1403/07/17
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه واجب /مقدمه موصله /نظر محقق حائری/اشکال امام بر محقق حایری
موضوع: مقدمه واجب /مقدمه موصله /نظر محقق حائری/اشکال امام بر محقق حایری
مرحوم محقق حائری در کتاب درر الفوائد[1] ، ایشان یک راه کاری ارائه داده در رابطه با اینکه چطور مقدمه ای واجب است:
ایشان یک حرف حد وسط دارند. اگر این حرف درست باشد: نه اطلاق، نه تقیید، نتیجه این خواهد بود: رد کلام صاحب فصول و در عین حال عدم پذیرش قول صاحب کفایه باشد.
در کتاب درر الفوائد چنین آمده است:
ان الطلب متعلق بالمقدمات في لحاظ الإيصال لا مقيدا به حتى يلزم المحذورات السابقة و المراد ان الأمر بعد تصور المقدمات بأجمعها يريدها بذواتها[2]
ترجمه: همانا طلب به لحاظ ایصال به مقدمات مربوط میشود، نه بهگونهای که مقید به آن باشد تا مشکلات قبلی پیش بیاید. منظور این است که بعد از تصور همه مقدمات، خود آنها بهطور مستقل مورد نظر هستند.
توضیح: طلبی که تعلق گرفته به مقدمات در حالی که آن ایصال لحاظ شده. ایصال یعنی همان وصل شدن مقدمات به ذی المقدمات
جناب آمر ایصال را لحاظ کرد . البته به بگونه ای نیست که این طلب که به مقدمه تعلق گرفته مقید به ایصال باشد اونطور که صاحب فصول فرمود. تا آن محضوراتی که به عنوان اشکال بر صاحب فصول ذکر شد اینجا وارد بشود. محضور مثلا همان دور و تسلسل و ... وارد شود. مولا بعد از آن که همه مقدمات را تصور کرد آمر زمانی که میخواهد امر کند، متعلق امرش را تصور میکند، جوانب را ملاحظه می کند.
مراد آمر همین مقدمات بذواتها است. یعنی قید ایصال جزء مراد نیست. اما با مراد متکلم بیگانه هم نیست. آن را هم در نظر گرفته بود اما نه به این جهت که آن قید باشد.
چرا آقای حائری اسم لحاظ را بکار برده؟
چون که این ذوات (مقدمه) به این لحاظ، منفک از مطلب اصلی نیستند.
جمیع مقدمات که تحقق یافت به طور طبیعی ذی المقدمه هم محقق می شود، ولو اینکه ایصال را قید قرار نداد.
سپس ایشان فرمودند: هذا الّذي ذكرنا مساوق للوجدان و لا يرد عليه ما ورد على القول باعتبار الإيصال قيداً و ان اتحد معه في الأثر[3]
ترجمه: این متنی که ذکر کردیم، مطابق وجدان است و آنچه بر قول اعتبار ایصال به عنوان قید وارد شده، بر این موضوع عارض نمیشود، حتی اگر در اثر با هم یکی باشند.
نظر استاد: فرمایش ایشان می خواهد حد وسط بین مطلق و مقید باشد.
مرحوم امام می فرماید: ما حد وسط نداریم. یا مطلق است یا مقید. این جمله که شما گفتید: «في لحاظ الإيصال»، این لحاظ ایصال، یک وقت نمونه در نظر گرفته می شود که اتفاقا پیدا می شود، مثل: «خرجت فإذا اسدٌ فی الباب» قضیه اتفاقیه هست. خیلی وقتی ها خارج می شود و اسدی نیست.
اینجا آن ایصال که پس از مقدمه، ذی المقدمه موجود می شود، یه حالت صدفه و اتفاق دارد. اگر اتفاقا پیش آمد معنایش این است که اگر این اتفاق هم نمی افتاد ذات آن مقدمه واجب بود.
اگر ایصال قید شمرده نشود فرمایش صاحب کفایه درست می شود.
صورت دوم: این حال ایصال قید شمرده شود. اگر حال ایصال رو قید حساب کردیم این همان فرمایش صاحب فصول است. یعنی مقدمه ای واجب است که در آن ایصال باشد.
مرحوم امام قائل به این است که کلام صاحب فصول تمام است. برای اثبات سخنش به دو نکته توجه شود.
نکته اول همان وجدان است.
نکته دوم سخن ایشان یک مطلب عقلی است
نکته اول: امر که از ناحیه مولا آمد بنابر تلازم به ذی المقدمه تعلق گرفت، که بگویید وجوب ذی المقدمه لازم دارد وجوب مقدمه را.
چطور مقدمه ای واجب است؟ آن مقدمه ای است که در آن ایصال باشد. یعنی شخص را به ذی المقدمه برساند. ایشان می گوید اساسا ذات مقدمه هیچ نقش ندارد. ایصال که بخواهد تحقق پیدا کند همان ذات مقدمه هم لازم است.
شاهد برا اینکه ذات مقدمه تاثیری ندارد این است که وقتی به ذی المقدمه امر کرد، بر فرض محال شما ذات ذی المقدمه را بتوانید بدون مقدمه بیاورید، اتفاقی افتاده؟ مدلول مولا را آوردید. پس ذات ذات مقدمه تاثیری ندارد.
نتیجه: ما وجدانا درک می کنیم اساس قضیه ایصال به ذی المقدمه است.
تمکن مد نظر مولا نیست. آن چه مد نظر مولاست همین ایصال است.