« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید مهدی نقیبی

1403/08/07

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه واجب/ثمرات بحث/اشکال بر ثمره/مناقشه محقق خویی

 

موضوع: مقدمه واجب/ثمرات بحث/اشکال بر ثمره/مناقشه محقق خویی

این ثمره ای که ذکر شد در کتاب مطارح الانظار ذکر شده.[1]

مرحوم صاحب کفایه هم به این ثمره اشاره دارد.

ولکن اشکالاتی نسبت به این ثمره بیان شده و نتیجه اشکالات اینست که این ثمره مورد قبول نیست.

اشکالات:

    1. این حصول فسق و عدم حصول فسق، ثمره مسئله اصولی به حساب نمی آید. تطبیق دارد می شود فاسق بر فرد خارجی که مقدمه و ذی المقدمه را ترک کرده.

    2. تحقق فسق در مورد شخصی که تارک ذی المقدمه هست ولو این که مقدمه هم واجب نباشد، آنگاه که این ذی المقدمه از واجباتی باشد که ترک آن کبیره محسوب شود.

اگر این واجب نفسی از آن واجبات مهم بود به حیثی که مخالفت آن تکلیف از گناهان کبیره به حساب بیاد، باز میبینید که عنوان فاسق بر این شخص صادق است ولو اینکه مقدمه واجب نباشد. یعنی تأثیری ندارد مقدمه واجب باشد یا نباشد

    3. اساسا این تقسیم را قبول نمی کند.

بعضی از بزرگان این تقسیم را در مورد گناه قبول ندارند که گناه دو قسم صغیر و کبیر باشد. همه گناهان گناهان کبیره هستند و اگر این تقسیم ذکر شده، صغیر و کبیر زمانی معنا پیدا می کند که گناهان را نسبت به هم بسنجید،

    4. بر فرض که ما صغیر و کبیر را قبول کردیم، ولکن فسق محقق می شود ولو به ارتکاب صغیره. یعنی آن حرف مشهور ما قبول نداریم که برای تحقق فسق، اصرار بر صغیره لازم بود.

نکته: این اصرار بر صغیره، مرتبط به مقدمات یک واجب، زمانی است که اینها به تدریج بخواهند انجام بشوند و اما زمانی که دفعتا حرامی از شخص سر می زند، مثل آن نظر به اجنبی های متعدد، این یک گناه است. در تحقق دفعی اصرار معنا ندارد.

این مسئله مورد اختلاف شدیدی بین فقها است: در مسئله عدالت که شرط هست برای امام جماعت برای شهود بر طلاق امام جماعت وقتی یک گناه کبیره مرتکب شد یا وقتی که اصرار بر سقیره داشت

آنجا خلصه قیلقاله ها و اختلافات آقایون هست اینو که خدمتون ازگردیم یک جروی با اختلاف مبنا بعضی از این اشکالاتی که ذکر شد

نظر آیت الله خویی و شاگردان ایشان مثل آیت الله خلخالی و استاد فلسفی و ... این است که برای تحقق فسق اصرار لازم نیست.

صاحب کفایه نیز این ثمره را قبول ندارد.

بعد از آن که صاحب کفایه آن ثمره اولی را در تذنیب قبول کرد، سپس اشاره دارد به ثمرات دیگر.

عبارت ایشان:

ومنه قد انقدح ، إنّه ليس منها مثل برءِ النذر بإتيان مقدّمة واجب ، عند نذر الواجب ، وحصول الفسق بترك الواجب بمقدماته إذا كانت له مقدمات كثيرة ، لصدق الإِصرار على الحرام بذلك[2]

ترجمه و توضیح: یعنی از لا بلای کلام ما ظاهر شد که مثل برءِ النذر به اتیان مقدمه واجب در وقتی که واجب را نذر کرده بود و این که ثمره دیگر این باشد که فسق حاصل می شود وقتی شخص یک واجب را با مقدماتش ترک می کند.

لازم نیست مقدمات کثیره برایش فرض کنید. اگر یک مقدمه هم که داشته باشد و ما مقدمه واجب را واجب دانستیم، ذی المقدمه را هم واجب دانستیم اصرار صدق می کند، چون که اصرار به این بود که ثانیه به سراغ گناه برود.

وقتی ذی المقدمه این مقدمات عدید داشت، با ترک این مقدمات و ترک ذی المقدمه، اصرار بر حرام صدق می کند.

الا اینکه این ثمرات را ایشان قبول نمی کنند با این تعبیر:

ولا يكاد يحصل الإِصرار على الحرام بترك واجب ، ولو كانت له مقدمات غير عديدة ، لحصول العصيان بترك أول مقدّمة لا يتمكن معه من الواجب ، ولا يكون ترك سائر المقدّمات بحرام أصلاً ، لسقوط التكليف حينئذ ، كما هو واضح لا يخفى.

نزدیک نیست که اصرار بر حرام به ترک واجب حاصل بشود ، ولو که برای واجب مقدمات متعددی را فرض کنید. عصیان محقق می شود به ترک اولین مقدمه که وقتی آن اولین مقدمه ترک شد مکلف دیگر تمكن از واجب ندارد و قادر به اتیان واجب نیست.

در این وقت دیگر ترک سائر مقدمات حرام نخواهد بود. نتیجه این که از ایشان یک حرام سر زد و آن ترک مقدمه اولی است.

چرا سائر مقدمات حرام نیست؟

چون تکالیف فعلیه نسبت به سایر مقدمات تکالیف فعلی ساقط اند و تکالیف فعلی نیستند تا بگوید مخالفت با آنها اصرار بر حرام باشد.

کفار مکلف به فروع اند همونطور که مکلف به اصول هستند، بعد اشکالی مطرح می شود که این کافر در حالی که در کفر به سر میبرد، اگر این اعمال را انجام بدهد، از آن قبول نمی کنند.

می گوییم این که قبول نمی شود ریشه در خودت دارد. همین الامتناع بالاختیار لا ینافی الختیار، همین جا خودش را نشان میدهد. تو از روی اختیار اسلام را انتخاب کن، بعد اعمال را انجام بده، اعمال صحیح خواهد بود.

یعنی اصل تکلیف نسبت به فروع ثابت است اما فعلیت تکلیف با همان تحقق مقدماتش درست می شود.

 


logo