1404/07/29
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه اشکالات بر مدعای شهيد صدر/ مقدمات /عام و خاص
موضوع: عام و خاص / مقدمات / ادامه اشکالات بر مدعای شهيد صدر
دو اشکال از اشکالاتی را که بر مدعای شهيد صدر وارد است، جلسه قبل مطرح کرديم.
اشکال ديگر فرمايش ايشان اين است که آنچه در توجيه دلالت آيه شريفه بيان کردهاند، مدعای عجيبی است، زيرا واضح است که مفاهيمی مثل: «طعام» و «ماء»، مفاهيمی کلی هستند که دارای افراد گوناگون میباشند که قابلیت صدق بر آنها را دارند، و اين که ادعا شود که رابطه اين مفاهيم با افراد خود به مانند رابطه کل با اجزاء خود است، دارای اشکال واضحی است، زيرا رابطه کل با جزء به گونهای است که بر جزء صدق کل نمیشود، بلکه کل متشکل از اجزاء است، پس چگونه میتوان فرد يک عنوان کلی را در عين حال جزئی از اجزاء آن نيز به حساب آورد؟
اما اين که صدق «طعام» يا «ماء» بر قلیل و کثير به يک نحو است، به اين معنا نيست که افراد آنها در حکم اجزاء هستند، بلکه به اين معناست که در فرديت برای آنها، قلّت و کثرت اجزاء فرد مدخليت ندارد به نحوی که يک فرد آنها میتواند متشکل از افراد ديگر آنها باشد و رابطه افراد آنها با هم میتواند رابطه کل و جرء باشد، وگرنه واضح است که اين دو مفهوم میتوانند افراد متعددی داشته باشند و مثلاً گفته شود: «چند طعام گوناگون».
بنابر اين در بيان ضابطه بايد اين گونه گفت که مدخول لفظ «کل»، چند حالت میتواند داشته باشد:
اول: مفهوم کلی دارای افراد باشد که قبل از ورود لفظ «کل» افاده عموم نمیکند.
دوم: مفهوم کلی دارای افراد باشد که قبل از ورود لفظ «کل» نيز افاده عموم میکند.
سوم: مفهوم کلی دارای افراد نباشد، بلکه مرکبی دارای اجزاء باشد.
در فرض اول، ورود لفظ «کل» سبب میشود که مدخول آن افاده عموم استغراقی نمايد، چه مدخول آن نکره باشد و چه معرفه؛ مثل: «کلّ عالم» يا «کلّ کتاب أدب». وجه اين که عبارت:﴿كُلُّ الطَّعَامِ﴾ در آيه شريفه نيز دلالت بر عموم استغراقی میکند، همين مطلب است، زيرا الف و لامی که در اين عبارت بر سر «طعام» در آمده است، الف و لام جنس است نه عهد، فلذا ﴿الطَّعَامِ﴾ مفهومی کلی است که دارای افراد متعددی میباشد.
در فرض دوم، ورود لفظ «کل» موجب اين میشود که عموم مدخول آن، عمومی مجموعی گردد؛ مثل: «کلّ العلماء». در واقع کارکرد «کل» در اين موارد نمیتواند افاده عموم باشد، زيرا عموم بدون ورود «کل» نيز از مدخول آن برداشت میشود، بلکه کارکرد آن تعيين نحوه عمومی است که از مدخول آن اراده شده است.
اما در فرض سوم، ورود لفظ «کل» بر چنين مدخولی ـ همان گونه که سابقاً نيز گذشت ـ مستلزم اين است که چيزی در تقدير گرفته شود، زيرا آنچه که دارای افراد نيست، عموم نيز نمیتواند داشته باشد. در واقع مدخول «کل» در اين موارد مرکبی است که از تجميع اجزاء آن ايجاد شده است و همين امر قرينهای بر اين است که آنچه که لفظ «کلّ» در صدد آن است، افاده عموم اجزاء آن مرکب به نحو مجموعی است؛ نظير «کلّ الکتاب» در جايی که الف و لام آن برای عهد باشد نه برای جنس.
اما در خصوص جهت دوم بحث ـ يعنی نحوه دلالت «کل» بر عموم ـ دو قول در بين اصحاب وجود دارد:
قول اول: لفظ «کل» دلالت بر عموم آن چيزی میکند که از مدخول آن با توجه به اطلاق يا تقييد آن، اراده شده است.
قول دوم: لفظ «کلّ» دلالت بر اراده عموم از مدخول خود میکند، بدون اين که برای اين امر، نيازمند جريان مقدّمات حکمت در مدخول خود باشد.
مرحوم آخوند[1] قائل به قول اول شده است و مرحوم ميرزای نائينی[2] نيز آن را پذيرفته است.
نقدهایی که توسط برخی از اصحاب بر این مبنا وارد شده است را جلسه آينده مطرح میکنيم ان شاء الله.