1403/10/16
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ضد/ ضد عام/بیان مصلحت و مفسده حکم شرعی /بررسی ثمره بحث/بررسی دیدگاه شیخ بهائی
موضوع: بحث ضد/ ضد عام/بیان مصلحت و مفسده حکم شرعی /بررسی ثمره بحث/بررسی دیدگاه شیخ بهائی
بحث در مورد صحیح بودن صلات در موارد مزاحم
بحث اصلی در این است که مرحوم شیخ بها میفرماید: إذا انسان به ازاله نجاست از مسجد امر شده باشد، این صلات مزاحم با ازاله صحیح نیست، زیرا امر ندارد.
نظر صاحب کفایه
صاحب کفایه فرمایش دیگری دارد و میگوید که برای صحت صلات در محل بحث نباید لزوماً امری برای آن درست کنیم و بگوییم که صحت عمل به دائی امتثال امر باید محقق شود، بلکه روشی دیگر برای صحت صلات وجود دارد. به عبارتی، عبادیت یک عمل به دائی امتثال فعل به امر محدود نمیشود؛ بلکه اگر ملاکی در این فعل وجود داشته باشد، مکلف میتواند صلات را انجام دهد و این صلات صحیح هست.
به عنوان مثال، خضوع و خشوع در سجده به خاطر محبوبیت ذاتیهاش برای مولا، خود به تنهایی دلیل جواز و صحت این عمل عبادی میشود. لذا، اگر مکلف از او بپرسیم که آیا این صلات در این فرض امر دارد، ممکن است بگوید: نه، چون امر به اهم تعلق گرفته است.
وجود ملاک در صلات
بنابراین، اگر ملاک برای یک عمل عبادی موجود باشد، آن عمل درست است. اگر مکلف یقین دارد که ملاکی در این فرد از صلات وجود دارد، میتوان با توجه به آن ملاک، این صلات را به جا آورد.
دو نکته مهم
1. احکام دائر مدار مصالح و مفاسد هستند: حکم وجوب بر اساس ملاک کامل و صد درصدی است که در متعلق تکلیف وجود دارد. در بررسیای که صاحب کفایه انجام میدهد، بین صلاتی که مزاحم با ازاله است و صلاتی که مزاحم با ازاله نیست، هیچ تفاوتی وجود ندارد.
2. نقش وجود ملاک: صاحب کفایه به این نکته میپردازد که وجود ملاک در فعل، موجب میشود که این فعل به عنوان یک عمل عبادی به حساب بیاید.
اشکال به فرمایش صاحب کفایه
به فرمایش صاحب کفایه اشکالی مطرح شده است: فرض کنیم که وجود ملاک مصحح برای اتیان عمل به عنوان عمل عبادی باشد. مشهور هم بر این عقیده توافق دارند که یکی از وجوه تعبیدیت، همان اتیان عمل به قصد امتثال میباشد.
سوالات درباره ملاک
اما سؤالی که در این مرحله به وجود میآید این است که: از کجا فهمیدید که در این صلاتی که مزاحم با ازاله است، ملاکی وجود دارد؟
قطع به وجود ملاک، اول کلام است و کشف ملاک از طریق تعلق امر مولا به فعل است.
برای مثال، اگر مولا امر به وجوب اکرام علما کند و سپس در دلیل خاص بگوید «لا تکرم زیدا العالم» (اکرام زید عالم واجب نیست)، حکم زید مشخص میشود. با توجه به تخصیص، میگوییم ملاک وجوب اکرام در این فرد نیست.
دو احتمال در مورد عدم وجوب اکرام زید وجود دارد:
1. اصلاً اکرام زید ملاک وجوب را ندارد.
2. اکرام زید ملاک وجوب را دارد، اما به دلیل جهتی از جهات، مولا گفته است که اکرام او واجب نیست، مثلاً بخاطر وجود مانع.
بنابراین، عدم وجوب اکرام زید ممکن است به خاطر عدم وجود ملاک و همچنین ممکن است به خاطر وجود مانع باشد.
بررسی در محل بحث
در محل بحث ما، دلیل عام «اقیموا الصلاه» است. دلیل خاص این است که عقل میگوید: در جایی که صلات مزاحم با ازاله وجود دارد، واجب نیست. عقل میگوید نمیتواند مولا به دو ضد در یک زمان واحد دستور دهد.
عدم وجوب صلات ممکن است به خاطر عدم وجود ملاک باشد. مثلاً اگر فردی غیر مستطیع حج را انجام دهد، آن فرد واجب را نیاورده است.
اگر اشکالی مطرح شود که اگر ملاک هست، چرا امر به آن نشده است، میتوان پاسخ داد چون مولا به «اهم» امر کرده است و لذا برای «مهم» امر نشده و فقدان امر محتمل است و ممکن است به خاطر نبود ملاک باشد.
فرق بین متزاحمین و متعارضین
در مورد متزاحمین:
1. متزاحمین دو ملاک دارند، یکی از آنها اهم و دیگری غیر اهم است.
2. در تزاحم، مکلف از ناحیه خودش عجز دارد.
3. نسبت بین آنها عامین من وجه است.
در مورد متعارضین:
1. متعارضین شامل دو دلیل هستند که با یکدیگر در جنگاند.
2. در واقع، یک ملاک بیشتر وجود ندارد.
اشکال به صاحب کفایه
اشکالی که به صاحب کفایه مطرح میشود، این است که ما طریقی برای کشف ملاک نداریم جز این که مولا امر کرده باشد. اگر چه پذیرفتهایم که عبادیت عبادت به نیت وجود ملاک در فعل صحیح است، اما بدون امر از ناحیه مولا، کشف ملاک محل اشکال است. لذا، در صورت عدم وجود امر، وضعیت واضح نیست و باید به بررسی دقیقتری در این زمینه بپردازیم.