« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید علی موسوی اردبیلی

1404/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 نقد مدعای مرحوم شيخ در خصوص اين مسأله/ مفهوم غايت/مفاهيم

موضوع: مفاهيم/ مفهوم غايت/ نقد مدعای مرحوم شيخ در خصوص اين مسأله

 

در اشکال ششم بر استدلالات مذکور در کلام صاحب هدایه برای اثبات خروج غايت از مغیّی، گفتيم که «اصالة الحقيقة» سبب کشف از «مراد استعمالی» است، نه اين که کاشف از «موضوع له» لفظ باشد.

اشکال ديگر تمسّک به «اصالة الحقيقة» برای کشف از موضوع له اين است که اشتراک لفظی، مخالف با استعمال حقیقی نیست، هرچند تعيين هر کدام از دو معنای موضوع لهما، نيازمند قرینه باشد.

و نيز قدر مشترک بين دخول غايت در مغيّی و خروج آن از مغيّی، با خروج غايت از مغيّی تحقق نمی‌یابد، زيرا چنانچه غايت وضعاً داخل در مغیّی باشد، مغیّی به نسبت به غايت به شرط شیء لحاظ شده است و اگر خارج از آن باشد، مغیّی به نسبت به غايت به شرط لا لحاظ گرديده است، و معلوم است که نسبت بين اين دو مورد، تباين است و لفظ وقتی می‌تواند به هر دوی آنان دلالت وضعی داشته باشد که در برابر قدر جامع آنان وضع شده باشد که در اين صورت نيز تعيين هر کدام از آن دو به مانند اشتراک لفظی، نيازمند قرینه خواهد بود.

مرحوم شيخ نيز در خصوص اين مسأله می‌فرماید: به اعتبار لفظ «نهايت» می‌توان ادعا کرد که مراد از غایت رسيدن به نقطه‌ای معلوم است، زیرا مفهوم «نهایت» از جزء آخر چیزی که دارای استمرار است انتزاع می‌گردد، همان گونه که مفهوم «ابتداء» از جزء اول آن منتزع می‌شود. اما اين مطلب در خصوص نزاع در استعمالات الفاظی مثل «حتی» و «إلی» به عنوان اداوات نهايت و غایت فایده‌ای نمی‌بخشد، زیرا نهايت حقیقی چیزی نیست که بتوان در آن نزاع کرد، بلکه این اداوات اشاره به نهایت اعتباری دارند نه نهایت حقیقی و استعمالات آنها نوعاً تسامحی است که سبب می‌شود مجال برای نزاع ايجاد شود، هرچند می‌توان ادعا نمود که اظهر خروج مدخول این ادوات از آن چيزی است که ما قبل آنهاست.

بله، از آنجا که استعمال «إلی» و «حتی» تسامحی است، می‌توان در برخی از موارد به واسطه وجود قرائن استظهار کرد که مدخول آنها داخل در آن چيزی است که ما قبل آن است، اما اگر قرینه‌ای وجود نداشته باشد، باید در هر مورد به مقتضای اصل عمل نمود و نمی‌توان به «اصل عدم دخول» تکيه کرد، زیرا اگر مراد از آن عدم دخول غایت در مغيّی از حيث موضوعی باشد، اين مطلب وجداناً معلوم است، و اگر منظور عدم دخول از حيث حکمی باشد، اين مطلب چیزی است که مقتضای اصل در آن به حسب مورد متفاوت است، و با عدم علم به آن، ظاهر این است که به مقتضای «اصالة الحقيقة» حکم به دخول می‌شود مشروط بر این که ادعا شود که ادات غایت برای نهایت حقیقی وضع شده‌اند که ظاهر نيز همين است. ‌[1]

اما اشکال اين مدعا اين است که وجه وجود نزاع در مسأله، استعمال تسامحی ادات غايت نيست، بلکه جهت آن اين است که چون آنچه که مدخول ادات غايت واقع می‌شود نوعاً اموری هستند که دارای اجزاء می‌باشند، تعيين اين که آن مدخول به چه نحوی توسط شارع يا هر متکلم ديگری لحاظ شده است و آيا لحاظ انها به نحو بسيط بوده يا به نحو ذات اجزاء، محل خلاف و نزاع واقع شده است.

فلذا میتوان ادعا کرد که چون ـ همان گونه که مرحوم شيخ نيز فرموده‌اند ـ غايت و نهایت هر چیزی بر آخرین جزء آن صدق می‌کند و می‌توان گفت که نهایت «خط» يا «بصره» يا «روز»، آخرين جزء آنهاست، در جايی که چيزی به عنوان غايت موضوع يا متعلق حکم در نظر گرفته شده باشد نيز، آن چيز آخرین جزء موضوع یا متعلق است، هرچند امکان نزاع در اين که چه چيزی به عنوان غايت مد نظر بوده است، وجود دارد.

اما آنچه که ایشان در خصوص مقتضای اصل بیان کرده‌اند نيز دارای اشکالاتی است که جلسه آينده به بيان آنها خواهيم پرداخت ان شاء الله.


logo