« فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید مهدی نقیبی

1403/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

واجب نفسی و غیری/تعبدیت طهارات ثلاث/مصحح تعبدیت/بررسی نظر شیخ انصاری

موضوع: واجب نفسی و غیری/تعبدیت طهارات ثلاث/مصحح تعبدیت/بررسی نظر شیخ انصاری

 

در مسئله وجوب مقدمه مرحوم شیخ انصاری در کتاب مطارح الانظار[1] ص 72 می فرماید:

ابتدائا از کلام ایشان چنین برداشت می شود که مقدمه وجوبش قید ندارد منتهی واجب که فعل مکلف است قید دارد و قیدش عبارت است از اینکه باید مکلف قصد کند به مقدمه توصل به ذی المقدمه را. چه اینکه در وقتی که قصد کرد به اتیان مقدمه رسیدن به ذی المقدمه را . این مقدمه می شود واجب. و اگر چنین قصدی نداشت واجب نیست. در آن مثال عرفی نصب نردبان مقدمه است برای بالای پشت بام رفتن. چه زمان این نصب نردبان واجب است؟ جواب: آنجا که مکلف این فعل را می آورد و قصد رسیدن به ذی المقدمه را دارد و اگر چنین قصدی نداشت آن مقدمه مصداق برای واجب نیست.

صاحب کفایه می فرماید: مقدمه وجوب دارد مطلقا. و کلام شیخ انصاری را نپذیرفته، همانطور که کلام صاحب فصول را نپذیرفته.

صاحب فصول: مقدمه ای واجب است که موصله باشد که انسان را ذی المقدمه وصل کند. اگر موصله نبود واجب نیست.

نسبت بین کلام صاحب فصول و شیخ انصاری، عامین من وجه است.

محل جمع: یک وقتی انسان مقدمه را می آورد با قصد رسیدن به ذی المقدمه، و البته بعد از اتیان ذی المقدمه، مقدمه هم اتیان می شود. (هم قصد توصل داشت هم موصله بود.

ممکن است شخص قصد توصل داشته باشد اما مانعی پیش آمد و ذی المقدمه تحقق نیافت. این مقدمه موصله نیست پس از منظر صاحب فصول واجب نیست.

و بسا موصله باشد ولی قصد توصل نباشد. مثال: داخل در دار غیر بدون اذن صاحبش شد و قصدش انقاض غریق نبود. بعد ملاحظه کرد که شخصی داخل استخر افتاده و در حال غرق شدن است. این انقاض غریق مقدمه اش دخول در دار بود.

صاحب کفایه نظریه اش هم رد فرمایش شیخ انصاری است هم رد کلام صاحب فصول

نظریه ایشان این است که مقدمه وجوبش مقید به قیدی نیست. نه به قید توصل نه به قید وصول مقید است. نکته اش این است که ملاک اینکه مقدمه واجب است عبارت است از توقف. یعنی ذی المقدمه برای وقوعش متوقف است بر مقدمه.

آن مقدمه ای که قصد توصل ندارد چرا واجب است؟

چون که ذی المقدمه متوقف بر آن است. همانطور که اگر با اتیان مقدمه قصد توصل به ذی المقدمه داشت باز بگو ذی المقدمه متوقف بر آن است. یعنی آن که این ذی المقدمه متوقف بر آن است نفس فعل مقدمه است. قصد داشتن و نداشتن دخالتی ندارد.

یک شاهدی صاحب کفایه نقل می کند: شخصی قصد توصل به ذی المقدمه را ندارد. مقدمه را انجام داد، آمد تا ذی المقدمه را انجام دهد. و گفت من ذی المقدمه را انجام می دهم. ایا به این شخص می گویند برگرد دوباره مقدمه را به قصد توصل انجام بده؟

از اینجا می فهمیم قصد توصل دخالتی در مطلب ندارد.

 


[1] - مطارح الانظار ج1 ص72.
logo