1403/09/18
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ضد/مقدمات بحث/اقوال پیرامون مقدمیت عدم ضد برای تحقق ضد دیگر/تحلیل تمانع و مقدمیت در وجود ضدین
موضوع: بحث ضد/مقدمات بحث/اقوال پیرامون مقدمیت عدم ضد برای تحقق ضد دیگر/تحلیل تمانع و مقدمیت در وجود ضدین
نقد و بررسی نظرات مرحوم نایینی
در ارتباط با مطالبی که از مرحوم نایینی در کتاب «اجود التقریرات» نقل شده[1] ، اشکالی که مطرح شده به این صورت است که:
فراز اول فرمایش مرحوم نایینی از نظر بسیاری از علما مورد تأیید قرار دارد. ولی برخی از آقایان همان فراز اول را نیز قبول نکردهاند. ایشان فرمودهاند که فقدان معلول به عدم وجود مقتضی منتسب است، نه به وجود مانع، در فرضی که اصلاً مقتضی وجود ندارد. به عنوان مثال، اگر کاغذ نمیسوزد، نسوختن به خاطر عدم مقتضی، که همان آتش است، است نه به خاطر این که این کاغذ در مثال ما رطوبت دارد.
نظر استاد: این حرف میتواند درست باشد. فقدان سوختن مستند به عدم مقتضی است، نه به وجود مانع، یعنی نبود سوختن مستند به وجود مانه نیست، بلکه مستند به نبود مقتضی است.
خدشه به فراز دوم نایینی
اما نسبت به فراز دوم سخن نایینی، این موضوع مبتلا به خدشه است. ایشان در ارتباط با مقدم دوم فرمودهاند که برای دو ضد، همزمان دو مقتضی تحقق پیدا نمیکند. یعنی نمیتوان هم سواد و هم بیاض هر دو را بهعنوان مقتضی در یک زمان پذیرفت، زیرا همانطور که خود سواد و بیاض نمیتوانند در یک جا جمع شوند، اجتماع ضدین محال است. بنابراین، اجتماع دو مقتضی برای دو ضد نیز محال است.
سؤال درباره مقصود نایینی
حال سؤال این است که مرحوم نایینی از این سخن چه چیزی را اراده کرده است؟ اگر مقصود ایشان این است که دو مقتضی برای دو ضد بهطور همزمان محقق نمیشود، این سخن صحیح است، چون اجتماع مقتضیات دو ضد مستلزم محال است و مستلزم المحال محال است. پس این سخن سخن باطلی است.
وجود مقتضی و تحقق آن
اگر فرض را بر این بگذاریم که نفس وجود مقتضی مد نظر باشد، به این معنا که در مرحله اول بحث برای هر یک از این دو ضد مقتضی وجود دارد، ولی این مقتضی تام و کمال نیست، گویا نظر مرحوم استاد فلسفی در اینجا این است که از حیث وجود مقتضی کمبودی وجود ندارد و مقتضی برای هر دو وجود دارد. اما از حیث تحقق آن در خارج، صرف وجود مقتضی به تحقق نمیانجامد.
نقد کلام مرحوم نایینی
نتیجه کلام مرحوم نایینی این است که شما نبود معلول در خارج را همیشه مستند به نبود مقتضی بدانید، که این حرف تمام نیست.
دفاع از فرمایش مرحوم نایینی
شاید بتوان به دفاع از فرمایش مرحوم نایینی اینگونه اشاره کرد که وقتی مقتضی برای حرکت، اثر خود را گذاشت و حرکت در خارج تحقق یافت، این در واقع به معنای فقدان مقتضی برای طرف مقابل است.
نتیجهگیری درباره وجود مانع
با این حال، مرحوم نایینی مثالهایی را ذکر میکند و میگوید که اگر ما فرمایش ایشان را بهطور مطلق صحیح بدانیم، باید نتیجهگیری کنیم که دیگر نمیتوان موردی را مثال زد که نبود را مستند به وجود مانع کنیم. به عبارت سادهتر، شما نمیتوانید موردی پیدا کنید که نبود معلول ناشی از وجود مانع باشد.
پذیرش سخن مرحوم استاد فلسفی
بر اساس سخن مرحوم استاد فلسفی، اگر بخواهیم حرف ایشان را بپذیریم، لازم است بپذیریم که ما هرگز فقدان مقتضی را مستند به وجود مانع ندانیم، یعنی این فقدان باید به فقدان مقتضی برگردد.
نظر استاد: این نوع تحلیل، بازی با الفاظ است و در واقع عباراتی که داریم جا به جا میکنیم. در جایی که مقتضی وجود دارد، مرحوم نایینی میگوید که مقتضی نیست، و منظور ایشان این است که مقتضی تام و کامل نیست.
اما آن آقای دیگری که میگوید مقتضی وجود دارد، به این معناست که فیالجمله مقتضی وجود دارد؛ اما صرف وجود مقتضی، موجب تحقق اثر آن نمیشود، زیرا گفتهاند تحقق شرط نیز لازم است و فقدان مانع هم ضروری است.
بررسی تمانع در کتاب کفایه
در کتاب «کفایه»، مرحوم خراسانی به تعبیر «تمانع» اشاره کرده و بیان میکند که ممانعتی بین وجود یک ضد و وجود ضد دیگر وجود دارد. این تعبیر به تمانع در واقع ذهن را به سمت این میبرد که عدم مانع یکی از مقدمات است، ولی این به خودی خود بحث مقدمیت را مطرح نمیکند؛ زیرا بحث مقدمیت قانون خاص خود را دارد.
تکیهگاه صاحب کفایه
تکیهگاه صاحب کفایه در پذیرش مقدمه بودن یکی از ضدین برای دیگری، به تفاوت در رتبه مربوط میشود. با توجه به این تفاوت در رتبه، عدم یکی از ضدین مقدماتی برای وجود ضد دیگر نخواهد بود، همانطور که وجود ضد دیگر نیز مقدمهای برای عدم یکی از ضدین نیست.
فرمایش صاحب کفایه در اینجا درست است، زیرا او تکیهاش بر این اتحاد در رتبه است. همچنین، اگر تقدم رتبی برای مقدمه لازم باشد، تمانع مورد اشاره او، به بحث مقدمیت ارتباطی ندارد. اگر کسی به اشتباه به مقدمیت فکر کند، احتمالاً همان اشکال صاحب کفایه را متوجه خواهد شد.
صاحب کفایه ادامه میدهد که نحوه بیان این مسأله به گونهای است که انگار ما در حال پیچاندن تقابل این دو چیز هستیم که از هم مانعاند، و بر این اساس یک مقدمه بدیهی را نیز به راحتی جا به جا میکنیم. او بر این باور است که اشکال در اینجا این است که اجتماع بین ضدین از محالات است و تمانع بین دو ضد از بدیهیات میباشد.
پاسخ به اشکال صاحب کفایه در جلسه آینده مطرح خواهد شد.