1404/02/14
بسم الله الرحمن الرحیم
معنای لغوی غايت/ مفهوم غايت/مفاهيم
موضوع: مفاهيم/ مفهوم غايت/ معنای لغوی غايت
جلسه قبل فرمايشات مرحوم صاحب هدایه در خصوص معنای مراد از غایت را خدمتتان عرض کردیم.
مرحوم شيخ نيز در اين خصوص فرموده است: «الظاهر أنّ المراد من «المسافة» ليس خصوص المكان والزمان وإن كان يعطيه ظاهر بعض الكلمات في بعض المقامات، بل المراد مطلق الامتداد الحاصل في غير المكان والزمان أيضاً، كما في قولك: «أنشدت القصيدة من أوّلها إلى آخرها»، فإنّ المسافة المعقولة في ذلك ليست مكانيّة ولا زمانيّة، كما لا يخفى...
ثمّ المقصود فيما نحن بصدده يحتمل أن يكون النهاية، كأن يقال: «إنّ الحكم المفروض نهايته بإحدى آلات النهاية مثل لفظ «حتّى» أو «إلى» ينتفي بعد حصول النهاية أو لا؟» ويحتمل أن يكون المراد منه مدخول لفظ «إلى» و«حتّى».
والفرق بينهما أنّ مدخول لفظ «إلى» و«حتّى» لا يلزم أن يكون نهاية على الحقيقة، فإنّ مدخول تلك الآلات قد يكون ممّا يشتمل على أجزاء من الأُمور الممتدّة كالكوفة في قولك: «سر من البصرة إلى الكوفة» والليل في قوله تعالى: ﴿ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيْلِ﴾ [1] وقد لا يكون كذلك. فظهر أنّ مدخول الأداة لا يجب أن يكون نهاية.»[2]
حق اين است که مراد از غايت در ما نحن فیه همان معنای لغوی آن است.
خليل در کتاب العين در معنای آن گفته است: «الغاية: مدى كلّ شيء وقصاره، وألفه ياء، وهو من تأليف غين وياءين، وتصغيرها: غُييّة.»[3]
ابن منظور نيز میگويد: «الغاية: مدى الشيء. والغاية أقصى الشيء... وغاية كلّ شيء: منتهاه. وجمعها: غايات وغاي، مثل ساعة وساع.»[4]
و این معنا همچنان که در کلمات صاحب هدایه گذشت، معنایی انتزاعی است، يعنی از نسبتی که بین اولین جزء يک چيز و جزئی که ما قبل آن است وجود دارد، انتزاع معنای ابتدائیت میشود و از نسبتی که بین آخرين جزء هر چيز و جزئی که بعد از آن واقع است، انتزاع معنای انتهائیت و طرف نسبت اول را ابتداء و طرف نسبت دوم را انتهاء يا غايت مینامند.
اما بحثی که وجود دارد مبنی بر این که غایت آيا داخل در مغيّی هست يا نه، ناشی از اين است که شک وجود دارد که طرفی از نسبت انتهائیت که غایت نامیده میشود، طرفی است که آخرين جزء آن شيء است يا طرف دیگر که خارج از آن است؟
نظير اين مطلب در مفاهیمی مثل «فوقیت» و «تحتیت» وجود دارد، با اين فرق که در اين دو مفهوم از آنجا که نسبت واحد از دو حیث مد نظر قرار گرفته است، ديگر شکی وجود ندارد که لفظ «فوق» به کدام طرف نسبت و لفظ «تحت» به کدام یک از آنها اطلاق میگردد، در حالی که در مفهوم «انتهائيت» چون آشکار نيست که اين نسبت از حيث طرف اول آن مد نظر بوده يا از حيث طرف ديگر، در اين که لفظ «غايت» به کدام یک از دو طرف نسبت اطلاق میگردد، اختلاف ايجاد شده است.
با توجه به اين مطلب، معلوم میشود آنچه که گفته شده است مبنی بر این که «من» برای ابتدای غايت و «إلی» برای انتهای آن است، مراد از «غايت» در این کلام، «ذو الغاية» است که همان «سير» است؛ فلذا مرحوم سيد رضی استرآبادی میفرماید: «المراد بالغاية في قولهم: «ابتداء الغاية وانتهاء الغاية» جميع المسافة، إذ لا معنى لابتداء النهاية وانتهاء النهاية...
وتعرف «من» الابتدائية بأن يحسن في مقابلتها «إلى» أو ما يفيد فائدتها، نحو قولك: «أعوذ بالله من الشيطان الرجيم»، لأنّ معنى «أعوذ به»: ألتجئ إليه وأفرّ إليه، فالباء ههنا أفادت معنى الانتهاء.
وإذا قصدت بـ «من» مجرّد كون المجرور بها موضعاً انفصل عنه الشيء وخرج منه لا كونه مبتدئاً لشيء ممتدّ، جاز أن يقع موقعه «عن»، لأنّها لمجرد التجاوز كما يجيء، تقول: «خرجت من المكان وأخرج عنه»، و«انفصلت منه وعنه»، و«نهيت من كذا وعنه».»[5]
بنابر این بحث را باید در دو مقام پی بگیریم که اولی مربوط به منطوق غايت و دومی مربوط به مفهوم آن است و در جلسات آينده به آنها خواهيم پرداخت ان شاء الله.