1403/09/04
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمات بحث/بحث ضد(آیا امر به شیء مقتضی نهی از ضد آن است؟)/اوامر
موضوع: اوامر/بحث ضد(آیا امر به شیء مقتضی نهی از ضد آن است؟)/مقدمات بحث
مبحث جدید: آیا امر به شی، مقتضی نهی از ضد است یا نیست؟
مبحث جدیدی که آغاز میشود، بحث در این است که آیا امر به چیزی مقتضی نهی از ضد آن میباشد یا خیر. مرحوم صاحب کفایه، ملا محمد کاظم خراسانی، بحث را اینگونه عنوان کردهاند:
فصلٌ: الأمر بالشيء هل يقتضي النهي عن ضدّه ، أو لا؟
فيه أقوال ، وتحقيق الحال يستدعي رسم أمور :
الأول : الاقتضاء في العنوان أعم من أن يكون بنحو العينية ، أو الجزئية ، أو اللزوم من جهة التلازم بين طلب أحد الضدين ، وطلب ترك الآخر ، أو المقدمية على ما سيظهر ، كما أن المراد بالضد هاهنا ، هو مطلق المعاند والمنافي وجودياً كان أو عدمياً.
الثاني : إن الجهة المبحوثة عنها في المسألة ، وأنّ كانت إنّه هل يكون للأمر اقتضاء بنحو من الأنحاء المذكورة ، إلّا إنّه لما كان عمدة القائلين بالاقتضاء في الضد الخاص ، إنّما ذهبوا إليه لأجل توهّم مقدمية ترك الضد ، كان المهمّ صرف عنان الكلام في المقام إلى بيان الحال وتحقيق المقال ، في المقدمية وعدمها ،
ترجمه: آیا امر به چیزی، اقتضای نهی از ضد آن را دارد یا ندارد؟
در این موضوع نظراتی وجود دارد و برای بررسی دقیق حالت، نیاز به روشن کردن چند نکته است:
اول: اقتضا در عنوان، شامل این میشود که آیا بهصورت عینی، جزئی یا لزوم بهدلیل تلازم بین خواستن یکی از ضدها و خواستن ترک دیگری یا تقدیم آن مطرح است، همانطور که در آینده نشان داده خواهد شد. همچنین در اینجا منظور از ضد، هر چیزی است که با آن مخالف است، چه وجودی و چه عدمی.
توضیح: در این مسئله اقوال متعددی وجود دارد. ابتدا باید چند نکته بررسی شود تا به اقوال در مسئله وارد شویم و قول مختار مشخص گردد. یکی از نکاتی که لازم است توضیح داده شود، مرتبط با کلمه «امر» است.
به وسیله صیغه امر، مولا چیزی را واجب کرده است. حال که این فعل واجب شده، دلالت بر وجوب صیغه امر دارد. در اینجا بحث میشود که آیا این امر به شی، اقتضای نهی از ضد دارد یا ندارد؟ آنچه بیان میشود این است که مراد از «امر» تنها صیغه «افعل» نیست.
اگر به حسب ظاهر مراد از امر، صیغه امر باشد، باید در کنار آن بگوییم که بحث اختصاص به صیغه امر ندارد. بلکه به تعبیر عام، اگر یک فعلی واجب شود، ممکن است دلالت بر وجود صیغه امر داشته باشد. ممکن است جمله خبری باشد که در مقام انشاء استعمال شده است. همچنین ممکن است دلیل بر وجوب، اصلاً دلیل لفظی نباشد، مانند دلیل اجماع یا دلیل عقل.
بنابراین، بحث اختصاص به صیغه امر ندارد. اگر گفتند «امر» و سپس آن را به صیغه امر معنا کردند، این سؤال پیش میآید که چرا بحث را با عنوان صیغه امر ارائه میدهند. شاید دلیلش این باشد که اغلب واجبات به صیغه امر ثابت میشوند. با این حال، بسیاری از واجبات نیز دلیل بر وجوبشان صیغه امر نیست. همانطور که گاهی جمله خبری یا گاهی دلیل لبی، دلیل واقع میشود.
آیا ملازمهای بین وجوب شی و حرمت ضد آن هست؟
این مسئله به این صورت اصولی میشود که آیا ملازمهای بین وجوب یک شی و حرمت ضد آن وجود دارد یا خیر؟ نتیجه این است که مسئله، یک مسئله اصولی است، نه فقهی.
در همین رابطه، مرحوم حقد نائینی در کتاب «اجود التقریرات» صفحه 250 و در کتاب «فوائد الاصول» جلد 1 صفحه 301 فرمودهاند:
«این مسئله، مسئله اصولی است. وقتی مسئله فقهی میشود که بحث کنیم که آیا ضد واجب حرام است یا نه؟»
مرحوم نائینی میفرماید اگر بحث را اینگونه مطرح کردیم که آیا ضد واجب حرام است یا خیر، این مسئله هم هنوز مسئله فقهی نیست؛ زیرا مسئله فقهی آن چیزی است که وجوب، حرمت یا کراهت بر آن تعلق گرفته باشد و به موضوع خاص مربوط شود.
اگر بحث از وجوب باشد یا از حرمت، باز هم مسئله فقهی نمیشود. مسئله فقهی میگردد زمانی که وجوب یا حرمت یا کراهت بر یک موضوع خاص تعلق گرفته باشد. آنچه که ما در آن هستیم، اینگونه نیست. یعنی این مسئله، خاص نیست.
ولی به سخن ایشان اشکالی شده است: عجب حرفی میشنویم از شما که میفرمایید مسئله فقهی آن چیزی است که به طور خاص روی آن بحث میشود. در حالی که خاص بودن دخالتی ندارد. بلکه ممکن است در فقه از یک موضوع بحث شود که برای آن مصادق و افراد فراوانی به عنوان مصداق مطرح شوند؛ مثلاً آیا وفای به نذر واجب است یا نیست؟ در این مورد، میلیاردها مصداق وجود دارد.
نتیجهگیری: این مسئله اصولی است و حیثش هم عقلی است نه لفظی.
مراد از اقتضا چیست؟ آیا امر به شی، مقتضی نهی از ضد است؟ این اقتضا ممکن است به نحو عینیت باشد، یعنی امکان دارد.
مثال: عین به این معناست که امر به صلات عین و همانند نهی از ضد آن است. چه بگوید «بر تو صلات واجب کردم» یا چه بگوید «ترک صلات حرام است»، فرقی نمیکند؛ زیرا هر دو عین یکدیگرند و این معنای عینیت است.
همچنین ممکن است امر به شیء به نحو تضمن دلالت داشته باشد بر ضد آن. به تعبیر دیگر، این ریشه در سخنی دارد که میگوید وجوب، مرکب است. احکام تکلیفیه، مرکباند. وجوب به معنای اجازه در فعل به همراه منع از ترک است که این به نحو تضمن میشود.
بار دیگر، ممکن است بحث به نحو تلازم باشد. این متلازم بودن از لحاظ شرعی مورد بحث قرار میگیرد. همچنین به نحو مقدمیت نیز بحث میشود. یعنی اینگونه مطرح میشود که چرا امر به شی مقتضی نهی از ضدش است؟
وقتی صلات مأمور به شد، ضد آن، نهی شده است. هر چه که ضد صلات هست، نهی شده تلقی میشود.
مثال دیگر: اگر ازاله مأمور به شود، هر آنچه ضد ازاله است، نهی شده خواهد بود. چرا ضد ازاله نهی شده است؟ زیرا عدم یکی از دو ضد، مقدمهای برای وجود ضد دیگر است. به عبارت دیگر، عدم صلات مقدمهای برای وجود ازاله است.
خلاصه:
تا اینجا دو نکته کلیدی را مطرح کردیم:
1. مراد از «امر»، خصوص صیغه امر نیست. اگر کسی بگوید که مراد فقط صیغه امر است، بحث او چه بسا به دلالت لفظی محدود میشود. ما در دلالت لفظی بهطور خاص بحث نمیکنیم، بلکه بحث ما یک بحث عقلی است: آیا وقتی چیزی واجب میشود، ضد آن فعل واجب از منظر شارع و مولا حرام است یا خیر؟
2. مراد از نهی، نهی لفظی نیست. معنای نهی در اینجا به معنای زجر و منع است.