریم، یکی امر به اهم و دیگری امر به مهم، بین خود متارده هستند، به این معنا که هر کدام، دیگری را ترد میکند. هنگامی که مولا به نحوه مطلق امر کند به ازاله و به صلات، مثلاً بگوید: «ازاله نجاست از مسجد کن» و «نماز بخوان»، این دو امر، به نحو مطلق به ما رسید و همدیگر را ترد میکنند. مشابه این است که بگوید: «اگر ازاله نجاست از مسجد نمیکنی، پس نماز بخوان.» با توجه به این متاردهای که بین دو تکلیف وجود دارد، ترتب آن صحیح نیست.
پاسخ به فرمایش صاحب کفایه
در پاسخ به فرمایش صاحب کفایه، این سؤال مطرح میشود که مراد شما از متارده چیست؟ سه معنا برای متارده ذکر میشود و هر یک از این معانی مورد بررسی قرار میگیرد:
1- هر یک از این دو دلیل، نفی میکند چیزی را که دلیل دیگر اثبات کرده است. دلیل ازل، وجوب ازاله را اثبات میکند و دلیل صلات، وجوب صلات را اثبات میکند.
اشکال: در ترتب، چنین اتفاقی نمیافتد، یعنی هر یک از دو دلیل، اثبات شده توسط دلیل دیگر را ترد نمیکند. زیرا در فرضی که دو تا امر به نحو مطلق از ناحیه مولا صادر شد، یا این که امر به صلات مقید به ترک ازاله آمده است، در اینجا مستفاد از امر ازل، این است که ازاله نجاست واجب است و از امر ازل استفاده نمیشود که صلات واجب نیست. به همین ترتیب، امر ازل، نفی نمیکند چیزی را که دلیل صلات اثبات کرده است. دلیل نسبت به موضوع خودش ساکت است. مثلاً، آنجا که مولا میگوید: «حج بر مستطیع واجب است»، این دلیل نمیگوید که استطاعت هست یا نه و این دلیل نمیگوید که بر تو لازم است تحصیل استطاعت.
نظر استاد: این معنی را ما نفی میکنیم زیرا این معنی از متارده تحقق نیافته است.
2- نه اینکه هر کدام از این دو دلیل، نفی میکند آنچه را که دلیل دیگر اثبات کرده است، بلکه هر یک از دو دلیل، امر دیگری را ترد میکند و به مفاد همدیگر کاری ندارند. به این گونه که امر ازل، امر صلات را نفی کند و برعکس، امر صلات، امر ازل را نفی کند.
اشکال به این معنا این است که متارده به این معنا نیز اتفاق نمیافتد، زیرا امر به اهم صراحتاً میگوید: «وظیفه شما همین است که ازاله را انجام دهی.» از این دلیل نسبت به ترک ازاله و پیدایش امر صلات برداشت میشود که اگر جناب مکلف امر اهم را اتیان کند، هیچ مشکلی به وجود نخواهد آمد. زمانی که ازاله را ترک کند، وظیفه صلات برایش پیدا میشود. بنابراین، امر صلات نفی نمیکند امر ازاله را.
3- امر ترتبی از مصادیق جمع بین ضدین است و جمع بین ضدین مستحیل است. یکی از افراد و مصادیق آن، همین امر ترتبی است.
اشکال
پس ترتب، تالی فاسدش، جمع بین ضدین است. ما به مفهوم کار نداریم بلکه به جهت مصداق کاری داریم. مثلاً، وقتی که مولا میگوید: «اگر ازاله نکردی، پس نماز بخوان»، در واقع این سخن همانا جمع بین ضدین میکند. وقتی که امر به مهم فعلیت پیدا میکند حال آنکه امر به اهم هنوز ساقط نشده است، این مصداق جمع بین ضدین است و جمع بین ضدین نیز مستحیل است. حال این جمع بین ضدین در دو حالت پیش میآید: 1. حالت ترتب که امر به مهم مقید به ترک اهم است. 2. صورتی که دو تا امر به نحو مطلق ذکر شوند.
پاسخ به اشکال
اینجا جمع بین ضدین اتفاق نمیافتد. عجیب است که آنچه در ترتب وجود دارد نقطه مقابل جمع بین ضدین است، نه اینکه جمع بین ضدین باشد و نه از افراد آن محسوب شود.
توضیح مطلب
آیا امر به صلات مفادش این است که تو عصیان کنی نسبت به امر به ازاله؟ نه، بلکه امر به صلات موضوعش ترک ازاله است و امر صلات نسبت به موضوع خودش ساکت است. لذا نتیجه سخن این است که خواست مولا جمع بین ضدین نیست.
نتیجهگیری
اگر این پاسخ را قبول کنید، نتیجه تا اینجا این میشود که ترتب محظوری ندارد. موضوع دلیل مهم، ترک اهم شد. اگر این موضوع ترک شود، این امکان کفایت میکند از اینکه بخواهید برای وقوعش دلیل بیاورید. ضمن اینکه عرف و عقلای عالم، تکالیف روزمرهشان پر از همین مسئله ترتب است.
برای مثال، اگر به شما گفته شود: «برو و این کار را انجام بده»، میتوان گفت که نتیجه سخن تا اینجا امکان ترتب شد و اینکه منطق عقلی در ترتب وجود ندارد.
اشاره به اشکال صاحب کفایه
صاحب کفایه یک اشکال دیگری دارد و شاگرد ایشان، مرحوم آقای بروجردی، نیز راه حل دیگری برای ترتب دارند که در جلسه آینده به خدمتتان عرض میکنیم.