« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید علی موسوی اردبیلی

1404/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 اشکال بر مدعای مرحوم شيخ و محقق عراقی/ مفهوم غايت/مفاهيم

موضوع: مفاهيم/ مفهوم غايت/ اشکال بر مدعای مرحوم شيخ و محقق عراقی

 

برخی از موارد نقد به مدعای مرحوم شيخ در جلسه قبل گذشت.

اما آنچه که ايشان در خصوص مقتضای اصل بیان کرده‌اند اشکال آن اين است که اولاً: اصل موضوعی به عنوان «اصل عدم دخول» در تبيين مراد استعمالی وجود ندارد.

ثانياً: آنچه که وجداناً معلوم است، تباين مفهومی غايت و مغیّی است، و اگر وجداناً معلوم باشد که غايت موضوعاً داخل در مغيّی نيست، ديگر نزاعی وجود نخواهد داشت، چون اگر غايت مربوط به حکم باشد که نتیجه اين مدعا معلوم است، و اگر مربوط به موضوع یا متعلق باشد نيز به تبع خروج غایت از مغيّی در موضوع حکم یا متعلق آن، خروج حکمی نيز اتفاق خواهد افتاد.

ثالثاً: «اصالة الحقيقة» اصلی لفظی است که سبب احراز «مستعمل فيه» لفظ می‌شود، نه این که مستقيماً حکم شرعی را برای ما کشف کند، ولو این که غايت مربوط به حکم شرعی باشد نه موضوع یا متعلق آن. بنابر این تمسّک به آن با ادعای سابق ایشان مبنی بر این که وجداناً معلوم است که غايت خارج از مغيّی است، سازگاری ندارد، زیرا با احراز وجدانی خروج غايت از مغيّی، ديگر مجالی برای تمسّک به اصل لفظی باقی نخواهد ماند.

اما در خصوص حجّت قول سوم مرحوم صاحب هدایه می‌فرماید: برای تفصيل مذکور استدلال به اين شده است که اوّلاً: در صورت اتّحاد جنس غایت و مغیّی، قول به خروج غايت از مغیّی تحکّم است؛ ثانياً: امتثال و اتيان کامل مأمور به در اين صورت، متوقف بر دخول غايت در مغيّی است؛ ثالثاً: عرف قائل به تفاوت بين فرض وجود اختلاف بين غايت و مغيّی و عدم اختلاف آنهاست.

سپس در اشکال بر اين سه استدلال میفرمايد: استدلال اول و سوم صرف مدعاست که مورد قبول ما نيست.

و اما استدلال دوم علاوه بر اين که خلاف مدعی است ـ زيرا لازمه آن عدم دخول غايت در مغيّی من حيث هو بلکه از حيث مقدّميت آن برای امتثال است ـ مستلزم دخول جزئی از دو طرف ـ يعنی ابتداء و انتهاء ـ در مأمور به ولو در غير هم جنس است. بلکه چه بسا اين استدلال در برخی از موارد نتيجه عکس بدهد، مثل اين که دست کسی از آرنج قطع شده باشد که در اين صورت شستن آرنج ديگر موضوعيتی نخواهد داشت، زيرا با انتفاء ذي‌المقدمه، وجوبی برای مقدم باقی نمی‌ماند، بر خلاف اين که دخول آرنج در مغسول را بالاصاله بدانيم نه از باب مقدمه.[1]

حق نيز در اين کلام با مرحوم صاحب هدايه است و وجهی برای تفصيل بين غايت هم جنس با مغيّی و غايت غير هم جنس با آن وجود ندارد.

اما قول چهارم مربوط به مرحوم محقق عراقی است.

ايشان در اين خصوص می‌فرماید: «إن كانت مثل: «حتّى» فالظاهر ظهورها في دخول مدخولها في المغيّی، مثل: قوله: «أكلت السمكة حتّى رأسها» و«صوموا حتّى الليل».

وأمّا لو كانت مثل: «إلى» فالظاهر عدم دلالتها على دخول المدخول في المغيّی وتفارق من تلك الجهة كلمة «حتّى».»[2]

مرحوم میرزای نایینی نیز به این تفصیل تمایل پیدا کرده و فرموده است: «قد اختلفوا فيها من حيث دخول الغاية في حكم المغيّی وعدمه على أقوال... رابعها: التفصيل بين كون الغاية مدخولة لكلمة «إلى» ومدخولة لكلمة «حتّى».

وهذا التفصيل وإن كان حسناً في الجملة ـ لأنّ كلمة «حتّى» تستعمل غالباً في إدخال الفرد الخفيّ في موضوع الحكم، فتكون الغاية حينئذٍ داخلة في المغيّی لا محالة ـ لكن ذلك ليس بنحو الكلّيّة والعموم، فلابدّ من ملاحظة كلّ مورد بخصوصه والحكم فيه بدخول الغاية في حكم المغيّی أو عدمه.»[3]

اما اشکال اين فرمایش ـ همان گونه که مرحوم آيت الله خوئی و مرحوم امام[4] [5] فرموده‌اند ـ اين است که اين مدعا ناشی از خلط بین استعمل لفظ «حتّی» به عنوان ادات غايت با استعمال آن به عنوان ادات عاطفه است، و در هر موردی که «حتّی» برای ادراج فرد خفی در موضوع حکم استعمال شود، به عنوان ادات عاطفه استعمال شده است نه به عنوان ادات غايت.

بنابر اين وجهی برای فرق گذاشتن بين مدخول «إلی» و مدخول «حتّی» در جايی که به عنوان ادات غايت استعمال شده باشد، وجود ندارد.


logo