1403/08/15
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه واجب/بررسی ادله ی وجوب مقدمه/صاحب کفایه:استصحاب عدم وجوب/اشکال به کلام آخوند
موضوع: مقدمه واجب/بررسی ادله ی وجوب مقدمه/استصحاب عدم وجوب مقدمه واجب عند الشک طبق نظر صاحب کفایه/اشکال به کلام صاحب کفایه
خلاصه جلسه گذشته این شد که در اتباط با مسئله اصولی که ملازمه هست یا ملازمه نیست، محلی برای اصل عملی نیست، نه جای اصل برائت است، نه جای اصل استصحاب. اما اصل برائت محل برایش نیست، چون که اصل برائت زمانی جاری میشود که شک در حکم شیء داشته باشیم. مثلا شک در وجوب شی، شک در حرمت شی، اینجا میشود به سراغ برائت برویم.
جایی برای استصحاب در اتباط با مسئله اصولی هم نیست. چون که هم یقین سابقش منتفی است. هم بر فرض این که یقینی برای مسئله محل بحث درست کنیم، شک لاحقش وجود ندارد. یعنی اگر ملازمه باشد، تا ابد ملازمه هست و اگر ملازمه هم نباشد، برای همی شود ملازمه نیست. شک معنا ندارد.
خلاصه مطلب: اصل برائت میخواهد جاری بشود، نسبت به مسئله اصولی جاری نیست و نکته اش یک کلمه است: مجرای اصل برائت جاییست که انسان شک در حکم شرعی داشته باشد.
و اصل استصحاب جاری نیست. جهتش این شد که نه یقین سابق را می شود درست کنیم، نه شک لاحق را.
اگر این مسئله مقدمه واجب را به عنوان یک مسئله فقهی بحثش را مطرح کنیم، گفته شد جای اصل برائت نیست. نکته اش هم روشن شد: نه برائت عقلی جاریست نه برائت شرعی. برائت عقلی جاری نیست چون که موضوعش قبح عقاب بلا بیان است. اینجا آخرش این است که شما بگویی مقدمه واجب واجب هست. مقدمه واجب هم که واجب باشد بر مخالفت امر غیری استحقاق عقاب نیست، که شما بخواهید با قبح عقاب بلا بیان آن را بردارید.
جای برائت شرعی هم نیست. چون که برائت شرعی بر اساس حدیث رفع گویا که یک امتناعی نیست در حق مکلفین. وجوب غیری اساسا استحقاق عقاب در آن نیست. لذا جای برائت شرعیه هم نیست.
سوال: آیا در ارتباط با فرع فقهی که همین وجوب مقدمه باشد، علی کل حال وجوب مقدمه به عنوان مسألة فقهیه برای ما مشکوک است. نمی دانیم مقدمه واجب واجب هست یا واجب نیست.
آیا اینجا می شود استصحاب جاری کرد؟
صاحب کفایه می فرماید: از استصحاب می شود کمک گرفت و به کمک استصحاب به این نتیجه برسیم که مقدمه واجب واجب نیست عند الشک. در وقتی که شک داریم بگوییم که مقدمه واجب نیست.
توضیح مطلب: ما الان شک داریم در این که وضو واجب هست یا واجب نیست؟
منشا شک ما این است که نمی دانیم ملازمه هست بین وجوب صلات و وجوب وضو، عدم وجوب وضو را استصحاب کنیم. نه استصحاب کنیم عدم بودن ملازمه را.
استصحاب عدم وجوب وضوء حالت سابقه ندارد. آن عدم ازلی اینجا خودش را نشان می دهد. می خواهی استصحاب کنی عدم وجوب وضوء را. سوال این است: مگر عدم وجوب وضوء، حالت سابقه دارد؟
بله، حالت سابقه دارد. حالت سابقه اش آنجاست که ذی المقدمه واجب نبود، زمانی که شارع صلات را واجب نکرده بود وضوء واجب نبود. البته الان صلات را واجب کرده.
باز در این حال ما در شک هستیم که این وضوء حکمش چی می شود. وجوب برای وجوب هست یا نه.
استصحاب کن عدم وجوب را.
ان قلت: صاحب کفایه اشکالی را مطرح کرده و فرموده است:
این استصحابی که شما درست کردید دچار اشکال است و با وجود چنین اشکالی نباید استصحاب جاری شود.
اشکال: وجوب مقدمه به نسبت به وجوب ذی المقدمه ملاحظه بشود، چه ارتباطی بین وجوب مقدمه و وجوب ذی المقدمه است؟
ارتباط عبارت است از این که وجوب مقدمه از سنخ لوازم ماهیت وجوب ذی المقدمه است. یعنی ماهیت وجوب ذی المقدمه، یکی از لوازمش این است که مقدمه اش واجب باشد.
اگر از سنخ لوازم ماهیت دانستیم این را اضافه کنید که لوازم ماهیت شیء قابل جعل نیستند. مجعول مولا قرار نمی گیرند. نه به نحو کان تامه، نه به نحو کان ناقصه.
کان تامه و ناقصه
کان تامه آن بود که به اسمش بسنده می کرد، به معنای ایجاد شیء بود. این لازم ماهیت مجعول قرار نمی گیرد به نحوی که مولا بخواهد او را به مفاد کان تامه ایجاد کند. و این لازم ماهیت را نمی شود مجعول فرض کرد به نحوه مفاد کان ناقصه.
مفاد کانه ناقصه= جعل شیءٍ لشیءٍ
این لوازمه ماهیت قابلیت ندارد برای که مجعول قرار بگیرد. اگر قابلیت ندارد برای این که مجعول قرار بگیرد چجوری شما میخواهید در مورد او استصحاب جاری کنید؟ چیزی را باید استصحاب کنید که تحت ید جعل مولا باشد
به اعتباری که لازمه ماهیت وجوب ذی المقدمه محسوب می شود یعنی وجوب مقدمه لازمه ماهیت وجوب ذی المقدمه هست، دست ما کوتاه است از این که بخواهیم استصحاب رو در مورد او جاری کنیم. نکته اش این که مجعول نیست.
نتیجه اشکال به صاحب کفایه:
شما آمدید استصحاب جاری کنید اینجا جای استصحاب نیست. با استصحاب خواستید عدم وجوب وضوء را نتیجه بگیرید و بگویید حالت سابقه اش عدم وجوب بود، زمانه که ذی المقدمه واجب نبود. الان که ذی المقدمه رو واجب کرده اما در عین حال در وجوب مقدمه در شک هستم، چون می بینیم ملازمه هست یا نیست.
خلاصه اشکال: ارتباط وجوب مقدمه با وجوب ذی المقدمه این است که این لازم ماهیت آن است.
لازم ماهیت شی مجعول نیست. نه به مفاد کان تامه و نه به مفاد کان ناقصه.
پاسخ صاحب کفایه از این اشکال:
کبرای مطلب را ما قبول داریم که لوازم ماهیت مجعول نیستند. نه به جعل بسیط، نه به جعل مرکب.
ولیکن چیزی که هست جعل متفاوت است. لوازم ماهیت قابل جعل ندارند در صورتی که بخواهند به نفسه مجعول قرار بگیرند.
الا این که بعضی بزرگان مطلبی را در ذیل فرمایش صاحب کفایه گفتند:
ما در ارتباط با لوازم ماهیت یک تاملی داشته باشیم. به چه چیزهایی لوازم ماهیت می گویند؟
لازم ماهیت آن چیزی است که از نفس ماهیت انتزاع می شود و خصوصیتی در بین نیست. یعنی این لازم آن است. مثل حرارت که لازم نار است.
تقید به وجود خارجی یا به وجود ذهنی دخالتی در مطلب ندارد.
اشکالی که به ایشان شده این است که وجوب مقدمه اینگونه که مرتبط به خود ذات ماهیت بشود بدون دخالت چیز دیگری، وجوب مقدمه از این قبیل نیست. وجوب مقدمه نسبت به وجود ذی المقدمه از سنخ لازم ماهیتش شمرده نمی شود.
نکته اش این است که مقدمه را باید مولا ملاحظه کند و ملاحظه میکند. منتهی تفاوتش در این است که وقتی مقدمه را ملاحظه می کند، جناب مولا به این نتیجه می رسد که این مقدمه هم در آن مصحلتی است.
منتهی مصلحت نه در خودش بلکه درغیر است، به خاطر مصلحت او را واجب می کند.
منتهی این مصلحت گاهی در خودش هست مثل واجب نفسی، گاهی مصلحت در غیر هست که به آن می گویند واجب غیری.