1404/02/01
بسم الله الرحمن الرحیم
اقوال در مورد اسقاط حق حضانت/ احکام حضانت/احکام اولاد
موضوع: احکام اولاد/ احکام حضانت/ اقوال در مورد اسقاط حق حضانت
مدعای شهيد اول در خصوص امکان اسقاط حق حضانت را جلسه قبل مطرح کرديم.
شهيد ثانی هم در روضه فرموده است: «واعلم أنّه لا شبهة في كون الحضانة حقّاً لمن ذكر. ولكن هل تجب عليه مع ذلك أم له إسقاط حقّه منها؟
الأصل يقتضي ذلك، وهو الذي صرّح به المصنّف في قواعده...
ونقل عن بعض الأصحاب وجوبها وهو حسن، حيث يستلزم تركها تضييع الولد.
إلا أنّ حضانته حينئذٍ تجب كفاية كغيره من المضطرّين، وفي اختصاص الوجوب بذي الحقّ نظر، وليس في الأخبار ما يدلّ على غير ثبوت أصل الاستحقاق.»[1]
صاحب رياض نيز به مانند شهيد ثانی اين مسأله را مطرح کرده است.[2]
البته آنچه که ايشان از کلام شهيد در قواعد استفاده کردهاند مبنی بر اين که پدر و مادر مطلقاً حق اسقاط حق جانت را دارند، صحيح نيست و از فرمايش شهيد همان مطلبی استفاده میشود که بيان آن گذشت.
از کلامی که سابقاً و در ابتدای بحث از صاحب جواهر گذشت نيز معلوم میشود که ايشان قائل به امکان اسقاط حق حضانت توسط مادر هستند، اما در خصوص پدر مطلبی نگفتهاند.
ولی آيت الله خوئی در اين خصوص فرمودهاند: «مسألة 1394: حقّ الحضانة الذي يكون للأُمّ يسقط بإسقاطها، بخلاف حقّ الحضانة الذي يكون للأب أو الجدّ، فإنّه لا يسقط بإسقاطه.»[3]
ظاهراً مستند فتوای مذکور اين است که در صحيحه ايّوب بن نوح به نقل شيخ صدوق، حق حضانت مادر منوط به اراده خود وی شده است که لازمه آن امکان اسقاط آن است، در حالی که در مورد امکان اسقاط حق حضانت توسط پدر روايت معتبری وجود ندارد.
آيت الله سيستانی نيز فرمودهاند: «مسألة ٤٠٩: الحضانة كما هي حقّ للأُمّ والأب أو غيرهما على التفصيل المتقدّم، كذلك هي حقّ للولد عليهم، فلو امتنعوا أُجبروا عليها.
وهل يجوز لمن يثبت له حقّ الحضانة أن يتنازل عنه لغيره فينتقل إليه بقبوله أم لا؟ الظاهر العدم.
نعم، يجوز لكلّ من الأبوين التنازل عنه للآخر بالنسبة إلى تمام مدّة حضانته أو بعضها.»[4]
اما حق اين است که آنچه که از اخبار باب استفاده میشود، بيش از اين نيست که مادر يا پدر به نسبت به حضانت طفل احق از ديگری يا از افراد ديگر هستند، اما اين که حضانت کودک امری است که شرعاً وظيفه پدر يا مادر است، دليلی بر آن وجود ندارد و ملازمهای نيز بين اين دو مطلب نيست، همان گونه که احق بودن مادر در ارضاع فرزند خويش به معنای اين نيست که ارضاع فرزند، وظيفه شرعی مادر باشد.
بلکه در خصوص مادر در صحيحه ايّوب بن نوح آمده است که حضانت فرزند توسط وی متوقف بر اراده خود اوست که بيانگر اين است که اگر آن را اراده نکرد، نمیتوان وی را ملزم بر آن نمود. همچنان که در نقل ديگری که از اين صحيحه در مستطرفات سرائر آمده است، حضانت پدر بر طفل را منوط بر اراده خود وی کرده است بدين معنا که اگر پدر حضانت را به مادر واگذار نمايد، اشکالی ندارد.
اما اشکالی که وجود دارد در جايی است که پدر و مادر هيچ يک حضانت فرزند را به عهده نگيرند، در اين صورت آيا امکان الزام آنان برای حضانت وجود خواهد داشت يا خير؟
حق اين است که در اين فرض از آنجا که پدر دارای ولايت قهری شرعی بر فرزند است و ولايت وی بر فرزند، قابل اسقاط نيست، بر وی لازم است که مقدمات حفظ و نگهداری فرزند را به نحوی که مصلحت وی تأمين گردد، فراهم کند، اما لازمه اين مطلب اين نيست که خود وی حضانت او را بر عهده بگيرد، بلکه میتواند کسی را برای اين عمل استخدام کند يا اين که حضانت کودک را مثلاً به عبد يا امه خود بسپارد.
بايد توجه داشت که اين که گفتيم: پدر از باب ولايت میتواند کسی را به عنوان حاضن فرزند خود انتخاب کند، به اين معنا نيست که حاضن مذکور، وکيل پدر در حضانت است، بلکه پدر يا خود از حق حضانتی که دارد استفاده کرده و حضانت فرزند را بر عهده میگيرد، و يا با اسقاط حق حضانت خود، حاضنی را بر اساس ولايت خود بر فرزند برای او انتخاب میکند.
به عبارت ديگر: پدر همان گونه که حق حضانت دارد، حق دارد که از باب ولايت، فرد مناسبی را برای حضانت فرزند خود انتخاب کند، همان گونه که در خصوص کودکی که پدر و مادر و خويشان خود را از دست داده و بیسرپرست شده است، حاکم شرع از باب ولايت خود بر او، برای وی حاضن انتخاب میکند و اين مطلب به اين معنا نيست که حضانت آن کودک ابتدائاً تکليف حاکم شرع است و وی در اين عمل کسی را وکيل خود میکند.
ادامه مطلب را جلسه بعد پی میگيريم ان شاء الله.