1403/07/23
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه واجب/مقدمه موصله /ثمره نذر /اشکال بر ثمره
موضوع: مقدمه واجب/مقدمه موصله /ثمره نذر /اشکال بر ثمره
بحث در ذکر ثمرات بین قول به وجوب مقدمه موصله طبق فرمایش صاحب فصول و قول به وجوب مقدمه مطلقا طبق فرمایش صاحب کفایه بود.
نظر استاد: شاید احسن ثمرات آن ثمره ای باشد که در فرضی که مقدمه این واجب فعل حرامی باشد و این مقدمه منحصر به همین حرام است.
مثل آن انقاض غریق که مقدمه اش عبارت از این بود که داخل در دار غیر به صورت غصبی شود.
به لحاظ امر اهم و مهم، این مقدمه حرمت فعلی ندارد. تکلیف فعلی جناب مکلف انقاض غریق است.
اگر گفتیم مقدمه موصل واجب است این دخول در ملک غیر، زمانی متصف بوجوب خواهد شد که انقاض غریق هم تحقق یابد و اما اگر انقاض غریق محقق نشد این مقدمه وجوب نداشته و بر حرمت خودش باقیست.
در اینجا به یک صورت قضیه توجه می شود و آن این که این شخص قصد انقاض غریق داشت و غصبا داخل در ملک غیر شد ولی بخاطر موانعی انقاض محقق نشد. آن انقاض که محقق نشد طبق فرمایش صاحب فصول این دخول در ملک غیر واجب نبود. ولی طبق مبنای صاحب کفایه این فعل واجب است.
حالا بر اساس نظر صاحب فصول که این فعل واجب شمرده نشد آیا این شخص عصیان کرده؟
نظر استاد: خیر چون که قصد شما انقاض بود سپس به مانع برخورد کرد انقاض محقق نشد.
ادامه ثمرات:
1. ثمره وفای به نذر
نذر کرده بود که یک واجبی را اتیان کند بعد همین مقدمه واجب را انجام داد.
نظر استاد: ایشان اگر تقلید از صاحب کفایه دارد او به نذرش وفا کرد. اگر فرمایش صاحب فصول مد نظر هست: زمانی این فعل واجب به حساب می آید که ذی المقدمه در خارج هم انجام بشود. لذا اگر ذی المقدمه مترتب نشده، فعلی که اتیان کرده واجب شمرده نمی شود.
دو اشکال به این ثمره:
1. این وفای به نز که ثمره مسئله اصولی نمی تواند باشد. ثمره مسئله اصولی آن چیزیست که در طریق
استنباط حکم شرعی از آن استفاده شود. ولی این چیزی که اینجا میگوییم یک فرع فقهی است.
فرع فقهی یعنی این فعلی را که اتیان کرده است، بعدش واجب نفسی اتیان نشده است سپس بگویی که این فعل وفای به نذر شمرده می شود بنابر تقدیری که مقدمه مطلقا واجب باشد. و این فعل وفای به نذر محسوب نمی شود بنابر تقدیری که مقدمه موصله واجب باشد.
نظر استاد: نتیجه این مسئله ما نحن فیه که می گوییم مقدمه مطلقا واجب است، بعد این فعل که برای واجب نفسی مقدمه است، متصف به کونه واجباً می شود.
از آن طرف هم نذر کرده بود واجبی را اتیان کند، این فعل واجب است. یعنی اثر این که شما این فعل را واجب شمردید، همین مطلب مورد کلام ما درست است که با این فعل عمل به نذر شد در فرضی که این فعل واجب به حساب بیاید و با این فعل عمل به نظر نشد، یعنی واجب شمرده نشد.
شما میگویید ثمره یک مسئله اصولی نیست بالاخره از برکت همین مسئله که مقدمه واجب واجب است، چطور مقدمه ای واجب است؟ همین حرف پیدا می شود.
2. این که این فعلی را که میاورد، وفای به نظر شمرده میشود یا شمرده نمیشود، این تابع نذر ناذر است.
مثلا آن آقای ناذر چه بسا نز کرده باشد اگر چنانچه مریضش خوب شد واجب نفسی را اتیان کند. اگر مریضش خوب شد باید یک واجب نفسی را اتیان کند و اتیان این مقدمه بنابر فرض وجوبش که وجوب غیری هم داشته باشد کفایت نمی کند.
این فرمایش مرحوم نائینی است به عنوان اشکال بر این ثمره ای که ذکر شد.
نظر استاد: این اشکال وارد نیست، چون که شما صورتی را ذکر کردید که اساساً محل کلام نیست. شخص نذر کرده است که واجب نفسی را اتیان کرد، بعد مقدمه را اتیان کرد بنابر فرض وجوبش که واجب غیریت.
دیگر شما یک جایی را انگوش گذاشتی که بالاخره مثال برای محل بحث ما نیست
اینجور مثال بزنید: شخص نذر کرد که چنانچه مریضش خوب شود واجب را اتیان کند، خواه واجب نفسی باشد یا واجب غیری باشد. بعد می آید مقدمه غیرموصله را میاورد. صاحب فصول میگوید که این واجب غیری به حساب نمی آید و وفای به نزد محسوب نمی شود.
ادامه ثمرات:
1. اگر مقدمه غیر موصل را واجب بدانیم، طبق نظر مشهور یک فعلی دارای مقدمات عدیده است. حالا این آقا تارک این مقدمات شد. فعل مقدمه واجب بود. اگر همه این مقدمات غیرموصله را واجب دانستید.
اگر گفتید وقتی مقدمه برایش واجب بود که بعد ذی المقدمه بیاید، اساسا از ایشان حرامی سر نزده.
ثمره همینجا ظاهر می شود که شخص فاسق است چون ترک مقدمات عدیده کرده، یا فاسق نیست.
و لکن آنچه در قبال ذکر ثمره گفته می شود این است که این منوط به این است که آیا یک تکلیف به نحو عام مجموعی، به مجموع مقدمات تعلق گرفته است ؟یا این که این مقدمات هر کدام یک وجوب مستقلی دارد.
این ربطی ندارد که مقدمه موصله واجب باشد یا مقدمه مطلقا واجب باشد.
ادامه ثمرات:
2. چنانچه مقدمه واجب باشد، تعبد به این مقدمه با قصد امتثال امری که به مقدمه تعلق گرفته است درست می شود. یعنی این فعل دارای امر هست یا نیست؟ همین تمایز بین اینکه دارای امر هست یا نیست بنابر اختلاف مبنایی که در اینجا هست پاسخش داده می شود.
بنابر مبنای صاحب فصول اگر نمیخواهد ذی المقدمه اتیان بشود، اتیان مقدمه دارای امر نیست. اما بنابر نظر صاحب کفایه دارای امر است.
حالا که دارای امر شد، ثمره اش اینجا درست می شود که عبادیت عبادت به قصد امتثال امر آن عبادت است. و اگر امر ندارد این عبادیتش درست نمی شود.
البته این ثمره باز از نظر صاحب کتاب فوائد الاصول که فرماشات مرحوم میرزا محمد حسین غروی ناینی است، که مقرر شیخ محمد علی کاظمی خراسانی است، مرحوم ناینی به این ثمره اشکال کرده:
اشکال: در کتاب فوائد الاصول آمده:[1]
وَفِيهِ، أَنَّهُ قَدْ تَقَدَّمَ أَنَّ الْأَمْرَ الْغَيْرِيَّ يَكُونُ التَّعَبُّدُ بِهِ بِتَعَبُّدِ أَمْرٍ ذِي الْمُقَدِّمَةِ، وَلَيْسَ هُوَ بِمَا أَنَّهُ أَمْرٌ غَيْرِيٌّ مِمَّا يُتَعَبَّدُ بِهِ مَا لَمْ يَرْجِعْ إِلَى التَّعَبُّدِ بِأَمْرِ ذِيهَا.
ترجمه:
در گذشته گفتیم که امر غیری در واقع تعبد امر غیری، تعبد به امر ذی المقدمه هست و اینجا امر غیری نیست به این که امر غیری باشد و تعبدی به آن صورت بگیرد. پس مقام امر غیری را نباید خیلی بالا برد. این امر غیری آن چیزی نیست که مکلف متعبد به آن بشود، مادامی که برگشتش به تعبد به امر ذی المقدمه نباشد.
توضیح:
این عبادیت واجب غیری را ما چطور درست کنیم؟ بنابر نظر مشهور فقها، عبادیت عبادت به وجود امر درست می شود. یکی از راه کارها همین بود که این امر غیری مصحح عبادیت این فعل است.
نظر استاد: ما این را بعنوان یکی از راهکارها قبول کردیم که امر غیری هم کفایت میکند برای اینکه عبادیت فعل را درست کند.
مرحوم ناینی میفرماید: در مباحث گذشته این حرف را گفتیم که تعبد به امر غیری در واقع تعبد به امر ذی المقدمه است. یعنی شما نگاهتان به امر غیری است، میگوید: امتثالا لهذا الامر االغیری افعل
ایشان میفرماید: بازگشت امر به این است که امتثال امر غیری برگشتش به امتثال امر نفسی است. یعنی گویا نگاه اولی به این امر غیری است و با توجه به آن امر نفسی دارد فعل را میاورد.
اگر این حرف را زدیم، ثمره ای که گفتید ثمره به حساب نمی آید.
خدشه به اشکال مرحوم نائینی:
فرمایش مرحوم نائینی در مطلب مورد بحث مبنائی شد. این بحث را در طهارات ثلاث ذکر کردند.
برای عبادیت عبادت راهکارهایی ذکر شد. یک راهکارش همین بود که این ها واجبات غیری هستند.
یکی راهکار دیگرش این بود که اساسا این مکلف وقتی که میخواهد همین وضو را اتیان کند، نگاهش به آن امر صل متوضئا هست.
یک راه دیگرش این بود که این طهارات ثلاث، گذشته از این که واجبات غیری هستند مستحبات نفسیه اند.
پس این ثمره هم که تعبد به این امر غیری صحیح است و برگشتش به این است که این امر غیری هست یا نه؟ ما یک راهکارش را آوردیم ولکن مرحوم نائینی می فرماید برگشتش به آن امر نفسی در مسئله هست.