« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید مهدی نقیبی

1403/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه واجب /مقدمه موصله /نظرآقا ضیاء عراقی /خدشه امام خمینی

 

موضوع: مقدمه واجب /مقدمه موصله /نظرآقا ضیاء عراقی /خدشه امام خمینی

اشکالی که مرحوم صاحب کفایه به وجه چهارمی که ذکر شد برای قول صاحب فصول دارند، وارد نیست.

صاحب کفایه اشکال کرد به وجه چهارم:

وجه چهارم: تعلق امر به مقدمه موصله صحیح است. تعلق نهی به مقدمه غیر موصله صحیح است. از این صحت نهی از مقدمه غیر موصله، کشف می شود که مقدمه غیر موصله به یک معنی اقتضای وجوب را ندارد. با این حساب نهی به آن تعلق می گیرد. صاحب کفایه به این حرف دو اشکال کرد: اشکال دوم این شد که اصلا صحیح نیست تعلق نهی به مقدمه غیر موصله.

نکته اش هم این است که مقتضی در مقدمه غیر موصله هست و اگر نهی به خواهد تعلق بگیرد به مقدمه غیر موصله، لازمه اش این میشود که ترک ذی المقدمه برای مکلف جایز باشد.

با توجه به اینکه تکلیف باید به مقدور تعلق بگیرد، اگر فعلی مقدماتش شرعا ممنوعه هست. معنایش این میشود که نسبت به ذی المقدمه تکلیف نیست و ترک واجب توسط مکلف عصیان به حساب نمیاد.

در نتیجه:

1- یا تالی اش این میشود که ترک واجب برای مکلف جایز باشد.

2- و یا تالی دیگرش این بود: به نحو منع الخلو که یلزم طلب حاصل و طلب حاصل قبیح است و قبیح از حکیم صادر نمیشود.

این طلب حاصل را برخی در مقدمه تمرکز دادند که حضورش غیری است. برخی بردن روی خود ذی المقدمه و گفتند وقتی مقدمه موصله شد، ذی المقدمه حاصل شده است که مقدمه موصله شده.

اما فرمایش صاحب فصول تمام نیست که قائل شده که مقدمه موصله واجب و مقدمه غیر موصله واجب نیست.

جواب اشکال: آیا وصول مقدمه به ذی المقدمه شرط وجوب است؟ یا شرط واجب است؟ وجوب کار مولاست ولی واجب عمل مکلف است. آنچه که شرط وجوب شد تحصیلش بر مکلف لازم نیست. ولیکن شرط واجب آن چیز است که جناب مکلف باید آن را اتیان کند.

در محل بحث ما فرمایش صاحب فصول این است که ایصال شرط واجب است نه شرط وجوب.

این اشکالی که شما ذکر کردید که لازم می آید که ترک ذی المقدمه عصیان به حساب نیاد. این در فرضی است که شما ایصال را شرط وجوب بدانید. ذی المقدمه مامور به است، مقدمه اش هم به تبع مامور به شد. مقدمه ای که به نحو ایصال است، ایصال یعنی اگر شرط وجوب است، مکلف برمیگرد ایصال را انجام نمیدهد لذا لازمش این میشود که آن ذی المقدمه واجب نشود چون که شرطش محقق نشد.

و این لازمی که گفتید اتفاق می افتد که ترک ذی المقدمه مخالفت امر مولا به حساب نیاد. اگر شرط واجب بود آن تالی فاسد که شما میگویید لازم نمی آید.

نتیجه: این اشکال چهارم به صاحب فصول وارد نیست

سایر اقوال در مسئله

بزرگان بعد از آن که دیدند این فرمایش صاحب فصول اشکالاتی دارد من جمله اشکال دور، اشکال تسلسل.

این بزرگانی که از حرف صاحب فصول فاصله گرفتند و قول دیگری را انتخاب کردن نکتته اش همین است که دیدند این کلام صاحب فصول دارای اشکالات است

فرمایش محقق آقا ضیا عراقی در کتاب بدایع الافکار[1] :

ایشان مختارشان چیز دیگری است:

* و التحقيق* فى المقام هو القول بان الواجب ليس مطلق المقدمة و لا خصوص المقدمة المقيدة بالايصال بل الواجب هو المقدمة في ظرف الايصال بنحو القضية الحينية و بعبارة اخرى الواجب هو الحصة من المقدمة التوام مع وجود سائر المقدمات الملازم لوجود ذى المقدمة[2]

ترجمه: تحقیق در این مقام آن است که واجب مطلق مقدمه نیست و نه خصوص مقدمه‌ای که به ایصال محدود شده است، بلکه واجب مقدمه‌ای است که در ظرف ایصال قرار دارد به‌گونه‌ای که به صورت قضیه حینی مطرح شود. به بیان دیگر، واجب، بخشی از مقدمه است که همراه با وجود سایر مقدمات، وجود ذی‌المقدمه را دربردارد.

توضیح: قول به این که مطلق مقدمه واجب نیست یک حرف بین فرمایش صاحب کفایه و بین فرمایش صاحب فصول را انتخاب می کند: مطلق مقدمه واجب نیست اعم از موصل و غیر موصل

نه خصوص مقدمه ای که مقیده به ایصال است. و نه خصوص مقدمه ای که مقیده به ایصال باشد. واجب عبارت است: مقدمه فی ظرف الایصال.

ایصال برای حکم به وجوب مقدمه ظرف است نه اینکه قید باشد. مقدمه واجب آن مقدمه است در ظرف ایصال به نحو قضیه حینیه.

واجب آن حصه خاص از مقدمه است حصه ای از مقدمه که توام با وجود سایر مقدمات است.

الا این که به فرمایش ایشان هم اشکال شده:

مرحوم امام خمینی به کلام ایشان دوتا اشکال می کند و حاصل اشکال ایشان اینست که ما یک چیزی به عنوان حد وسط بین این سخن که بگوییم مقدمه به طور مطلق واجب است یا گفته شود که مقدمه موصله واجب است، حد وسطی ندارد.

توضیح مطلب: مقدمه یک چیزی کلی است. کلی بما هو کلی در خارج وجود ندارد. کلی طبیعی وجود خارجی ندارد، الا همان وجود ذهنیش.

در محل بحث این ایصال که شما سخن از آن دارید و حصه تعبیر مکنید دو حالت دارد: 1- این ایصال در کنار آن کلی که حصه میشود، به نحو قضیه اتفاقیه است. یعنی آن کلیه ملاک هست، اما این ایصال نقشی ندارد و اگر دخالتی در مطلب ندارد، مقدمه واجب به نحو مطلب میشود، 2- اگر این ایصال به شکل قضیه حینیه و با توجه به جهت مطلب حصه خاصه یعنی برگشتش به قید است.

در جلسه آینده کلام محقق حائری را عرض میکنیم تا فرق فرمایش محقق حائری با کلام آقا ضياء الدين العراقي مشخص شود.

 


logo